من سعيد 24 تهروناولين سکس من تو دوران خدمت مقدس سربازيم صورت گرفت،من لب مرز ترکيه خدمت ميکردم ، يه روز که موعد مرخصيم شد بارو بنديلو بستيمو راهي ديار خودمون شديم ، با هزار شوقو زوق رسيديم دم در خونه(اون زمان منو برادرم تنها زندگي ميکرديم)هي در بزن هي در بزن مگه کسي درو وا ميکرد به گمون اينکه داداشه نيستش نشستيم دم در يه کم که گذشت ديديم نه اين جوري را نداره نامردي نکرديمو از ديوار پريديم تو ، رفتم سمت اتاق ديدم بعلهان آقا (همون برادرم )با يه خانوم خوشکله نشستنو دارن خلباني ميکنن(همون نعشه بازي خودمون) رفتم تو اتاق آتيشي نه گذاشتم نه برداشتم گفتم بچه کوني واسه چي درو وا نميکني داداشه هم که رنگش شده بود قرمز هي لبو لوچرو گاز ميگرفتو ميگفت بده پدر منم ديگه چيزي نگفتم رفتم طرف اتاقم،بارو بنديلو انداختم يه گوشه او رفتم سي خودم ، تو حاله خودم بودم که حس کردم يکي داره چوب ميکنه تو کونم از جام پريدمو ديدم داداشه با صداي خيلي آروم داره ميرينه به ما (من الفازشو به کار نميبرم) مارو ميگي مثل بچه اوسکولا همينجوري فقط نگاش ميکرديم گاهي هم به نشانه تاُئيد حرفاش يه سري تکون ميداديم ، خلاصه يه کم که آرومتر شد ، گفتم برادر اين خانومه کيه همونجوري که داشت ما رو قهوه اي ميکرد گفت جندس ميکني (من تا اون روز فقط تو نخ لات بازيو الواتيو از اين جور حرفا بودم تا اون روز فيلمم نگاه نکرده بودم) گفتم برادر خودت ميدوني که من اهل اين جور حرفا نيستم ، داداشه با لحن ارومو مودبانه گفت کس نگو پدر بيا برو تو ، منم نميدونم يه کرمي افتاده بود به جونم ،نه نگفتمو رفتم اونجايي که الان همتون دلتون ميخواد اونجا باشيد ،خلاصه رفتيم داخل اتاقو يه سلامي کرديم و يه عليکي شنيديمو رفتيم نشستيم پا منقل (البته بگم من اهل نعشه بازي نيستم)دست کردم تو جيبم يه سيگار در اوردمو روشن کردمو زير چشي يه نگاه انداختم بهش، يه دختر بيستو سه چهار ساله مو طلايي سينه هاي نقلي کوچولو که همشو يه دفه ميتونستي تو دهنت جا کني يه شلوار لي تنگ پوشيده بود که تو تنش داشت جر ميخورد ،گفت بفرما گفتم گواراي وجود ، گفت حاضري گفتم واسه چي،يه نيشخندي زدو گفت انگار تو باغ نيستي منم تازه دو زاريم افتاده بود واسه اين که کم نيارم گفتم سيکتير پدر (بخواب بابا) اومد طرفم نفسم بالا نمييومد رفت تو چشام ، گفت دفه اولته يه کم خودمو جمع و جور کردمو گفتم زرشک من روزي دو تا کس مثل تورو نکنم شب خوابم نميبره جملم تموم نشده بود که لبو چسبوند به لبام ديگه شل شل شده بودم داشتم مثل چي ازش لب ميگرفتم يه آن حس کردم انگار عمرمو تو اين راه فنا کردم لباساشو آروم آروم از تنش در اوردم دستمو انداخته بودم رو کسش و ميمالوندم همينجوري که لبام تو لباش بود اونم شروع کرد لباسامو در اوردن دست انداخت تو شرتم کيرمو در اوردو گفت چرا پشماتو نزدي منم شش تا رنگ عوض کردمو گفتم امکاناتش نبود ، کيرمو تا ته کرد تو حلقومش نميدونم کيره مارو کجاي دهنش جا ميداد يه دو دقيقه اي واسمون ساک زذ ديدم داره آبم مياد گفتم پاشو پاشو ميخوام بکنمت يه لبخندي زدو خوابيد رو زمين اومدم که برم روش که برم توش گفت هوي کاندوم بزار منم اينورو نگاه کن اونورو نگاه کن مگه تو اون شلوغي کاندوم پيدا ميشد اينجا بود که گافو دادم گفتم ببين خيالت از ما راحت باشه من دفه اولمه ،جنده خانوم همچين زد زيره خنده که داداشه از اون اطاق زد به درو گفت هيس پدر يواش تر صداتون ميره بيرون خلاصه خنده هاش تموم شدو بهم گفت بخواب منم خوابيدم اومد رومو کيرمو گرفت بادست يه زره ماليد به کسشو آروم آروم نشست روشو شروع کرد بالا پايين کردن ديگه حاله خودمو نميفهميدم مثل وحشيا شروع کردم به تلمبه زدن اونم يه آهو اوهي را انداخته بود که بيا او ببين يه آن حس کردم داره آبم مياد تو اون لحظه هيچ کاري نميتونستم بکونم اصلن دلم نمييومد اون تفلکو از جا به اون توپي در آرم يه فشار محکم دادم بهش يه اهي کشيدمو همه آبمو خالي کردم تو کسش ، ديگه آروم شدم بهم گفت پس چرا واستادي گفتم آبم اومد ديگه ، مثله اينکه برق گرفته باشتش از جاش پريدو گفت کسخل چي کار کردي آگه حامله بشم چي منم تازه فهميده بودم چه گهي خوردم اونم جلوم واستاده بودو داشت خودشو جر ميداد که فرشته نجاتم رسيد،داداشم اومد تو اتاقو با زبون خرش کردو اينا ، از اون موقع ديگه هيچ کسو بدون کاندوم نکردم…ديگه خدمت ما تموم شده بودو برگشته بوديم به دياره خودمون، کاري هم که در خوره استعداداي ما باشه مگه گير ميومد گفتيم يه مدت ول بچرخيم شايد يکي پيدا بشه او ما رو کشف کنه ، يه روز با علي (يکي از رفيقام)داشتيم تو خيابون کس چرخ ميزديم که يه دفه علي دستمو گرفتو ما رو کرد تو کوچه مارو ميگي پشمامون ريخت گفتم حتمي مامور پاموره اين کسخلم يه چيزي همراشه ، يه دونه پسگردني حوالش کردمو گفتم چته پدر قزيه چيه يه خانومه بيستو پنج شش ساله چادري آرايش قليزو به ما نشون دادو زد زيره خنده ،گفتم هه هه بگو ما هم بخنديم ، گفت سري قبل با مصي پلنگ(يکي ديگه از ارازل)برديمشو کرديمشو پيچونديمشو از اين حرفا ، گفتم دهنتو سرويس بچه کوني يه ندا به ما ميدادي، گفت تو که اهله اين جور برنامه ها نبودي ،همون حرف سري قبلو بهش گفتم، گفتم ببين کون بچه من روزي دو تا کس مثل اينو نکنم شب خوابم نميبره، نميدونم چي شد بازم اون کرمه افتاد به جونم گفتم علي جان مادرت اين طرفو واسه ما رديف کن بکنيم يه نيشخندي زدو گفت کسخل شدي اين پدر در به در کوچه به کوچه رد مارو ميزنه گيرمون بياره از خايه آويزونمون کنه،گفتم باشه پدر از تو بخار مخار بلند نميشه خودم يه کاريش ميکنم ، سريع دوييدم طرفش عليم داد ميزد ، سعيد بپا طرف کسخله ها ، دوييدم تا رسيدم بهش حالا مگه ما رومون ميشد بريم جولو عرض اندام کنيم افتادم دنبالش تا رسيديم يه جاي خلوت دلو زدم به دريا گفتم هر چه بادا باد رفتم جولو، گفتم سلام عرض ميکنيم(اينو بگم ته چهره من شبيه علي رفيقمه)يه نگاه به ما انداختو زوم کرد تو صورت ما گفت حرومزاده تو آسمونا دنبالت ميگشتم حالا ميکنيو در ميري ،منم که کپ کرده بودم گفتم نه به جون مادرم ما نبوديم اشتپ گرفتي ، يه کم ديگه زوم کرد رو صورت ما ديد نه يه تضادايي هست اين وسط ، گفت حالا بنان منم که دستو پامو گم کرده بودم با تته پته گفتم شنيدم جنده لاشی اي (اين يه قسمتو سانسور ميکنم که جنده لاشی خانوم يه کم از خارو مادر ما تعريف کرد)خلاصه سر خر انداخت پايينو به راهش ادامه داد ، تو همين لحظه بود که به خودم گفتم ننشو ميگام ، سريع دوييدم رفتم جولوش رفتم تو چشاش گفتم ببين واسه من فرقي نميکنه چون ميخوام پولشو بدم حالا تو نباشي يکي ديگه ولي يه جورايي باحاط حال کردم ،يه کلام هستي يا نه ، يه لحظه مکس کردو گفت في دستته گفتم نه خلاصه قيمت گذاري کرديمو رفتيم مرحله بعد ، گفت مکان داري گفتم مکانم کجا بود گفت باشه باحاط حال کردم بيا بريم (داريم ميرسيم به قسمت سکسيش)رفتيمو رفتيم تا رسيديم دره يه خونه درو واکردو ما رو حول داد تو يه لحظه حس کردم خونه آشناست ، زدم تو سرم بهش گفتم اين خونه مهدي لجن نيست (يکي از گنده لاتاي محل) گفت آره منم آبجيشم ، دو قدم رفتم عقب پام خورد به پله ها با کون اومدم رو زمين همينجوري که نشسته بودم رفتم تو فکر (اجب گهي بود من خوردم منو چه به کس کردن الان مهدي از راه برسه ديگه کيرو خايه اي واسه ما نميزاره بخايم آبجيشو بکنيم)تو همين فکرا بودم که اومد جولو گفت نترس پدر مهدي حبسه يه دو سه سالي بايد آب خونک نوش کنه،دلم آروم گرفت پا شدم يه تکوني به خودم دادمو گفتم بريم تو ، رفتيم تو يه گوشه رفتم نشستم اونم چادر مادورو در اوردو يه رخي به ما نشون داد مو مشکي صورت گردو خوشکل سينه هاش واي سينه هاشو نگو صورتت توش گم ميشد کونو پلشم که همونجوري که واستاده بود قمبل بود ،رفت اونورو داد زد چيزي ميخوري بيارم گفتم نه برسون خودتو اومد نشست بقلمونو شروع کرد به دردو دل کردن (اگه بخام بگم چيا کفت حوصلتون سر ميره) ما هم که اعصابمون کيري جنده لاشی خانوم چهلو پنج دقيقه واسه ما کس کس و شعر تلاوت کرد ، تا رسيد به يه جاهاييش زد زيره گريه گفتم دمش گرم حالا وقتشه رفتم چسبيدم بهش گفتم گريه نکن عزيزم گريه نکن من پيشتم همونجوري اشکاشو پاک کردمو لبو چسبیدم به لباش اجب لبايي بود از خوردنش آدم سير نميشد آروم آروم لباساشو کندمو رفتم رو سينه هاش سينه هايي داشتا کلرو مينداختم توش صورتمو ميماليدم بهش کل کلم لاي پستوناش گم ميشد ، از جام پريدمو مثل وحشيا لباسامو در اوردم کيرم در اوردمو طرفش گرفتمو گفتم بخورش ،گفت نه من بدم مياد ساک نميزنم گفتم ناز نکن پدر بخورش ولي مثله اينکه جنده لاشی خانوم حرفش يکي بود خلاصه با هزار زحمت معاملرو راست کرديمو کاندومو انداختم روش که برم توش ، پاهاشو محکم دادم بالا دادش در اومد توجه نکردمو کيرمو يه دفه تا ته کردم تو کسش يک جيغ جيغي ميکرد جنده لاشی خانوم که نگو انگار دفه اولشه داره ميده يه ده دقيقه اي تلمبه زدم ديدم نه حال نميده اولش خوب بود ولي هر چي بيشتر ميکردم توش گشاد تر ميشد حس ميکردم رو هوا دارم ميکنم اون جنده لاشی خانومم که تو آهو اوهاش يکي دوتا فوش خار مادر نصار ما ميکرد اعصابمو ريخته بود به هم ، پاشودمو گفتم اينجوري فايده نداره لاپستوني ميخوام بکنم گفت باشه ،کاندومو در اوردمو رفتم رو سينه هاش اجب سينه هايي صد برابر از کسش بيشتر حال ميداد يه دقيقه جلو عقب کردم ديدم داره آبم مياد (من هميشه تو اين لحظات حول ميشم ) گفتم بادا باد ميريزم رو سرو صورتش ، اجب حرکتي انجام دادم مثله اينکه داشتم ميشاشيدم همينجوري داشت ازش آب ميومد ولي جنده لاشی خانوم چه زوري داشت تا به خودش اومدو ديد بعله بجز آب ما چيزه ديگه اي رو نميبينه (سروصورتو دماغو دهنو مو … کلهم آبکي شده بود) يه تکون به خودش داد من سه متر اون ور تر رو زمين ان شدم ،جاتون خالي نميدونم ضعيفه اين فوشارو از کجا ياد گرفته بود نصار ما ميکرد هيچ کدومش به گوشم آشنا نبود، خلاصه اون روز واسه ما خاطره اي شد(البته تا قرون آخر پولشو ازم گرفت همين کارش باعث شد من تا چند وقتي لنگ پوله سيگارم بشم)اومديم کس بکنيم کونرو داديمديگه خسته شده بودم از روزگار تازه از يه شکست عشقي تونسته بودم کمر راست کنم اما ديگه اون سعيد هميشگي نبودم يه جورايي ديدم به جنس مونث عوض شده بود فقط به عنوان يه کالا که ميتونه منو ارضا کنه نگاه ميکردم صبح تا دوازده يک خواب بودم نهار صبحانرو يکي ميکردم بعد ميفتادم تو خيابونا ملتو کير کنم يه روز تو خيابون ميرفتمو چش چروني ميکردم که يه تيکه مادر نظرمو جلب کرد (به خودم گفتم کارت درسته برو ببينم چي کار ميکني) داشت از روبروم ميومد رسيد بهم يه چشمک نصارش کردم ،يه لبخند نمکي ازش گرفتم گفتم پدر داش سعيد تو ديگه کي هستي مسيرم و عوض کردمو افتادم دنبالش قدمامو تند تر کردم تا رسيدم بهش رفتم بقلش گفتم سام عليک گفت سل لام (تو کونم عروسي شد ) گفتم شما چه قد آشنا ميزني من شمارو کجا ملاقات کردم گفت ه ه ه نميدونم شايد .. حرفشو خورد گفتم شام خوردي گفت نه گفتم افتخار ميدي شام در خدمتتون باشيم گفت نه بايد برم جايي ديرم ميشه گفتم بيخيالش من بايد امشب بفهمم تو رو کجا ديدم يه لبخندي زدو گفت باشه کجا بريم (يه کم فکر کردم به خودم گفتم ببرمش خونه يه املتم بهش ميدمو يه را سير ، جاي شما خالي)گفتم بيا بريم حال، با شوقو زوق رفتم تو خيابون دربست بگيرم اونم پشتم وايستاده بود (تا حالا از اين ولخرجيا نکرده بودم) يه ربع وايسادم تو خيابون هر ماشيني رد ميشد يه دستي تکون ميداديم طرفم يه باي باي ميکردو رد ميشد ميرفت يه لحظه حس کردم خيابون بند اومده ديگه ماشين رد نميشه برگشتم عقب نگاه کردم ديدم بعله خانوم اومده جولو، بيستا ماشينم دورش کردن(پير جوون بچه همه جور آدم با مدلاي مختلفه ماشين) چشمم خورد به يه پيري با يه رنو فکستني گفتم خودشه رفتم جولو دستشو گرفتمو بردمش طرفه ماشينو نشوندمش داخل ماشين گفتم برو حاجي، يه نگاه به ما انداختو گازو گرفتو رفت به سمت روياهام ، دهن يارو گاييده شد مارو از افسريه ورداشت اورد فلاح نزديک فلاح بوديم که پيري دلو زد به دريا و گفت پسرم خانوم با شما هستن ديگه ( با خودم گفتم اگه بخوام وا بدم يارو سوار ميشه )خيلي مودبانه گفتم حاجي جان شما مگه گه خوري ، همينو که گفتم وست خيابون زد رو ترمز گفت گومشيد پايين گفتم هوي درست صحبت کن اين چند صباح از زندگيتو مثله اينکه ميخواي فنا کني، گفت آقا خواهش ميکنم من مسيرم يه جا ديگه بود الانشم کلي دير کردم گفتم باشه اين شد يه حرفي ما چهار تا خيابون پايين تر پياده ميشيم خلاصه رسوند مارو، پياده شديمو خوشحال از اين که به مقصد رسيده بوديمو يه يه قروني خرج نکرده بودم به خودم ميباليدم نميدونم چرا طرف اصلا حرف نميزد ما همش کس کس و شعر ميگفتيمو اونم يه لبخند حوالمون ميکرد خلاصه بردمش تو مکان، داداشمم نبود (تک خوري تو مراممه) بردمش تو اتاقه خودم رفتم پي شام ، يخچالو وا کردم ديدم کيره خرم توش نيست خلاصه با جاکشي يه املت واسش رديف کردم و بردم گزاشتم جلوش گفتم الانه که کس کش جاکشم کنه ديدم نه که نه نشستو با اشتها شروع کرده به خوردن (گفتم اجب کس کم توقعي به پستم خورده دستمريزاد داش سعيد)غذا تموم شد و جمعو جور کرديمو رفتيم که بريم روش ، مونده بودم از چه بابي شروع کنم با خودم گفتم طرف اسکوله بدون حرفو حديث ميرم روش ،رفتم جولو چسبيدم بهش اونم فقط نيشش باز بود لبو چسبیدم به لباش لبي ميگرفت از من حس کردم اون داره با من حال ميکنه لبو چسبونده بود به لبامو دست انداخته بود رو کونو پلمون داشت ما رو حسابي ميماليد ده دقيقه فقط مارو ماليد ديگه اوج حشر بودم رفتم رو لباسش مثله وحشيا مانتو پانتوشو کندم از تنش خوابوندمش رفتم روسينه هاش اونم سريع منو از رو خودش هول داد اونور از اين کارش تعجب کردم رفت سراغ شلوارم شلوارمو در اوردو دست انداخت تو شرتمو کيرمو در اوردو گفت چه قد کوچيکه گفتم دم شما گرم بدون عوارضي شونزده سانته ، زبونو انداخت روشو شروع کرد به ليسيدن ليس ميزد از کلاهک تا تخمام ولي زياد تو دهنش نميکرد خلاصه يه ساک جانانه واسه ما زد گفتم بخواب عزيزم ميخوام فرو کنم توش گفت منو ميکني گفتم حتما بهت قول ميدم خوب بکنمت رفتم روش اومدم سمت شرتش ديدم يه چيزي مثله عبل ازش زده بيرون گفتم اي پدر پريودي نوار بهداشتي گزاشتي گفت نه گفتم اين چيه پس گفت خودت ببين دست انداختم دو طرف شرتشو آروم از پاش کشيدم بيرون، اون چيزي رو که ميديدم باور نميکردم (يه کيره خوشدسته کلفت که اگه توحم نزده باشم اندازه ماله من بود ) همينجوري قفل شده بودم روش ( نه پدر اين کسه حتمي من چشام مشکل پيدا کرده ، آره پدر کسه ديگه اين سولاخش اين … پس اين تخما چيه ازش آويزون شده ) تو همين فکرا بودم که کمرشو اورد بالا کيرشو ماليد رو صورتم نيم متر پريدم اونور چسبيدم به ديوار چشام داشت از حدقه ميزد بيرون دستو پام داشت ميلرزيد سريع پا شد اومد کنج ديوار چسبيد به من گفت چي شد عزيزم چرا اينجوري شدي گفتم هيچي نميدوم حس ميکنم حالم بده مثله کسخلا شروع کردم به خنديدنو گفتم يه آن کستو کير ديدم فکر کنم تخمه مرغاش خراب بوده مسموم شدم گفت نه پدر يعني واقعن نفهميدي گفتم چيو گفت من دو جنسه هستم ولي تو نترس نصفه بيشترم دختره يه نگاه انداختم پايين ديدم علي اجب چيزي امشب به پسته ما خورد نميتونستم باور کنم همه چيزش دخترونه بود (صدا راه رفتن سينه ها ) نميدونم اين عبل از کجا سبز شده بود نميتونستم فکرمو جمع و جور کنم اصلا خون به مغزم نميرسيد قدرت تصميم گيري نداشتم همين جوري خيره شده بودم به کيرش يه بيست ثانيه سرم پايين بودو داشتم بر انداز ميکردم آروم سرمو اوردم بالا اونم زول زده بود تو صورتم يه لبخند زدم اونم يه لبخند زد رفتم تو فکر(توف به اين شانس اين چي بود آخه امشب به پست ما خورد چي کار کنم بکنم نکنم اصلا چه جوري بکنم ) همينجوري چش تو چش بوديم سکوتو شکوندو گفت سعيد منو بکن با اين حرفش باز حشرم زد بالا گفتم باشه هر چي تو بگي انگاري که تيتاب دادي باشي به خر خوشحال شدو رفت پايين رو کيرم شروع کرد به ساک زدن اين دفه اجب ساکي زد کيره بيجونم زنده زنده شد کيرم سيخ سيخ شده بود گفتم بسه حالا بخواب ببينم چه جوري بايد بکنمت خوابيد با خوشحالي گفت بيا بيا يه کم کيرمو بمال از اين حرفش حسابي جا خوردم گفتم چي کارکونم گفت با خجالت گفت بيا با اين بازي کن گفتم پاشو کيرو خايرو جمع کن بپيچ به بازي من کير تو رو بمالم لابد بعدشم ميخواي يه را بدم بهت ، ديدم پاشد، بغض کرده بود رفت نشست رو صندلي زد زيره گريه (من بر خلافه چهره مردونم دلم خيلي کوچيکه ) رفتم پيشش گفتم چرا گريه ميکني چيزي نگفتم بقلش کردمو آروم دستمو رو موهاش ميکشيدم اشکاشو پاک کردمو يه لب جانانه ازش گرفتم گفتم گريه نکن هر چي تو بگي ميخواي واست ساک بزنم ،يه لبخندي زدو گفت نه نميخواد فقط منو بکن گفتم باشه در حالي که ازش لب ميگرفتم خوابوندمش زمين نميدونستم چه جوري بايد بکنمش حالا فقط از کون راه داشت (هر کسي واسه خودش يه اعتقاداتي داره من از عقب خيلي بدم مياد به دلايل شرعي واخلاقي) ولي چاره اي نبود کاندومو از کيفه پولم در اوردم (من هميشه يه کاندوم تو کيفه