خواهر نازم دنیا

0 views
0%

سلام این داستان واقعی هست و هیچی از ذهنم توش ننوشتم پس فحش ندین اسمم دانیاله و 24 سال سن دارم. باشگاه بدن سازی میرم و نمیخوام مثل بقیه کسشر بنویسم وزنمم حدود 65 هست و قدم 178هست کیرمم حدود 17 سانته و یکم کلفتی داره من یه خواهر دارم که اسمش دنیا است و من بشدت ازش خوشم میاد و رابطه ی خیلی خوبی باهم داریم. (باهم زیاد شوخی میکنیم) یکم از دنیا بگم براتون یه دختر سوسکی با ممه های75 و قد 160 و خورده ای و لاغر. یه روز بود که مادر و پدرم تصمیم گرفتن که بریم مسافرت (گفتم که نمیخوام مثل بقیه کسشر بنویسم مسافرت درون ایران) که من بهونه آوردم گفتم نمیام. گفتم میرم خونه ی این و اون فوقش. تو همین بحث ها بودیم که یهو خواهرم دنیا گفت من وایمیستم به خدا کپ کردم مادرم به پدر گفت که اگه اینجوریه ما نریم. پدرم یکم مکث کردم و گفت اشکالی نداره شما ها بمونین منو مامانتون فوقش میریم رامسر (خونه ی عموی بزرگم) و بمن گفتن که براشون بلیط هواپیما بگیرم. خلاصه چند روز گذشت اونها راهی سفر شدن منو خواهرم اونارو تا فرودگاه بدرقه کردیم و مو برگشتیم خونه دلتو دلم نبود. رفتم تو اتاقم و لپتاپ و روشن کردم رفتم سراغ گیم آف ترونز و بعد نگاه کردن چند قسمت چشمم به ساعت افتاد دیدم ساعت 8 شبه بلند شدم دیدم بو غذا میاد فکر کردم از خونه بقلیه چون پنجره باز بود دیدم نه خواهرم سکسی نازم کتلت داشت درست میکرد منم گشنم بود رفتم یکم ناخونک زدم خواهر به شوخه زد پشت دستم خلاصه شام و درس کرد و خوردیم منم از میز بلند شدم و رفتم بشفابمو گذاشتم تو سینک بعد به عنوان تشکر رفتم آبجیمو بوسش کردم خیلی حال داد میخواستم دوباره تکرارش کنم. رفتم تو اتاق دوباره رفتم سراغ گیم آف ترونز تا اون فضیه ی از سرم بپره بعد دیدن چتد قسمت دیگه میخواستم بخوابم که رفتم دسشویی بعد که اومدم دیدم خواهرم رو مبل دراز کشیدع و سرش تو گوشیشه گفتم برم یکم با هاش شوخی کنم رفتم سراغش گوشیشو از دستش گرفتم گفت بیشعور گوشیمو بده گفتم اول بوسم کن بلند یه بوس ازم خورد بعد گفت بدش من بلند ش کردم گفت چیکار میکنی گفتم هیچی خوابوندم ش رو زمین و حسابی قلقکش دادم اونم کلی خندید بعد دیدم خمیازه کشید و گفت خوابم میاد بهم گفت میای بریم رو تخت مادر و پدر دوتایی بخوابیم منم هنگ کرده بودم دیگه مغزم نگف اره کیرم داش حرف میزد خلاصه گفتم اره و رفتیم گرفتیم خوابیدیم صبح بیدار شدم و دیدم خوابه یکم انگشتمگ بهش زدم دیدم بیدار نشد میخواستم یکم به ممهاش دس بزنم که دیدم سوتینش رو دراورده زیر بالششه بندش بیرون بود گرفتمش کشیدمش بیرون یکم بوش کردم پایان بدونمو حشریت گرفته بود رفتم تو دسشویی تا جق بزنم سوتینشو بردم یه جق حسابی که زدم اومدم بیرون دیدم بیدار شده و دید که سوتینش دستمه اومد با عصبانیت سوتینشو از دستم گرفت و رفت تو اتاق که ببنده خواستم یکم خرش کنم میز صبحانه رو چیدم بعد رفتم در اتاق هرچی درزدم صدایی نشنیدم در و باز کردم و رفتم تو بهش گفتم ببخشید اخه.. اخه… گفت که بگو یکم به من من کردم افتادم گفتم اخه تو خیلی نازی و من دوست دارم میخوام همه دنیا مو بدم تا یه بار باهات رابطه داشته باشم بعد دیدم منو بغل کرد و یه بوس از گرفتو رفت اصلا انگار نه انگار با هاش حرف زده بودم رفت پشت میز نشس صبحانه که تموم شد رف تو اتاقش منم ظرف ها رو جمع کردم داشتم میشوستمشون که گفت بیا تو اتاق باهات کار دارم رفتم تو اتاق یعنی باورتون نمیشه باور خودمم نشد دیدم یه ست آبی کمرنگ شورت و سوتین پوشیده شرتش توری بود و یکم کسش معلم بود بی مو ی بی مو بود بهم گفت چرا هنگ کردی مگه منو دوس نداشتی مگه نمیخواستی همه دنیا تو بدی سریع بیا تو بغلم منم رفتم تو بغلش بعد مثل وحشیا سوتینشو وا کردم و وای خواهرم ممه 75 داش چقدر جذاب بودن ممه هاش شروع کردم به خوردن ممه هاش ممه هاش کبود شده بودن بعد گفت کسمو دریاب برات رفتم موهاشو زدم رفتم شرتشو کشید پایین مثل و وحشیا اون کس صورتی یه نازشو خوردم بعد گف نوبت منه منو انداخت و شلوارکمو در آورد شرتمم درآورد و کیرمو کرد تو دهنش اصن تو فضا بودم داشتم با موهاش بازی میکردم یکم گذشت داشت آبم میومد بهش گفتم بسه بلند شد و بهش گفتم برگرد که میخوام کونتو بکنم گفت دانی جون چرا کون من با خنده گفتم پس نافتو بکنم گفت شوخی ندارم بکن تو کسمو دیگه حرف نزن من تعجب کردم گفت زود باش دارم میمیرم منم از خدا خواسته کردم توش خیلی تنگ بود کیرم داش میترکید یکم داگ استایل رفتیم دیدم داره آه آهش بیشتر میشه تلمبه هامو سریعتر کردم دیدم داش ارگاسم میشد بعد یهو ارضا شد منم بهش گفتم منم دارم میام گفت تو رو جون هرکی دوس داری نریزی توش سریع درآوردم و ریختم رو کمرش بعد رفتیم حموم و تو حموم یکم کسشو خوردم و اونم واسم ساک زد و بعد از اون ازش پرسیدم چرا تو اوپنی گف دوس پسرم تو دانشگاه بعد یاد اون موقعی افتاد که من دوس دختر داشتم و مادر پدرم باهام دعوا کردن. بعد یکم حسادتم گل کرد و ناراحت شدم ممنون ازاین که داستانمو خوندین امیدوارم که از فرهنگ تون استفاده کنین و فحش ندیننوشته د ا ن ی ا ل

Date: April 29, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *