ختنه در ۱۶ سالگی

0 views
0%

سلام به همه این خاطره مال دو سال پیشه ۱۶ سالم بود که هنوز ختنم نکرده بودند یه روز خالم با شوهرش و پسر ش که اسمش امیر بود و ۳ سالش بود اومده بودن خونمون. خالم به مادرم گفت که امیر رو ختنه کردیم و مادرم گفت که مبارک باشه خلاصه بحث باز شد و خالم گفت راستی آرش رو کی میخواین ختنه کنید؟ مادرم گفت احتمالا امسال تابستون ختنه سورون براش میگیریم من که این حرفو شنیدم از خجالت آب شدم و رفتم تو اتاقم . بالاخره شب شد و اونا رفتند.چند روز بعد امتحانات منم تازه شروع شد یه روز که داشتم درس میخوندم مادرم اومد تو اتاقم و شروع که به حرف زدن یه دفعه راجع به ختنه گفت من خیلی خجالت کشیدم میگفت که همه ی هم کلاسی هات ختنه شدند و تو هم باید بشی خلاصه کمی بحث کردیم و از اتاقم رفت بیرون. گذشت تا ایکه من آخرین امتحان رو دادم تا اومدم خونه مادرم گفت کفشات را در نیار میخوایم بریم جایی گفتم کجا ؟ گفت سوار شو بعد بت میگم داره دیر میشه سوار ماشین شدم رفتیم مطب یه دکتر من کم کم داشتم حدس میزدم که برای چی داریم میریم از مادرم پرسیدم گفت اومدیم پیش دکتر تا معاینت کنه گفتم معاینه برا چی گفت برا ختنه حسابی ترسیدم و مقاومت کردم که زد تو گوشم به زور بردم تو مطب رفتیم پیش دکتر یه خانمی بود تا دیدم زنه از خجالت سرخ شدم بعد دکتر به مادرم گفت مشکلتون چیه مادرم گفت میخوایم پسرمونا ختنه کنیم دکتر خندید یه دستی روی سرم کشید گفت چرا اینقدر دیر پسرتون خیلی بزرگ شده و ازین حرفا خلاصه گفت بیا بخواب رو تخت من نرفتم که مادرم به زور خوابوندم روی تخت دکتر به مادرم گفت شما برید بیرون تا کمتر خجالت بکشه مادرم گفت نه من هم باید باشم که اگه مقاومت کرد کمکتون کنم دکتر دکمه و زیپ شلوار لیم رو باز کرد و کشید پایین بعد اومد شورتما در بیاره من نذاشتم بعد باهام صحبت کرد که فقط میخوام معاینه کنم ببینم اصلا ختنه میخواد یا نه ببینم اصلا پوشت اضافی داره یا نه دیگه مجبور بودم سکوت کنم چون کاری از دستم ساخته نبود شوترما کند و یه کم به دودولم ور رفت کیرم داشت راست میشد خندید گفت چه قدر بزرگ شده دودولت بعد شورت و شلوارما پوشیدم به مادرم گفت مشکلی نیست هفته ی دیگه همین موقع بیارش تا ختنش کنم مادرم قبول نکرد و گفت که اگه میشه بیاین خونه ی ما اونجا ختنه کنید اونم قبول کرد.هفته ی بعد من به بهونه فوتبال رفتم از خونه بیرون بعد مادرم به همراه خواهرم به زور منو بردن تو حیاط خونه به مادرم با گریه زاری گفتم که نمیخوام ختنه بشم خجالت میکشم جلوی این همه آدم لخت شم مادرم گفت کسی نیست نترس تا رفتم تو حال دیدم همه هستن خاله دایی خانم دایی دختر خاله ها مامانبزرگم و….. با گریه زاری به همه سلام کردم خانم دکتر بوسم کرد و گفت خجالت نداره که تو برای اینکه مرد بشی باید جلوی همه ختنه بشی تا نشون بدی چه مردی شدی حالا بخواب روش تشک منم خوابیدم بعد گفت شورت و شلوارتا در بیار گوش نکردم که خاله ها و مادرم و دختر خاله هام دست م پامو گرفتند و شورت و شلوارمو کشیدند پایین دوباره دودولم راست شده بود که همه خندیدند دکتر یه امپول بی حسی برداشت و دور تا دور دودولمو