سلام.این همه یک داستان جدید و تقریبا کوتاه در یک قسمت.خیلی دوستش داشتم . امیر حسین همونی بود که من میخواستم یه جوون پاک و بی آلایش . یکی که منو به خاطر خودم می خواست نه به خاطر هوس . یکی که هیچوقت سعی نکرده بود مثل پسرای دیگه که چشمشون فقط دنبال تن و بدن ما دختراست از من سوءاستفاده کنه . واسه همین حاضر نبودم با هیچ چیز دیگه تو دنیا عوضش کنم . منم خیلی خوشگل بودم . چشام به رنگ سبز روشن بود .لبام غنچه ای بینی کوچولو صورتم گرد و سفید و وزنم 55 کیلو یه خورده لاغر نشون می دادم . ولی اندام بدی نداشتم . امیر حسین همش به من می گفت نازی همین جوری بمونی خوبی چون خیلی نازی . امیر یه دوستی داشت که خیلی خوش تیپ تر از اون بود اسمشم پویا بود . چند بار برام پیغوم پسغوم فرستاده بود که باهاش دوست شم و به کلاس من نمیخوره که با امیر حسین باشم ولی من و اون دیوونه وار همدیگه رو دوست داشتیم. هرچی هم که بهم می گفت امیر سر و گوشش می جنبه حرفشو قبول نمی کردم . من و امیر حسین و اون دوست شارلاتانش پویا همه مون 17 سالمون بود و سال سوم دبیرستان درس می خوندیم قرار بود امیر حسین منو به خونواده اش هم معرفی کنه مثل این که با این سن کمش می خواست کلنگ عشق و از دواجو به زمین بکوبه . یکی از این پنجشنبه بعد از ظهر ها موبایلم زنگ خورد. پویا بود . خواستم گوشی رو قطع کنم . دیگه حالم از شنیدن صداش بهم می خورد . با خودم گفتم خوش تیپ که هستی باش پدرت خر پوله که باشه من عشق تو رو نمی خوام . من عاشق امیر حسینم . اونو دوست دارم . یه تار موشو به صد تا مث تو نمیدم .-بالاخره مچشو گرفتم . زود باش خودتو برسون . اول فیلمه . امیر با دوست دخترش تو سینماست . منم اونجا بودم اومدم بیرون . دم در سینمام . دور میدون انقلاب .. منتظرتم زود باش بیا -تو دروغ میگی -زودتر بیا تا دیر نشده .. نمی تونستم باورکنم از میدون ولی عصر تا انقلاب اون قدر راه نبود که دیرم شه . البته با ماشین . بهم آدرس جایی رو که نشسته بودند داد . خود پویا نیومد . رفتم داخل . نور متوسطی فضای سینما رو رو شن کرده بود . خیلی کج و کوله و یه وری می رفتم تا امیر منو نبینه . دوست داشتم که فقط خودم اونو می دیدم و اون متوجهم نمی شد . پویا درست می گفت . اون به من خیانت کرده بود . نمی تونستم صحنه رو ببینم کنار یه دختر نشسته بود . می گفتند و می خندیدند . منم تو وجودم هم گریه زاری بود و هم خشم و هم خنده . به سادگی و حماقتم می خندیدم . هنوز هیچی نشده بود ولی با احساسات من بازی کرده بود . با این حال نمی تونستم خودمو قانع کنم من خودمو واسش حفظ کرده بودم . اون اولین عشقم بود و می خواستم که آخرینشم باشه . از سینما اومدم بیرون . پویا منتظرم بود یه ماشینم با خودش آورده بود . بی اراده سوار ماشین شدم . های های می گریستم . پویا یکی دو ساعتی منو گردوند وکلی واسم حرف زد که هیچکدوم از حرفاشو نفهمیدم . منو برد به یه آپارتمانی که می گفت مال پدرشه و تازه مستاجرش پا شده و کلیدشو هم معلوم نبود چه جوری کش رفته . آپارتمان تقریبا لخت بود فقط چند تا موکت و یه تخت دو نفره و یه یخچال موجودی این آپارتمان بود .روی تخت نشستیم و اون گفت دنیا که به آخر نرسیده نازی -چی میگی پویا تو که عاشق نشدی . اصلا من چرا اینجام الان باید خونه باشم -من عاشق شدم نازی . فقط یه بار اونم عاشق تو .-من شنیدم که تو کلی دوست دختر داری -نه امیر همه رو بهت دروغ گفته شاید تلفنی با چند نفر صحبت کرده باشم ولی هیچی بین ما نبوده . این منم که عاشق واقعی توام و تا حالا به خاطرت صبر کردم با این که میدونم با امیر بودی ولی دیوونه وار عاشقتم دوستت دارم . تو دختر رویاهامی . وقتی تو رو داشته باشم هیچ دختر یا خانم دیگه ای رو نمی خوام . خیلی سریع خودشو بهم نزدیک کرد و لبامو به لباش چسبوند . چندشم شد -عزیزم دوستت دارم عاشقتم -من نمی تونم عشق مث پیرهن تن آدم نیست که اگه کثیف شد بکنی بندازیش دور و یکی دیگه بپوشی ولی دست بر دار نبود . دوباره منو بوسید. حس کردم برای فرو نشوندن خشمم نسبت به امیر به این بوسه نیاز دارم. حالا که اون بهم خیانت کرده پس من چرا نکنم . چقدر ساده بودم که گول حرفاشو خوردم . پویا پرروتر شده بود ومن هم به امیر فکر می کردم . صحنه ای رو که اون با یه دختر دیگه یا رقیبم تو سینما نشسته بود مجسم می کردم . داشتم آتیش می گرفتم . پویا دستشو گذاشته بود لای بلوزمو با سینه هام ور می رفت . یه خورده مقاومت کردم ولی حس کردم خیلی لذت میده واسه اولین بار بود که دست یه پسر به سینه هام می رسید ..سختم بود ولی خشمی که نسبت به امیر حسین داشتم بی خیال ترم کرده بود . تازه یه هیجان و حالت خاصی بهم دست داده بود که واسم سابقه نداشت .-نه پویا این کارو باهام نکن .من آمادگیشو ندارم . دست هیچ پسری تا حالا بهم نرسیده .-بالاخره از یه زمانی که باید برسه . اینم اولش .-نه پویا این کارو باهام نکن . وقتش نیست . نه آمادگی فکریشو دارم نه روحی .-جسمی چطور ؟؟-بذار برم خونه دیرم شده ؟؟دست بردار نبود -پویا نه نه نه -خوشت میاد ؟؟نگو که خوشت نمیاد . چشات یه چیز دیگه ای میگن .-خیلی پررویی -شلوارمو از پام در آورد -چیکار می کنی ؟؟واسه منی که تو باغ نبودم سیاحت خوبی بود . کوسم لذت خاصی رو همراه با هوس حس می کرد . بالای کوسم ورم کرده بود . حس می کردم این تورم باید مال هوس باشه . دیگه مقاومت نمی کردم . خیلی سریع تسلیم شده بودم . فقط مراقب بودم که کار دست خودم ندم و پویا پارو از گلیم خودش دراز تر نکنه طوری که به عنوان یه دختر وارد آپارتمانش شده و خانم برگردم . خودمو قانع کرده بودم که کارهمون دخترایی که میرن دنبال سکس و ارضای هوسهاشون خیلی بهتر از اوناییه که مثل ما میرن دنبال عشق پاک . تازه شوهر بهتری هم گیرشون میاد . با همین فکرا خودمو قانع می کردم که اشتباه نکردم که زیاد به پویا سخت نگرفتم . به شورت منم رحم نکرد .خجالتم میومد . کوسم خیلی پر مو بود . برعکس کیر پویا که خیلی تمیز و تیغ انداخته و براق بود .-می بینی چقدر باحاله ؟؟یه عمر در خدمتته . با همین یه خیلی واسه خودمون بچه درست می کنم . راستش هم به حرفاش دلخوش بودم هم نبودم . امیر حسین که دستش به باغ سبز نرسیده بود اونجوری در اومد وای به این که همون اول خلوت اول تر تیب منو داده بود . مثل یه زنبور گزیده ای که نمی دونه چیکار کنه و چطوری خودشو از مهلکه خلاص کنه یا خودشو تسکین بده منم که هوس گزیده شده بودم به خودم می پیچیدم . انگار پویا رفته بود تو وجود من . می دونست چه طوری منو بسوزونه . دهنشو گذاشته بود رو کوسم یه دستشم گذاشته بود بالای کوسم و انتهای شکمم و یه دستشم رو سینه کوچولوم که تازه می رفت درشت بشه گذاشت و باهاش ور می رفت -وایییییی پویا عزیزم نمیدونم چیکار کنم یه جوری ردیفم کن . من تا حالا سکس نداشتم هیچی نمیدونم -مگه من داشتم ؟؟منم اولین بارمه . بذارحالا کوستو بخورم دهنم پر شده از خیسی تو چقدم چسبنده و چربه -پویای عزیزم ارضام کن زود باش .-راهش همینه . کوستو که الان نمی تونم بکنم . اون مال شب زفاف من و توست . موهای کس و چوچوله هامو با هم توی دهنش می گردوند -ایییییییی اییییییی نه نه نه دو تا پامو به طرف بالا قرار داد و با سرعت بیشتری کوسمو می لیسید . یه چرخشی زد و سرش در جهت مخالف کوسم قرار گرفت و کیرشو گذاشت رو دهنم . لبمو جمع کردم چندشم شده بود . من که قبلا از این کارا نکرده بودم . مجبور شدم دهنمو باز کنم و کیرشو تو دهنم جا بدم . خیلی حال می کرد. دهنمو مث کس می گایید .-جااااان جااااان هاهاهاااااااا هاااااااااااووووووفففففف چقد حال میده نازی جوووووون . نمی دونستم چی به چیه . دهنم پر شد از آب کیر پویا خیلی چند شم شده بود . از لب و لوچه ام پاکش کرده ولی هنوز عقم می گرفت -مثل این که ما هم داریم کوستو می خوریم ها . دوباره به حالت قبلی برگشت و به آتیش زدن خودش ادامه داد . از روبرو که کوسمو می خورد بیشتر به من مزه می داد تا سر و ته کرده باشه . پویا من دارم یه جوری میشم جوووون ولم نکن . داغ شدم . پایان تنم باهم یک دل و یک صدا شدن . انگار با هم میخوان منفجر شن . با هم می خوان برن جایی . اووووووفففففف اومد یه چیز داغ و نرم داره تو تنم وول می خوره حرکت می کنه از کوسسسسسم می ریزه بیرون . حالا منو ببوس گور پدر امیر نامرد و خائن . این بار با حرارت بیشتری خودمو در اختیارش قرار داده بودم . هر چند هنوز عاشقش نبودم . لذت می بردم از این که کار امیرو با شدت بیشتری جبران کرده بودم . واسه چند لحظه پویا ازم دور شد . نمی دونم کجا رفت ولی چند دقیقه بعد با آب میوه برگشت . نفسی تازه کردیم . فکر می کردم کار تموم شده دیدم نخیر منو خوابونده افتاده رو کونم .-دیرم شده عزیزم . تازه من می ترسم درد داره . تحمل یه شیلنگ نازک عکسبر داری و لونوسکوپی رو نداره چه برسه به کیرت -تو اون شلنگ مصنوعی رو با این کیر گرم و نرم که خاصیت ارتجاعی داره مقایسه می کنی ؟؟با این حرفا رامم کرد. مجهز بود . یه چیزی به سوراخ کونم مالید و انگشت کرد و گفت این عضله سوراخ کونتو موقتا باز ترش می کنه تا کیر راحت تر بره داخلش … چیکار کنم . بچه کونی هم که نبودم و شدم .-کون کوچیکی داری ولی خیلی خوش استیل و خوش دسته . مال کیه ؟؟..با این که حوصله جواب دادنو نداشتم گفتم مال تو . چند دقیقه ای با انگشتاش می کرد توسوراخ کونم و در می آورد تا این که حس کردم کمی بی حس شدم . نسبت به درد مقاوم تر . اما تماس کیرو با سوراخ کونم حس می کردم -می میرم واسه کونت از خوردن و دیدنش سیر نمی شم . بعد از کلی ماچ و بوسه یه طرفه با کونم دو باره کیرشو به طرف سوراخم حرکت داد .لحظه به لحظه سنگینی بیشتری رو تو کونم حس می کردم .بیشتر از نصف کیرشو فرستاده بود توی کونم .-پویا کیرت داره بهم زندگی میده . مث یه جام شرابیه که شرابش منو از غم دور می کنه -تو که از شرابش بدت اومد و نخواستیش .-نمی دونستم چه شراب مست کننده ایه . من که الان مست کیرتم . با این که اولین باربود که کون می دادم ولی خیلی حال می کردم . و با وجود این محلول معجزه کننده غمی نداشتم .-خیلی خوشم میاد جااااان بیشتر از نصف کیرم تو کوسته میذارم داخل میکشمش بیرون . اووووووفففففف بگیرش دیگه نمی تونم جلومو بگیرم . بهم فشار میاد . پاشید جوووووون حسش می کنی ؟؟داره می ریزه توی کون قشنگت . همون جهشی رو که توی دهنم داشت توی کون منم داشت .-پویا جون منم خیلی لذت بردم . نمیدونم چه اصراری داشت این پویا که کیرشو اون داخل نگه داشته باشه .. -از این همه زیبایی و تماشاش لذت می برم نازی جون ….. صدای زنگ در اومد . یه لحظه دیدم که در آپارتمان بازه فرصت نشد که کونمو از کیر پویا ول کنم . اوخ جون امیر بود . کیف می کردم . ولی چرا در آپارتمان باز بود . حتما پویا یادش زفته بود ببنده . ولی در ظاهر بسته بود-تف به تو نازی عوضی . هرزه . کثافت آشغال . خب از اول می گفتی عاشقم نیستی . از خودت واسم یه بت درست کردی . کیررو از کونم در آورده وگفتم آشغال منم یا تو که با دختر مردم میری سینما .. برای چند دقیقه ای ساکت شد و گفت باشه ایرادی نداره . یعنی تو باید این جوری جبران می کردی ؟؟این بود اون عشق محکم و مثل کوه استوارت ؟؟عشق تو یه عشق شیشه ای بود و مث یه کاسه بلور شکستنی . من سزاوارش نبودم . یه تفی تو صورتم انداخت و گفت تو خیلی خوشگلی و من جذاب نیستم ولی پست و هرزه ای . این حقم نبود . یه تف دیگه ای هم نثارم کرد و با چشایی اشکبار دور شد . حس شرم نمی کردم . می خواست خیانت نکنه ….. فردای اون روز یه دختر تو خیابون جلومو گرفت وگفت منو می شناسی ؟؟.خوب نگاش کردم و گفتم تو همون کثافتی هستی که امیر حسین منو ازم گرفتی . دو تا شناسنامه داد دستمو گفت هر دو تا شون عکس داره بخون ببین چی می فهمی … نه خدای من امکان نداشت . امیر حسین و الهام خواهر و برادر بودند . امیر به من خیانت نکرده بود . الهام رفت و من موندم یا یه دنیایی از غم و حسرت و پشیمونی . امیر من پاک بود و من آلوده بودم . برای همیشه از دستش داده بودم . عشق ما عشقی بلورین بود نه مثل بلور شفاف . مثل شیشه شکننده بود . شبیه آدمای گیج و معتاد تلو تلو می خوردم یه سری فکر می کردند من معتادم یه سری منو با جنده لاشی اشتباه گرفته بودند بعضی ها هم فکر می کردند عصبی ام . بیشترا فکر می کردند قاطی کردم . یه احساسی به من می گفت که شاید بتونم پویا رو توآپارتمان دیشبی پیداش کنم . با این که می دونستم همه این بر نامه ها زیر سر اون بوده ته دلم یه امیدی داشتم که شاید اونو دیگه بتونم حفظش کنم در زدم و درو واسم باز کرد . می خواستم برم داخل نذاشت . گفت مهمون دارم صدای دختری رو شنیدم که می گفت کیه ؟؟-هیچی عزیزم . دوست دختر دوستم امیر حسینه خبر دوستشو ازم می گیره -این بود اون عشقی که ازش دم می زدی ؟؟توزندگی منو نابود کردی داغی غم اولین عشق تا آخر عمر رو دلم می مونه . حالا که خرت از پل رد شد و یه بار منو گاییدی به خونه خودتم راهم نمیدی ؟؟من که دیشب ملکه این قصر بودم من که دیشب تنها شهبانوت بودم -عزیزم دست خودم نیست خوش تیپم وکلی کون تو نوبتن که بیان زیر کیر من .. به اونا که نمیشه ظلم کرد . منم تنوع طلبم امکان نداره یه بچه کونی رو بیشتر از یه بار بکنم …پایان.نوشتهنسرین (nasrin.t.73)
0 views
Date: November 25, 2018