پولم ميزارم واسه روزه مبادا) کاندومو انداختم رو معامله و رفتم که برم روش که برم توش ،پاهاشو دادم بالا سر کيرمو توفي کردمو رفتم جولو سرشو گزاشتم رو سولاخش يه فشار کوچولو دادم يه آخي گفت اومدم برم جولو تر دستشو گزاشت رو سينم گفت تو رو خدا آروم گفتم باشه اصلا اگه درد داري ميخواي بي خيال شيم گفت نه نه هر جور دوست داري بکن (واي خدا هر کلمه اي که از دهنش در ميومد دلم آتيش ميگرفت خيلي دلم واسش سوخته بود نميدونستم اين گهي که خوردم چه جوري جمعش کنم ) گفتم باشه آروم آروم سر کيرم ديگه رفته توش همونجوري جولو عقب ميکردم ديدم داره جا وا ميکنه آروم آروم يه کم دادم تو تر يه آخه ديگه کرد ولي آروم آهسته فهميدم درد داره شروع کردم لب گرفتن همينجوري که جولو عقب ميکردم لبو سينه هاشو به دندون گرفته بودمو هر چند دقيقه کلمات رومانتیک بهش ميگفتم (واي چه لبايي چه قد خوشکلي تو اجب سينه هايي خيلي خوشم اومده ازت ميخوامت ) ديگه کيرم توسولاخ راحت تا ته ميرفتو ميومد اونم کيرش راست راست شده بود سر کيرشو رو شکمم حس ميکردم بلند شدم از روش برگردوندمش ،آروم کيرمو گرفتمو گزاشتم رو سولا خشو يه فشار کوچولو دادم اين دفه راحت رفت توش شروع کردم به تلمبه زدن از اونطرف دستمو انداختم رو کيرشو شروع کردم به مالوندن کيرش ، مثله اينکه از اين کار من خيلي خوشش ميومد (البته همه خوششون مياد)از اين ور تلمبه ميزدم از اين ور کيرشو ميماليدم داشت ميمرد از حال آهو اوهي را انداخته بود که بيا و ببين ديگه آبم داشت ميومد گفتم داره مياد گفت نه زوده گفتم داره مياد ديگه چي کار کنم گفت ميخام بخورمش سريع برگشتو کاندومو از رو کيرم در اوردو شروع کرد به ماليدن دو بار جولو عقب کردو کيرمو کرد تو دهنش همه آبمو خورد ديگه شل شل شده بودم نميدونستم آخرش چي ميشه ولو شدم رو زمين چشامو بستم رفتم تو فکرش (بي چاره اجب حالو روزي داره )تو فکرش بودم که يه گرمي رو شکمم حس کردم (داشت با دست شکممو مالش ميداد) چشمو وا کردم ديدم دو دله شده که روم دراز بکشه دستشو گرفتم خوابوندمش رو خودم شروع کردم لب گرفتن اونم ديد موقعيب جوره جوره کيرشو از جولو کرد لا پاي ما هيچ کاري نميتونستم بکنم تو اون لحظه اگه کونمم ميزاشت چيزي بهش نمي گفتم خيلي دلم واسش سوخته بود خلاصه يه پنج دقيقه اي با لاپاي ما حال کردو خدا رو شکر کار ما به کون دادن نرسيدو ارضا شد (همه آبشم خالي کرد رو شکم من بدبخت ) پاشوديمو يه دوش گرفتيمو جمع جور کرديمو زديم بيرون (قبل از اين که بريم بيرون کلي با من دردو دل کرد هر کي حرفا شو ميشنيد آتيش ميگرفت) خلاصه بردمو رسوندمش درخونشون اين ماجرا تموم شدو من ديگه نديدمش تا همين يک ماه پيش ولي اين بار به يه شکله ديگه کيرو خايرو بريده بودو يه کس ترو تميز واسه خودش رديف کرده بودفرستند aminagha
0 views
Date: November 25, 2018