آمپول زد خیلی درد داشت بعد یه پنبه را بتادین زد و به دودولم مالید و انگشت کرد بعد با دست پوستشا عقب زد و کلاهک آلتم پیدا شد زیر کلاهک یه چیزای سفید رنگی بود و بوی عجیبی هم داشت با پنبه و الکل و بتادین تمیزشون کرد و دوباره پوست اضافه رو بالا کشید بعد با یه پنس پوست اضافه دودولمو گرفت و با یه تیغ بریدتا برید دردی نداشتم اما بعدش که دوباره بتادین زد حسابی سوخت سر دودولم کاملا پیدا شده بود و بنفش بود بعدش شروع کرد به بخیه کردن با اینکه بی حسی زده بود اما خیلی درد گرفت نیم ساعت طول کشید و تمون شد خالم هم پایان این مراحل رو فیلمبرداری کرد بعدش دودولمو پانسمان کرد و دایه من خالم داد و پوشیدم دکتر به مادرم گفت که تا یه هفته دودولش باید هوا بخوره و شورت نپوشه من با گریه زاری گفتم ایجوری که آبروم میره دکتره خندید و گفت تو الان جلوی همه دودولت بریده شد چه آبرو رفتنی . یک ساعت بعد همه رفتن مهمونی اما من چون ختنه کرده بودم باید تو خونه میموندم دختر خالم گفت منم میمونم پیشش اگه چیزی خواست بهش بدم خالم قبول نکرد اما مادرم گفت بذار بمونه اشکالی نداره خلاصه همه رفتند من و دختر خالم بودیم یه دفعه اومد اتاقم و دامنو بالا زد و خندید منم گریه زاری کردم بعد گفت عزیزم دودولت خیلی ناز شد سرش هم بنفشه من حسابی کیرم راست شده بود اما چون بخیه داشت درد خیلی بدی گرفت. خلاصه یه هفته ای گذشت و پانسمانشو باز کردم بعد رفتیم دوباره مطب دکتره معاینه کرد و بخیه هاش رو خواست بکشه که کیرم راست شد دکتره گفت این جوری نمیتونم بخیه بکشم باید بی حسی بزنم دوباره آمپول به دودولم زد ده دقیقه بعد خوابید و بی حس شد و بخیه هارو کشید دیگه دامن رو کندم و شورت و شلوار خواستم بپوشم که مادرم نذاشت و گفت تو تازه ختنه شدی باید هنوز هوا بخورده خیلی ناراحت بودم تو خیابون که داشتیم میرفتیم سوار ماشین بشیم همه میخندیدن خااصه رفتیم خونه دوباره خالم اینا اومدند مهمونی خونمون یه دفعه دختر خالم اومد تو اتاقم و خواست دامنو بالا بزنه که نذاشتم بهم گفت لطفا بذار ببینم چه شکلی شده حالا که پانسمانشو باز کردی گفتم شرط داره منم باید ماله تورو ببینم قبول کرد اینم بگم که دختر خالم خیلی زشت بود و ۱۸ سالش بود و هیچ کس باش دوست نمیشد برا همین گیر داده بود به من یه فیلم سوپر براش گذلشتم حسابی حشری شد دودول منم که حسابی راست شده بود دختر خالم زهرا یه کم وازلین برداشت و گفت که برای خوب شدن جای ختنه باید بمالی و دامنو زد بالا و برام ماید خیلی حس خوبی داشتم منم سینه هاش را مالیدم یه خورده وقت بعد ابم اومد و حسابی ارضا شدم بهش گفتم قرار بود منم کست را ببینم اما اون زیر قولش زد و نشون نداد بعد از این ازش متنفر شدم هنوز که دوستل گذشته ازون ماجرا ازش بدم میاد و دیگه محلش نمیذارم خواستم برم به خالم بگم که باهام چه کار کرد اما تهدید کرد که اگه بگی فیلم ختنه کردنتو به همکلاسیهات نشون میدم تا آبروت بره و میگم که تا ۱۶ سالگی ختنه نشده بودی . به نظرتون چیکارش کنم؟ امید وارم خوشتون اومده باشه . پایاننوشته آرش

Date: December 13, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *