خواهرزن دیوونه کننده

0 views
0%

خواهرزنم پس از یک سال عقد و نامزدی ، بهم زده بود و دنبال طلاق و دادگاه … بودب توصیه روانشناسش ، برای فراموشی مشکلات و … تو کنکور شرکت کرد و دانشگاه نزدیک خونه مون قبول شدقرار شد مدتی اینجا درس بخونه تا بعدا منتقلی بگیره به شهر خودشونتصورم از خواهرزنم ، همون دختر محصلی بود که می شناختمولی گویا بعد از عقد ، تازه فهمیده بود چه خبره یک هفته بعد از اقامتش تو منزل ما ، یواش یواش یه چیزایی متوجه شدموقتی خانمم هست ، سنگین تر و باوقارتر میگرده ولی وقتی خانمم نیست ، رفتارش و پوشش فرق میکردمیخواستم برم تو فازشاما هنوز مشکل رودروایسی و یک مقدار ترسی دوطرفه بین ما هست و من باید ازبین میبردمشپس یواش یواش ، شروع کردمهیکل و کون خیلی قشنگی هم داشتدخترا همیشه عاشق تعریف و تمجید هستند ، یادتون باشه از هـیـزی و خـفـت شدن همه بدشون میادخونه ما یک خوابه بود و معمولا وقتی خانمم میرفت باشگاه ، اون هم میرفت تو اتاق خوابحالا هروقت من به بهانه ای میرفتم اتاق یا اون می امد بیرون ، یک حرف یا حرکتی میکردممثلا شلب میزدم تو پیشونی م و میگفتم خاک تو سرت جواد (اسم شوهرش)یا میگفتم ای خدا ، چرا انگور خوب ، همیشه نصیب شغال میشه ؟ و اونم می خندیدتا اینکه …یکروز سر ظهر بچه خواب بود ، ناهار را خوردیم و خانمم رفت باشگاهخواهرزنم شروع ب شستن ظرف ها کردمن زودتر رفتم تو اتاق خواب و رو تخت دراز کشیدم و با گوشی ، مشغول شدمده دقیقه بعد اومد تو اتاق و کمی تو اتاق چرخ زد ، فهمیدم منتظره تا من برم بیرون و جای من رو اشغال کنهگفتم میخواهی استراحت کنی؟امد حرفی بزنه که زدم ب لبه تخت و گفتم بشین ، یک چیز مهمی می خوام بهت بگمکمی اومد جلو ولی ایستاده گفت جانم ؟دوباره زدم لبه تخت و گفتم نترس ، گفتم بشین ، نگفتم که .. (‌با دست اشاره به خوابیدن کردم )با تردید و کمی دور از من نشستگفتم دلخور نشی ولی یک حقیقتهایی هست که باید بدونی ، [دیدم کنجکاو شده ، ادامه دادم ]نیاز ب گفتن نیست ، خودت میدونی که خیلی خوشگلی و هر مردی ارزوی بودن با تو رو داره ، مخصوصا اگر بدونه یکی قبلا قدر تو رو ندونسته و … یادت باشه این گرگها ، همه تو رو به چشم یک بره میبینند که حرفمو قطع کرد و بدون اینکه به من نگاه کنه گفت خودت چی ؟گفتم واقعا خیلی ساده ای ، واقعا چشم و گوش بسته هستی ،نمیگم دختر بدی هستیولی هر مردی حالا به هر طریقی ، وقتی به تو برسد ، بعدا پیش بقیه مردا و رفقاش پز میده ، چون واقعا برای مردها ، رویا هستی(رویا اسم خانم من هست )گفت خودت یک رویا داری که گفتم ولی مشخصه بابات رو تو خیلی بیشتر دقت کردهو اروم اروم در حالی که میدونستم باید یواش یواش جلو برم اروم پیشونی م رو پیشونی ش گزاشتم اونی که قدر تو ندونسته ، دیووونه ست ، یا شایدم وقتی تو رو میبینه دیوونه میشه منم دیوونه شدم نمیدونم چکار کنم …. (هنگام تعریف با دستهام به بدنش اشاره میکردم که بفهمه منظور از تعریف من ، هیکلش است)در حین حرف زدن و تعریف کردن، با چرخوندن سَرَم ، اروم و بدون تماس فیزیکی ، از فاصله نزدیک لب هام را دور و ور گردنش کمی چرخوندم زاویه گردنش را کمی برام باز کرد (فهمیدم خوشش امده ، و این یعنی چراغ سبز )دستم را اول گذاشتم رو شونه ش و سپس یواش پایین اوردم و حلقه کردم دور تنه بدنش ، و ب ارامی از همون لبه تخت که نشسته بود خوابوندمش ، ولی هنوز پاهاش رو فرش بود در حالی که چشم تو چشم و خمارگونه نگاه ش میکردم ، کمی عقب تر رو تخت دراز کشیدمبا دست به تخت چند بار اروم ضربه زدم که یعنی بیا سمت مناون هم کامل امد رو تخت ، شروع کردم ب خوردن گردن و همزمان ملافه را کشیدم رو خودمون(رو حساب تجربه و شنیده ، دخترهای برای بار اول زیر ملافه ، راحت تر لخت میشن )بدنش را از زیر لباسش ، شروع ب مالوندن کردم تا بیشتر تحریک بشهموقع مالوندن لباسش را ب سمت بالا (گردن ) جمع کردم و سپس شروع ب دراوردن لباسش کردملامصب چه بدنی داشت ، پوست سفید بدون لک و چروک ، صاف و بدون یه ذره چربیشلوارش را هم با همین روش دراوردم[همزمان خودم هم لخت شده بودم کمی کوسش را از رو شورت مالیدم ،خواستم دستم را زیر شورتش ببرم که یهو گفتچی کار میکنی ؟ من دخترم ها ااا …میدونستم دروغ میگه ولی نمی دونستم چرا؟تو اون لحظه صد تا دلیل برای دروغش تو ذهنم آمدولی تا تنور داغ بود ، باید نون را می چسبوندمخودم را از بغل به بدنش چسبیدم و گفتم سختت نمیشه ؟_ چی سختم بشه ؟ چی ؟+نمیزارم سختت بشه کمی بدنم را به بدنش هل دادم ، طوری که بدنش کمی چرخید و باسنش سمت من قرار گرفتدستم را سمت ژل تاخیری که روی درایور کنار تخت بود ، بردم و اونو برداشتم_‌این برای چیه ؟الکی گفتم لیز کننده ست ، و دستم را تو شورتم کردم و کمی از آن را سر کیرم مالیدمبعد بهش نگاه کردم و گفتم اجازه میدی ؟و خودم شورتم را در آوردم_ضرر نداره که ؟+کل دنیا ازش استفاده میکنندخیلی اروم و با تردید کمی شورتش را پایین کشید که بقیه ش را هم به ملایمت از پاش دراوردمکمی ژل روی انگشتم ریختم و بردم دم سوراخ کونش که ….نامرد خوابوند تو گوشم میخواهی بزاری کونم ؟ مگه من بچه کونی م ؟+دستت درد نکنه ، پس با این حساب ، پایان زنهایی که از کس میدن ، جنده لاشی ن ؟_از پشت نه ، فقط لاپا ، میخواهی بخواه میخواهی نخواهبا لبخند گفتم نترس‌خوشم نمیاد ، +چرا ؟ اذیت میشمبا یک حالت تعجبی پرسیدم+ از کجا میدونی؟ مگه تجربه ش را داشتی؟_نه بی شعور ولی میدونم+اصلا اذیت نمیشی‌نه+اگر اذیت شدی ، دست میکشیم_نه میدونم اذیت میشم ، فقط به فکر خودت نباش+ببین ….مکثی کردم و با لحنی اطمینان بخش گفتم +کاری میکنم نه تنها اذیت نشی ، حال هم بکنی ، این همه دخترا از پشت حال میکنند_منو با اونا یکی میدونی؟جمله اخر را خوشش نیامد خراب کردم +‌من تو رو با بقیه یکی نمی کنم ولی منظورم اینه که اگر دو طرف ، (مونده بودم جمله م را چه طوری تموم کنم )ولی به جای تموم کردن جمله م ، با انگشت آروم شروع به مالوندن سوراخ کونش کردم+هر وقت اذیت شدی تمومش میکنم ولی میدونم همچین خوشت میاد که از حال ، داد بزنیچند دقیقه ی بود سعی می کردم کمی کونش را با انگشت و ژل لیز کننده باز کنم انگشتم که رفت تو کونش ، گفتم اذیت که نمیشی؟_بیا انگشتم رو بکنم تو کونت ، ببین خوشت میاد؟آروم زدم دم کونش و گفتم عزیزم این کون به این خوشگلی مخصوص کردنه ، ولی کون من مال ریدنه(این جمله را قبلا از دوستم یاد گرفته بودم )خنده ش گرفتانگشتم را شروع به چرخوندن کردم ، معلوم بود بدش نیامده ،ژل لیز کننده واقعی را هم از روی درایور کنار تخت برداشتم و کمی به کونش و سر کیرم مالیدمبدنم را کامل به بدنش از پهلو چسبوندمو کله کیرم را تو چاله سوراخ کونش انداختمو بدون اینکه تو سوراخش بره ، کمی تلمبه زدمولی بی فایده بود ، تو سوراخ نمی رفتسوراخش هنوز باز نشده بودیکی از پاهاش را انداختم روی بدنم تا پاهاش از حالت جفت بودن در بیاد و کمی سوراخش بازتر شهکف دستم را روی کوسش گزاشتم و گفتم حواسم هست و باکف دست شروع به مالیدن کوسش کردمو همزمان بدون تلمبه زدن ، کیرم را تو چاله سوراخ کونش فشار دادم wowکله کیرم رفت تو سوراخش ، از لذت آآه عمیقی کشیدمتنگی سوراخ کونش را حس میکردمکمی کیرم را بیشتر فشار دادم ، و بازم کمی فشار دادم ، عاه خفیفی از درد گفتسعی کرد با دستش کمی بدنم را عقب بزنه ، ولیکیرم تا دسته رفته بود تو سوراخ کونشبدنش عرق سردی کرده بودداشتم دیوونه می شدماز تنگی سوراخش ، حس میکردم کیرم داره له میشهچقدر داغ بود ، به خودم امدم و گفتم تکون نخور ، تکونش نمیدم تا دردش بیفتهبا یک صدای خفیفی که مثل یک اطاعت کننده بود ، گفت باشهنمی دونم شاید یکی دو دقیقه ی شدحالا خیلی اروم کمی تلمبه میزدم ، حس میکردم کیرم مثل دلر چکشی شده و هر بار که به جلو فشار میارم ، انگار دارم سوراخی که بین دو لپ کونش درست میکنماز بس که تنگ بود لامصبدیگه دردش افتاده بود ، منم داشتم تلمبه میزدماما میدونید که ، مردها همیشه حریصند ، دوست دارن تا حد ممکن فرو کنندهمون جوری که به پهلو خوابیده بودیمپاهاش را جفت کردم و به سمت شکمش تا کردم تا قشنگ سوراخ کونش بیرون بزنهدستم را از زیر بدنش رد کردم و جفت پاهاش را از زانو به شکمش فشار دادم و حالا با قدرت پایان تلمبه زدم ، دردش گرفت و شروع به آخ و آی کردن گفتسعی کرد حالت پاهاش را صاف کنه ولی با دستی که زانو چسبیده بودم ، مانع شدم به گریه زاری افتاده بود سعی کرد با چرخوندن بدنش ، خودشو از من جدا کنهولی بدتر به دمر افتاد و من هم بدون در آوردن کیرم ، افتادم روی بدنشفرت و فرت تلمبه میزدم ، یواش یواش فاصله های بین هق هق گریه زاری ش کم شداز دردش کم شده بود همانطور که کیرم تو کونش بود ، شروع به مالوندن پهلوهاش کردم و با لب هام شروع به خوردن گردن و گوشش از پشت کردم+هنوز درد داری؟_خیلی بی شعوری ، دیدی گریه زاری م گرفته ولی بازم کار خودت را کردی+ببخشید، ولی باید حوصله میکردی، الان که درد نداری_کمترشدهدیگه دردش نمی آمد، عادی شده بود براشیکی دو باری بازم به پهلو خوابیدیم و دوباره دمر خوابیدیمای کاش زمان می ایستاد و این حال من تموم نمی شد ولی دیگه باید تمامش میکردیم ، ممکن بود خانمم بیاددمر خوابید و با پایان قدرت تند تند تلمبه زدم تا حد ممکن چند لحظه ای کیرم را تا حد آخر فشار دادمملافه را با دستش مشت کرد و لرزشی تو بدنش حس کردمچنان آبی از کیرم تو کونش خالی شد که حس کردم مغزم هم خالی شدوقتی از روش بلند شدم ، دیدم هنوز ملافه را تو مشتش گرفته_همه تون یه گوه هستین ، زهر میکنین به آدمراجع به جمله ش چیزی نپرسیدمفقط گفتم تکون نخوره و یک دستمال کاغذی برداشتم که کونش را تمیز کنمدیدم سوراخ کونش مثل غار باز مونده ….وقتی با کسی رابطه دارید ، یادتون باشه طرز نگاه طرف به شما ، از زمان رابطه دیگه فرق دارهنگاهش مکث بیشتری داره و نزدیکانتون متوجه میشن که بین شما خبری هستبهمین خاطر پافشاری خانمم ، برادر پولدارش اونو با یکی از کارمندهای خانم شرکتش ، همخونه کرد و از دستم پرید.نوشته همسایه

Date: May 23, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *