سلام به همه ی اعضا ی محترم انجمن شهوانی.داستانی که میخوام براتون بگم واقعی واقعی.اسم من پارساست 17سالمه یه خواهر خیلی خوشگل چشم آبی دارم که 10سال از من بزرگتره همیشه واسش خواستگار میاد ازدواج نمیکنه دلیلشم نمیدونستم اول.این خواهرم که اسمش نیلوفر باشه خیلی کس خوبی خوش استیل جیگر جیگر.یه بار تو خیابون با من بود که چند تا ماشین بهش تیکه انداختن اینقدر کس منم خودمو زدم به کوچه علی چپ.ما تو خانواده ی تقریبا فقیری زندگی میکنیم پدرم نمیتونست خرج لباسا و لوازم آرایشای خواهرمو بده همین باعث شد که خواهرم ترک تحصیل کنه بره سراغ کار تا اینکه میره داخل یه بوتیکی مشغول میشه بعد از یه مدت که اونجا کار میکنه کلا لباسا ارایشش عوض میشه یعنی صد درجه تغییر میکنه لباسایی که تو خونه میپوشید از پایین اینقدر تنگ بود که همیشه شلوارش تو کونش بود از بالا هم اینقدر باز بود که خط سینش معلوم جلوی فامیلامونم اینجوری میگفت دست دارم راحت باشم. بعد یه شب اومد به پدرم گفت که میخواد دماغشو عمل کنه بابامم گفت من پول ندارم نیلوفرم گفت با پول خودم میخوام این کار بکنم انم گفت باشه.از اونجا من شک کردم چه طوری یه بوتیکی با حقوق ماهی300 تومن بعد از 6ماه میخواد دماغ عمل کنه همون باعث شد که من فردای اون روز تعقیبش کنم.مثل همیشه کفش پاشنه بلند و ساپورت با آرایش غلیظ و مانتوی تنگ رفت تو مغازه تا ساعت 1 خبری نبود یه دفعه سر وکله یه هیوندا کپ سفید با یه جوون خوش تیپ پیدا شد اومد تو مغازه دیدم نیلوفر باهاش اومد بیرون نشست تو ماشین رفتن تو دلم گفتم پس بگو چرا بعد ظهرا نمیاد خونه منم یه تاکسی دربست گرفتم تعقیبش کردم رفتن تو یه ویلای خیلی بزرگ.دیوار ویلا زیاد بلند نبود راحت از رو دیوار رفتم تو ویلا دیدم که دارن 2تایی میرن تو.تو راه مرده هی نیلوفر انگشتش میکرد ومیزد در کونش میگفت جنیفر من نیلوفرم عشوه میومد ومیگفت نکن دیگه دردم میگیره باهات قهر میکنما.منم یواشکی رفتم جلو اتاق خوابش از شیشه بیرون قشنگ معلوم بود. دیدم دارن غذا میخورن بعدش مرده یه آهنگ گذاشت نیلوفرو بلند کرد اونم شروع کرد به رقصیدن دونه دونه داشت لباساشو در میاورد در حین رقصیدن منم اصلا باورم نمیشد که نیلوفر اینقدر حرفه ای باشه بعدش نشست و شروع کرد به ساک زدن اینقدر ساک زد تا مرده آبش اومد بعد رفت یه کاندوم از تو کیفش در آورد زد سر کیر مرده شروع کرد به نشستن رو کیر مرده وقتی بالا پایین میکرد یک صدایی داشت که آب منم داشت میومد وای به حال مرده لبش از رو لب مرده کنار نمیرفت بعد حالت سگی وایساد عین وحشی ها خواهرمو میکرد نیلوفرم کم نمیاوردچون خیلی حشری بود 2ساعت با هم سکس کردن آخرشم ابشو کرد تو کس خواهرم.من اول خشکم زده بود نمیدونستم چکار کنم.اول گفتم بزار جفتشون بکشم ولی بعدش گفتم نیلوفرم خوب آدم دل داره چرا من باید خودم با دخترا حال کنم ولی اون نکنه اتفاقا خیلی هم خوبه هم وسه روحیش هم یه پولی گیرش میاد منم گفتم ما که تا اینجا اومدیم پس بزار ما هم حالمونو بکنیم منم شروع کردم به جق زدن اون خواهرمو میکر من جق میزدم تو عمرم اینقدر جق بهم حال نداده بود خیلی حال کردم.منتظر نظراتتون هستم…نوشته پارسا
0 views
Date: January 21, 2022