داستانی که میخوام براتون تعریف کنم واقعیته وازاون داستانهای خیلای نیست .من حامدم و6ساله باهمسرم مهسا ازدواج کردم.با هم زندگی خوبی داریمو انواع سکس رو هم باهم داشتیم.یه خواهر خانم دارم که عند تیپ وهیکله .کمر باریک .سینه های هفتی تو مشتی .لبای درشت وکون تپل که سفته وبالا وایساده .از اون تسبیح به آب کشا به نظر میومد .شوهرش راننده کامیون بود همش تو سفر واین تشنه کیر ولی به روی خودش نمی آورد.کارش این بود که بره قشم لباس بیاره وبفروشه به مغازه دارها .یه روز که رفته بود قشم .خانوم من با برادرش برای یه کار اداری رفتند شهرستان .نزدیکای شب بود که دیدم موبایلم زنگ میزنه .برداشتم دیدم خواهر زنمه .گفتم چی شده یاد ما کردی فریده خانم رسیدن به خیر.گفت الان اومدم با یه خروار لباس اما کلیدامو گم کردم نمیدونم چیکار کنم .گفتم الان میام پیشت همون جا بمون .سریع ماشینو برداشتمو ورفتم در خونشون 20دقیقه ای راه بود .سلام کردمو ودیدم پشت در ولو نشسته وچادرش افتاده رو شونه هاش .سریع خودشو جمع کرد وگفت ببین چیکار میتونی بکنی.چند تا کلید اورده بودم امتحان کردم نخورد .گفتم پدر وسایلتو یه دفعه دیگه بگرد شاید باشه.کیفشو داد به من و گفت من خیلی گشتم بیا تو هم نگاه کن .گفتم اینجوری نمیشه باید همه رو بریزم بیرون اجازه هست .گفت به شرطی خودت جمشون کنی .کیفشو خالی کردم .دیدم کلیدا تو یه زیپ کنارین .گفتم بیا فقط خواستی منو بکشونی اینجا خدایی خودم نمیدونستم قراره بعدا چی بشه اصلا فکر سکس با فریده به ذهنم خطور نمی کرد.درو باز کردیم و رفتیم داخل چند دقیقه ای کمکش دادم لباسای قشمشو ببره انبار بعد گفتم من دارم میرم خونه کاری نداری .گفت همین جا بمون من تنهام .گفتم تو که عادت داری هیچ وقت مهرداد شوهرت نیست خونه .گفت نه امشب ترس افتاده تو دلم بمون .اصرار کرد منم موندم .یه ساعت گذشت گفت من دارم میرم حمام دوش بگیرم .گفتم برو منم تلویزیون میبینم غافل از این بودم که شیطون رفته تو جلدش.چند دقیقه گذشت دیدم داره صدام میزنه .رفتم پشت درب حموم گفتم چیه ؟گفت میای پشت منو با شامپو کیسه بکشی .از این حرف بی مقدمه خشکم زد .چند لحظه مبهوت موندم .گفت چی شد نمیای .یهو به خودم اومدم دیدم شیطون رفته تو جلد منم .گفتم اخه تو نامحرمی من چطوری تو رو کیسه بکشم .دیدم درو باز کرد وبدن محشرشو نشونم داد وگفت این حرفا چیه فقط میخوام یه کیسه بکشی .از دیدن بدن سفید وبی نقصش دیوونه شدم .گفتم آخه لباسام خیس میشه گفت آبو میبندم تو هم لباساتو در بیار بیا تو .مونده بودم گیج وواج که چجوری اینقدر پر رو ه .گفتم اگه مهرداد برسه چی گفت اون الان بار برده تبریز امشب و فردا شب نمیاد.لباسامو در اوردم بجز شرطم وبا اجازه رفتم تو دیدم یه شرط قرمز فقط پاشه دیگه لخت لخته .کیرم که بیچاره تا حالا گیج مونده بود .دیگه بیدار شده بود و سفت .از اون کیرای کلفت ودراز دارم که آرزوی هر زنیه .گفت بیا کیسه رو پر از کف کردم منو بشور .گفت پایان بدنمو بشور .گرفتمو از پشت کمرش شروع کردم .کمرشو که تموم کردک گفتم بیا اینم پشتت دیگه برم .گفت نه بهت گفتم پایان بدنمو کیسه بکش پایینم بکش .اومدم از پایین شرتش روی باسنش شروع کنم .گفت پایان بدنم چند بار بگم .گفتم آخه فریده خانوم شرت پاته .فریده گفت خب درش بیار .بعد نگاهم کرد وگفت مگه نگفتم لباساتو در بیار چرا شرت پاته .گفتم باشه واز خدا خواسته شرتم ودر اوردمو و دیدم کیر شق شدم از شرت پرید بیرون گفت واااااااای عجب کیری .چرا اینقدر بزرگ شده وخودشو زد به کوچه اونطرفیو گفت نکنه خیال برت داشته هاااان .گفتم نه ولی اگه تو هم مرد بودیو بدن خودتو میدیدی اینجوری میشدی .گفت شاید بهر حال خوش به حال ابجی مهسام .بعد گفت خوب شروع کن .گفتم چیو ؟گفت کیسه کشیدنو دیگه از پایین کمرم شروع کن .دیدم خم شد وبه حالت 90درجه دستشو گذاشت رو شیر آب و کون تپلشو داد عقب .گفت شروع کن .منم شروع کردم .به شستن کون و لای کونش و باسنش با کیسه .دیگه کیرم داشت میترکید .تو دلم گفتم منتظر چی هستی خودش میخواد شک نکن دیگه .کیسه رو انداختمو وخودمو از پشت چسبیدم بهشو از زیر سینه هاشو گرفتم تو دست طوری که کیرم رفت لای باسنشو منم روش بودم .گفت داری چییییکار می کنی .گفتم میخوام هم بشورمت هم سیر ت کنم .گفت از چی سیرم کنی .گفتم از کیر و یه دستمو از زیر بردم رو چو چولش .اونم از خدا خواسته مثل اینکه کلید گم شدن نقشش باشه خودشو شل کرد .منم شروع کردم مالوندن کسش که گفت چرا نمیکنی تو ش دارم میمیرم از بی کیری .منم کیرمو گذاشتم در کسش گفتم بکنم واقعا .گفت زووود باش دیگه .منم کیر کلفتمو یهو با فشار تا ته کردم تو .یه جیغ کشید وگفت جووووووووووووون .اااآخ جووووووووون .مال خودته .جرم بده .پارم کن .منم شروع کردم به تق زدن .وای جاتون خالی .از من تق وآآآآآآآآآآه .از اون اوووووووووووییی واوووووووف ومحکمتر .دیوووونه کیرتمو وازاین حرفا .چند دقیقه ای تق زدم واونم با دست خودش چوچولشو میمالونو دیدم یهو ناجور لرزید .گفتم ارضا شدی گفت آره .گفتم من از کون میخوام من عاشق کونتم .گفت من خودمم از پشت دوس دارم ولی اینو دیگه روم نشد بگم .منم با خنده گفتم عجب باشرمی تو .کیرمو گذاشتم در کون پر از کفش و فقط گفت کیر تو از کیر باجناقت خیلی کلفت تره جر نخورم .گفتم نترس لیز شده با کف .آروم کردم تو کونش گفت یواش ولی من دیدم اون ارضا شده گفتم چرا من نشم و یهو کردم توش که جیییغ زد وگفت آرووووم چه خبره مردم .منم بی اعتنا شروع کردم به تق زدنو ودیدم اونم دوباره بعد از یکی دو دقیقه دوباره به آخ و اووووووف افتاده .منم تند کردمو محکم دیدم دیگه داره آبم میاد گفتم آبمو چییییییییییکار کنم وااااااااااای .گفت بده بخورمش .آوردم بیرون کرد تو دهنش شروع کرد ساک زدن .میبرد تا ته تو گلوشو میاورد بیرون که یه دفعه آبم تو دهنش خالی شد تا اون روز اینقدر آب ازم تو هیچ سکسی نیومده بود .اما اون با پایان وجود تا قطره آخرشو خورد .جاتون خالی وقتی از حمام اومدیم بیرون تا صبح 3بار دیگه با انواع شیوه ها کردمش .فردا صبح هم که میرفتم گفت منتظر یه فرصت دیگه باشم .منم الان منتظر اون فرصتم.نوشته حامد
0 views
Date: November 25, 2018