با سلامخواننده گرامیاین داستان واقعی نیستپس چرت پرت ننویس که دروغه و فلانخواهشمندم فحش الکی هم ندید…چشماشو بستیه برق از گذشتهیه بدنبوی ادکلن زنونه بینیشو پر کردو بعد به یاد آورداون روز هم ذهنش مشغول بودتو حالت خلسه بودهیچ صدایی رو نمیشنیدحتی صدای برخورد دو جسم سنگین به همدیگه روحتی تکون شدیدی که خورد رو حس نکردتق تق تق-این دیگه صدای چیهتق تق تق-اون تو داری چی کار می کنی؟صدای مامانش بود_چی؟_میگم تو حموم داری چی کار میکنی؟-ها.هیچی.هیچیو دوباره یک بدن و ادامه خاطرات-آقا.آقا حواست کجاست؟زدی ماشینو داغون کردی.این کلمات بیداری رو براش تداعی کرد-ببخشید تو حال خودم نبودم-چی؟زدی ماشینو داغون کردی حالا میگی تو حال خودم نبودم؟-خوب میخوای دروغ بگم.بعدشم شما واسه چی خیابون یه طرفه رو خلافی میای؟وایسا تا افسر بیاد کروکی بکشهمبایلشو درآورد که زنگ بزنه-نه آقا خواهش میکنماین صدای نگران رو شنیدبا شنیدن این حرف ها هشیار شدبرگشتدختری با موهای خرمایی و چشم های قهوه ایقدی حدود 170دختر ادامه داد-آقا خواهش میکنم من گواهی نامه ندارمبه یاد روز های افتاد که بدون گواهی نامه رانندگی میکردگفت-به خدا اگه نمی فهمیدم تصادف بدون گواهی نامه چه حسی داره زنگ میزدمبع از گفتن این حرف به فکر افتاد(این په چرندی بود که من گفتم)-آقا ممنون-خوب حالا میخوای ماشینو چی کار کنی؟-یه تعمیرگاه پیدا میکنم-من آشنا دارم.می خوای با ماشینت دنبالم بیا.میگم بهت تخفیف بدهو باز هم به فکر افتاد(دارم چه گهی میخورم)-آقا خدا خیرتون بده-داری تو حموم چه غلطی میکنی؟صدای خواهر بزرگ ترش بود-حموم میکنم.مگه کار دیگه ای باید بکنمصدای پاو بعددوباره همان بدن بلورین-چطوری حامد-به ببین کی اومده این جا.رفیق عزیزم.چه خبر؟از این ورا؟-خبر که هیچی.تصادف کردم.اومدم پیش تو-میذاشتی یه هفته از تصدیقت میگذشت.ناگهان دختر رو دید-با دوست دخترت تصادف کردیهر دو پسر خندیدند-این حرفا چیه.من اصلا این آقا رو نمیشناسم.فقط باهاشون تصادف کردم.حالا اگه اجازه بدید من زنگ بزنم به مادرماین رو گفت و با عصبانیت رفت-اوهو.دوست دخترت خیلی آتیشیه-زهر مار یه دستی به سر گوش ماشین بکشنیم ساعت بعد-چی شده؟باز چه دسته گلی به آب دادی؟صدای یک خانم بزرگسال بود-به خدا هیچیدختر نگاهی پر آلتماس به پسر کرد.-خانم آروم باشید.تقصیر من بودهحالا نگاه دخترک پر از تعجب بودپسر به این جمله فکر میکرد(این دیگه چه گهی بود که من خوردم؟)زن گفت-که چی؟من فردا باید برم جایی بدون ماشین چی کار کنم؟این لگنم که تا اون موقع درست نمیشه.-مادرم یه پراید داره.ولی مسافرته.میخواید فردا با اون برید به کارتون برسید؟حالا همه پسر را با تعجب نگاه میکردند-ببخشید اسم شما؟-علی هستم.علی رحیمی-ببخشید علی آقا.میدونم که توی این تصادف مقصر سبنم بوده.شما هم لطف میکنید که این کار رو میکنید.ولی من رو شبنم حساسم.شما نمی تونید از شرایط فعلی سوء استفاده کنید.-ببخشید فامیلی شما؟-منتظری هستم.-ببینید خانم منتظری.من کسی نیستم که بخوام سوء استفاده کنم.ذاتا دوست دارم به مردم کمک کنملحظه ای سکوت.-اون وقت پدرتون نمیگه ماشین کجاست؟علی به دیوار پشت سرش تکیه داد و حرفی نزد.احساس سرما کرد-لعنتی بازم زیر دوش خوابم برداز حمام بیرون اومد-چه عجبحوصله کل کل نداشتتا شب فکر میکرد.و موقعی که خوابش برد.یک چهره معصوم و بعد…-سلام عزیزماین رو بعد از اینکه در رو باز کرد شنیدیک سال از رابطه علی با شبنم گذشته بودرابطه پاکی که به سوی ناپاکی و شهوت میرفت-سلام عشقماین را گفت و او را در آغووش گرفت و بوسید-فکر کردم دفعه اولی دست خالی نیام خونتون-این چه حرفیه.من و تو که از این تعارفا نداریم.شبنم نشستعلی شروع به پذیرایی کرد-علی-جانم؟-بشین پیشمعلی کنارش نشست-علی-بله-منو بغل کن-لوسو او را در آغوش گرفتناگهن کنرل خود را از دست دادصورتش را به شورت معصوم شبنم نزدیک کرد و شروع به بوسیدن لب های یار کرد.شبنم با او همراهی کردعلی به سمت سینه های شبنم رفتهمانطور که دکمه های مانتو را باز میکرد سرش را به سینه های شبنم میمالیددکمه ها باز شدندعلی تاپ شبنم را در آوردچشمش به سینه های سفید شبنم که زیر سوتین مشکی خود نمای میردند افتادسوتین را باز کردو شروع به خوردن کردشبنم از سر شهوت آه میکشیدهمین علی را بیش از پیش تحریک میکردهمانطور که سرش در سینه های شبنم بود دکمه شلوار او را باز کردو شرت مشکی او را در آوردو بهشت شبنم را دیداز دیدن بدن سپید و بی موی او لذت میبردآرام سرش را بین آن دو ساق پای سفید برد و شروع به خوردن واژن شبنم کرد-آه آه عشقم کسمو بلیس-جون.چه کسی-علی من کیر میخوام-بیا مال تو عشقمعلی لخت شد-وای چه کیری داری عشقم-چیه.دوستش داری؟-عاشقشم-جون.بوسش کن اگه اینقد دوسش داریشبنم با بوسای آغاز کرد و سپس آلت را بر دهان نهادپس از چند دقیقه هر دو از کنترل خارج شدند-آه.علی منو بکن-میکنمت عشقمیک لحظه غفلتیک لحظه صدای جیغو آن صورت معصوم در اشک غرق شدعلی باور نمی کردآلتش را از واژنشبنم بیرون کشیدخون را بر آلت دید-من چیه گهی خوردم-علی…-من چه غلطی کردم-علی…-من متاسفم-حالا دیگه من مال تو شدمعلی یکه خوردو بعد دوباره حس شهوت کردو شروع به بوسیدن و نوازش آن تن بلورین کردآرام آلتش را وارد کردو شروع به عقب جلو بردن کرد-آه آه عشقم منو بگا-جون عشقم-عشقم منو محکم بگا آه-چه کس داغی داریناگهان پاهای شبنم شروع به تکان خوردن کرد و ارضاء شد-عشقم آبمو کجا بریزم-جون بریز تو دهنمو پس از ارضاء شدنعرق کرده از خواب بیدار شدباز هم همان خواب تکراریهفته ها همین را میدیدبه خود یاد آوری کرد-اون رفته.دیگه هم بر نمیگرده.اگه میخواست برگرده خیلی وقت پیش بر میگشتبه تقویم نگاه کردیک ماه از خیانت شبنم به او گذشته بودنمیدانست چراولی میدانست که طرف دوم پولدار بودهفته ها در یک فکر زندگی میکردآنروز تصمیم گرفتطبق روال به حمام رفتحمامی که بازگشتی نداشتاو آرم بودانگار میخواست پس از یک روز طولانی به خواب برودخوابی که لازمه اش یک خط خونی بود…در آخر از شما خواننده عزیز تشکر میکنم که این داستان رو خوندیداگر اشکالی داشت مثله آدم تو کامنتا بگیدولی منزلت خودتون رو با کسشعر پایین نیاریدببخشید اگر غلط املای داشت یا داستان بد بوددفعه اولم بودچه میشه کردنوشته ناشناس
0 views
Date: November 25, 2018