حتمال زیاد همه پاملا اندرسون رو میشناسن.البته نه به قیافه بلکه به ممه های مرده زنده کنش…همیشه به همه مبگم این پاملا اندرسون اگه بره جلوی اصحاب کهف وایسه بعد از هزاران سال دوباره سر از خاک بر میاورند….اولین باری که پاملارو شناختم توی فیلم سیم خاردار(barb wire)بود…توی فیلم یک نقش مثل جمیز باند داشت اما اینقدر پستوناشو تو فیلم به بهونه های الکی در میاورد که یاد کس و شعر مرده بدم زنده شدم افتادم…اما دیگه یک صحنه خیال همه رو راحت کرد و با بازیگر مرد نقش مقابل لخت شد و مرد اول سوتین پاملا رو زد بالا و دوتا ممه خوشگل افتاد بیرون…مرده تا دید حالا نخور و کی بخور…نوکشو جوری میلیسید که انگار داره بستنی میهن لیس میزنه…(حالا انگار اگه من بودم مثل ایس پک نمیخوردم)…بعد شلوارک پاملا رو درمیاره و پاملا رو به دیوار قمبل میکنه و مرده همینطوری که پستونارو گرفته و نفس میزنه میزاره لاپا پاملا و تلمبه و الا ماشاالله….من که با دیدن این صحنه کیرم شق بود هیچ قلبم از هیجان داشت مثل سوپاپ فراری میزد…دیدم نمیشه پریدم تو حموم جون به بهانه دوش گرفتن با شامپو جلقیدم….تو دوثانیه اول ابم اومد و جوری هم اومد انگار سالهاست که نزدم…خلاصه تا شب به فکر پاملا و اون ممه ها بودم….موقع خواب هم با صلوات بر پستان پاملا خوابیدم…و حالا داستان شروع میشود…خواب دیدم دقیقا توی فضای فیلم سیم خاردار هستم…اونم کی؟همون بازیگر مرد نقش مقابل…بایبد پاملا رو نجات میدادم….نه به خاطر خودش…به خاطر پستوناش…عملیات نجات سینه شروع شد…ما توی مکانیکی بزرگ بودیم….پاملا داشت به دشمنانش که همه روسی بودند شلیک میکرد…اما مگه یک نفر با یک کلت یک ام16 از پس اون همه کلاشینکف برمیاد؟خلاصه مثل مکس پین دو تا کلت در اوردم و روی سطح زمین که روغن ریخته بود لیز خوردم و با شلیک به چپ و راست خیلی ها رو کشتم…دیدم چند نفر هستند که هنوز دنبال منند…من زیر یک ماشن قایم شدند…وقتی نزدیک ماشین رسیدند تا زیرشو ببینند که اونجا هستم یا نه دو تا تیر به پاشون زدم…تا رو زمین افتادند دو تاهم به کله هاشون زدم…یکیشون وینچستر داشت…برش داشتم از پشت همون ماشین سه تای دیگه رو هم کشتم…اما هنوز یکی مونده بود…دیدم اونجایی که ایستاده یک ماشین تو هوا معلقه که به یک اهرم وصله….با توکل به مولای متقیاناهرم رو زدم و ماشین ول شد و مغزش با پایان وجود پاچید بیرونبعد رفتم سراغ پاملا و بلندش کردم و خاک روش رو تکوندم و خواستم برم…که پاملا شونمو گرفت و برمگردوند و لبامو بوسید…وای خدای من….پاملا………….من…………….بوس……………………..دیگه صبر جایز نبود…مثل فیلم چسبوندش به دیوار….کرستشو زدم بالا و حسابی اون ممه هایی که حسرتشونو میخوردم رو گرفتم…چنان خوردم که پاملا جیغش در اومد….بعد زانو زد و من کیرمو گذاشتم لای ممه هاش و عقب جلو کردم….بعد که خسته شدم بلند کردم و لباشتو تا پس حلقش خوردم….بعد بدون فوت وقت شلوارکو در اوردم شروع کردم خوردم کس…خدایا چه کس نرمی…خوشبو بی مو….باید مراقبش باشم که جر نخوره…اروم گذاشتم لای کس….اول کلاهشو کردم توش…یک کم عقب و جلو تا کس پاملا اماده بشه.بعد دیگه معطل نکردم زدم توش…زدم توش …زدم توش….دیگه عرق جفتمون در اومد….بهش گفتم داره میاد….گفتبپاش لا پستونام….من از خدا خواسته در اوردم و طوری پاشیدم که ممه هاش سفید پوش شد….بعد بغلش کردم و بوسیدمشو گفتمکلک تو فارسی بلدی؟گفتاز بس ایرانیا فیلممو دانلود کردن و گذاشتن کم کم فارسی بلد شدم….همون طور که تعجب کرده بودم بلند شدم و دیدم ساعت 10 صبحه…عجیبتر این بود که دیدم شلوارم خیسه….بعله….تو خواب ارضا شده بودیم….و لذا بلافاصله صبحونه نخورده پریدم حموم تا دوش بگیرم…دوستان لطفا مسخره نکنند این خواب واقعی بود….خوب مگه چیه….یک نفر تو خواب حال کرده….شماها خودتون کم خواب کس و کون کردن نمیبینید….پس لطفا عادل باشید…تا بعد…. نوشته king J
0 views
Date: November 25, 2018