خوش شانس (طنز)

0 views
0%

یه خاطره قبلا نوشته بودم . دوستانی که نظراتشون ارزشمند بود بهم لطف داشتم عزیزانی هم که کلا با فحش دادن عقده گشایی میکنن هم خواهر مادرمونو پرچم نکردن یه مقداری دهان و کونمونو مورد لطف و عنایت قرار دادن که جا داره تشکر کنم من خودم حوصله داستانهای بلند رو ندارم اساسا این جوری اول و وسط و اخرشو میخونم واسه همین خلاصه قد نیم کیلو فحش راسته بی استخون نوشتم . امیدوارم دوستان یه مقداری رعایت کنن . اولش هم بگم این خاطره است و داستان نیست و تو این باکس بالا هم نوشته عنوان خاطره چند روز تا عید مونده بود و ترم اول دانشگاه تموم شده بود . مثل همه بچه های شهرستانی برگشتم شهرمون . کاری نداشتم و با دوستام خیابون متر میکردیم . شهر فسقلی ما هم کلا 100 متر طول داشت و تنها مزیتش این بود که خوش اب و هوا بود و مسافر پرور هر چند دوری که خیابونا رو گز میکردیم در مغازه یکی از دوستا وا میسادیم و از اونجا یه طعمه انتخاب میکریم و میرفتیم سراغش . الکی دنبالش میرفتیم و به کونش خیره میشدیم . خایه هم نمیکردیم حرفی بزنیم . شهر کوچیک بود و آبروریزیش ارزش نداشت . تازه موبایل اومده بود ولی دست هرکسی نبود . شماره خونمونو مینوشتیم رو یه کاغذ میدادیم به طرف و مثلا میگفتیم ساعت 3 زنگ بزن . این دیگه ته اتفاق بود . الان که بحمداله دوستان تو خیابون هم اگه پا بده میکنن بگذریمدوتا کس متفاوت از جلومون رد شدن . مثلا من بچه تیزشون بودم و تهران دیده گفتن مهرداد بریم بهشون شماره بدیم . اصطلاح کاربردی مخ زدن در اون زمان اختراع نشده بود. رفتیم و دردسرتون ندم با چه ترس و لرزی و فقط به جهت جوگیر شدن شماره رو در یک فرصت استثنایی دادم به یکی از اونا . قیافه اش شبیه خانم ملوان زبل بود . عین خودش . لنگای دراز و قد تقریبا بلند . اون یکی که بعدها مشخص شد دختر داییشه کوتاه و تپل .شماره رو که دادم دوستام عین قهرمانهای جنگ بهم نگاه میکردن و چه لذت احمقانه ای میبردم از نگاه تحسین آمیزشون روز بعد نشستم تو خونه بست که زنگ بزنن و البته زدن. اون زمان فکر میکردم خوش شانسم که زنگ زدن . چون تجربه ام در خصوص شانسم زیاد نبود در طول زندگی وقتی کلا کونمون پاره شد فهمیدم . نباید به اون زنگ جواب میدادم چون ، اساسا ما از این شانسا نداشتیم .همه چیز دست به دست هم داده بود پدر و مادرم میخواستن برن یه سری به خالم بزنن تو یه شهر دیگه . دخترا تهرانی بودن و مفهوم خونه خالی رو درک میکردن . چون دخترای کس مغز اون زمان شهرستان خیلی با واژه خونه خالی رابطه برقرار نمیکردن .مسافرت خانواده با کلی سلام صلوات و دعا و نذر و نیاز در موعد مقرر انجام شد و دخترا برای نهار اومدن خونمون .غوغایی تو محل به پا بود . پدرم اینا از سر کوچه که دور زدن 20 نفر ریختن تو خونمون که ما هم کس میخوایم . بماند که بیرون کردنشون کم از بیرون کردن عراقیا از خرمشهر نداشت . اخرشم 2 تاشون نرفتن و ماشدیم 3 تا اونا دو تا .از هر پنجره خونه به بیرون که نگاه میکردی هم دوستان عین روح سرگردان دور خونه طواف میکردن نهار اماده شد و 5 تایی خوردیم . نشستم کنار خانم ملوان زبل ، اسمش یاسمن بود . وحید دوستم هم به بهانه نشون دادن اکواریوم اتاقم دختر دایه رو برد تو اتاق . ممدرضا هم عین کودکان استثنایی بغ کرده بود مثل خری که به نعلبندش نگاه میکنه میپاییدم . هر کاری ، ایما اشاره ، ابرو .. فایده نداشت با زبون بیزبونی میگفت منم هستم و تو بمیری نمیزارم تنها بکنی . وحید از اتاق که اومد بیرون معلوم بود لب و لوچه رو حداقل داشته تو کیسه اش که بعدا کاشف بعمل اومد که سرپا سرپا لب آکواریوم یه دو سه دور لاپایی رفته خلاصه ممدرضا جم نخورد که نخورد و ساعت شد 6 و دخترا عزم رفتن کردن . البته دستاورد این نشست سه جانبه با ممد رضا یه نکته مثبت داشت . خونه دانشجویی یکی از دوستام 3 تا کوچه با محل زندگی یاسمن تو تهران فاصله داشت و بزرگترین حسنش این بود که تهران ، ممد رضا نداشت .عید عین برق و باد گذشت و ما عین منگولا خوشحال از کذشت عمرمون و به عشق فتح کس یار لحضه شماری میکردیم . شق درد به حد اعلاش رسیده بود و برنامه جلق روزانه بی کم و کاست طبق برنامه اجرا میشد . فکر کنم با کارتون ملوان زبل هم یه دور جلق زدم به عشق یاسمن البته پام که به تهران رسید رفتم خونه دوستم و دخیل بستم به تلفن خونشون که یاسمن زنگ بزنه که بلاخره زد و من باز خوشحال و شاد که خوش شانسم خیلی زود مسیر صحبت از سیاست و ورزش و موسیقی و تار و سه تار و استاد ابواحسن صبا به کس و کون رسیدو حق مطلب ادا شد .برام توضیح داد که اگه در برخورد اول میکردمش هرگز بهم زنگ نمیزد و چقدر به این موضوع حساسه و چقدر حشریه و چقدر با حیاست ضمن حشری بودن و چقدر با وفاست و چقدر … من همچنان کیرم تو دستم بود و تاییدش میکردم .چند روز کذشت شب روز سوم و شب واقعه ساعت 11 شب زنگ زد . سیا دوستم گوشی رو برداشت . بله بله خواهش میکنم …مهرداد بیا گوشی رو وردار یاسمن خانومه جان 11 شب . کفتم چکار داره کس خل . ( اون زمان وب کیر و وبکس یاهو وجود نداشت ) اوج تکنولوژی تل سکس بود که اونم اسمش این نبود . خلاصه گوشی رو که برداشتم یه مقداری کس کس و شعر گفت و مخلص کلام مهرداد بیا پیشم سر از پا نمیشناختم . و پیش خودم فکر میکردم چقدر خوش شانسم گوشی رو که گذاشتم نگاه طفرمندانه ای به جمع حاضر در خونه کردم و گفتم آقایون مارفتیم شب زنی عین بازیکنای بوکس که میخوان برن تو رینگ دوستام ریختن دورمو یکی اصول کس کنی یک و دو رو بصورت ام پی تری بهم اموزش میداد یکی کل تاریخ کس کنی شبانه ادوار بشریت رو البته با فرمت RAR و با پایان حواشی و عاقبت نافرجامش رو بهم گوش زد میکرد و یکی ….بماند چشم که واکردیم در خونشون بودیم . اومد پایین خودش درو وا کرد و عین گربه دونبالش چپیدم تو خونه .یه دامن کوتاه پوشیده بود که موقع بالا رفتن از پله تا منتها الیه چاک کونش پیدا بود و یه تاپ کوتاه که دست کمی از سوتین نداشت . کس رو کرده فرض کرده بودم و با این فرضیه مستدل وارد خونه شدم . سرمو گرفت و کشید پایین در حالی که انگشتش رو لبش بود که هیس چهاردست و پا بردم تو اتاقش . مثل بز داشتم نگاهش میکردم . اتاقش تاریک بود و چشم چشمو نمیدید . تو گوشم زمزمه کرد پدر بزرگم اینا تو اتلق بغلی خوابن گفتم مهرداد کونت پاره است . الان کمیته میاد رسما میشی ملوان زبل و اینم میشه زنت نشستم رو صندلی میز آرایشش . چشم که به تاریکی عادت کرد بلافاصله راههای در رو اتاق رو بررسی میکردم . رادیو اتاقشو روشن کرد . مرحوم نوذری داشت داستان کشف امریکا توسط کریستوف کلمپ رو تعریف میکرد . با اشاره دست نشونم داد که رو تختش دراز بکشم . تختش کوتاه بود و محکم و خوشبختانه بدون صدا .دستمو انداختم دور گردنش که دستمو برداشت و زد کنار . گفت فقط اومدی اینجا بخوابی . شیطونی ممنوع کیرم تو حلقت یعنی چی ؟ یه مدت زل زدم به سقف و به رادیو گوش دادم . یه مقداری اروم شدم و خون از کیرم بسمت مغزم حرکت کرد و اولین سوال عاقلانه رو مطرح کردم . یاسمن اینا بیدار نشن ؟ حداقل در رو قفل کن .گفت که بیدار نمی شن و گفت که تو ابشون دیاسپام ریخته و گفت که امنه امنه پشتمو کردم بهش به بهانه خواب آرام و عادت خواب پیراهنمو در آوردم . چند لحظه گذشت و زیر گوشم زمزمه کرد تا لب چشمه میره تشنه میمیره خیالم راحت شد که کس دستیافتنیه بازی شروع شده بود .دامنشو درآورد و گذاشت رو صورتم و اونو لغزوند رو بینیم . ازش گرفتمش گذاشتم کنار . کیرم از شورتم زده بود بیرون و زیپ شلوارمو باز کرده بود همین بازی رو با تیشرت و سوتینش کرد و بعد یه فاصله بهش گفتم یکیش کمه . گفت اون یکی رو خوابشو ببینی از پشت بغلم کرد . سینهاش چسبیدن به پشتم داغ و گنده بودن . برگشتم سمتشو رفتم روش .از زیرم لغزید و به پهلو چرخید .شورتش پاش بود . از این شورتای بکلس بود که تا اون وقت فقط تو فیلم سکسی دیده بودمش و خاله عزیزش از کانادا واسش اورده بود بهش میگفتن شورت لاکونی یا نخ در بهشت . بکلس 5 سال بعد به گوشم خورد (بعد میگن شهرستان امکانات داره )جنس شورتش گی پور بود و کیرم لای پاش رو شورتش میمالید .شرو کردم با سینه هاش ور رفتن . مثل بادکنک بود دوست داشتم همشو بکنم تو دهنم .هر کاری که یه انسان بدوی میتونست با یه ای پد بکنه با سینه هاش کردم و 20 دقیقه بعد یادم اومد طرف لب هم داره و گردن و لاله گوش و کل اصول کس کنی یک و 2 رو یهو به خاطر اوردم . کیرم به کسش فشار میاورد و منم کلا جای نلیسیده واسش نذاشتم .یهو بهم گفت مهرداد سینهامو دیدی ؟ نذاشتم حرفشو ادامه بده گفتم سینهات تو حلقمه انقدر کندست . منظورت چیه که سینهامو دیدی ؟؟ حرفشو ادامه نداد ولی من به کارم ادامه دادم کس خوری مرسوم نبود یا حداقل ما بلد نبودیم ولی بقیه اعضای بدنشو جز لوزوالمعده رو خوردیمو بوسیدیمو لیسیدیم . در همین اثنا محکم بغلم کرد و آبش اومد و شروع کرد به گریه زاری کردن ؟؟ ازش پرسیدم چیزی شده گفت نه . من وقتی خوب ارضا میشم گریم میگیره . توجه نکن خلاصه رفتم سراغ شورتشو سعی کردم درش میارم . گفت نکن پریودم اطلاعاتم در مورد کس پریود به روز نبود . گفتم خوب چرا گفتی بیام پیشت ؟؟ گفت عبداله زنا روزای آخر پریودشون حشری ترن . نمیدونم حرفش پایه و اساس علمی داشت یا نه . چون بعد ها از هیچ کس و بچه کونی همچین مطلبی نشنیدم . بنابراین مستندات علمی نداره این ادعا گفتم یاسمن با این کیر بدبخت چه کنم ؟ کمرم درد گرفته بود و تخمام تو حفره شکمم گم شده بود 20 دقیقه دنبال تخمام گشتم تا پیداشون کردم گقت یه کرم رو میز هست بمال لای پام و ابتو بیار . کرم نیوا اصل بود از این جعبه بزرگا . زدیم و دور بعدی رو شروع کردیم . خلاصه به هر جون کندنی بود ابمو اوردم و ریختم رو شکمش . نمیدونم چرا لای سینش نذاشتم . واسه خودم هم الان سوال شده . بهر حال برمیگرده به کس خلی مفرط اون زمانم کفشو کلاه کردمو زدم به کوچه . رسیدم خونه و رفتم کپه مرگمو بذارم که بچه ها یکی یکی بیدار شدن و کلی خالی از کس تنگ و کون گشادو کیر کلفتو …. واسشون بخاطر حفظ ابروی جامعه کس کنان آماتور گفتم تا گذاشتن بخوابم .صبح رفتم که یه دوشب بگیرم . شورتمو تو حموم سرد در آوردم و یهو اشک از چشم پرید بیرون و مفزم سوت کشید . شورتم خونی بود و پوست سر کیرم چسبیده بود به شورتم . تازه فهمیدم شورت خاله کونیش کل دیشب کیرمو خراشیده و زخم شده و چسبیده به شورتم . کیر زخمی ، لقب جدید من تو جامعه کس کنان آماتور بود .البته الان که فکر میکنم اقرار میکنم که عبداله لقب بهتری بود ببخشید از این که صحنه های سکسی رو خیلی درست توصیف نکردم شب تاریک بود و سوراخ باریکنوشته مهرداد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *