خيلي خوش شانس بودم

0 views
0%

سلام دوستاناسمم بهروز هست و جنوبي اميه پسر ميانه اندام کاملا معموليدو سه روزي بود خونه مهدي رفيقم خالي شده بودمنو کيانوشميرفتيم پيشش به قول معروف تلپ شيم خونه خالي پسر خاله مهدي تو بازار کار ميکرد هرشب فيلمفضاييسکسي مياوردو ميديديميه شب من ومهدي کيانوش داشتيم ورق بازي ميکرديم پسرخاله مهدي در زدو اومد تو با ذوق فراوون گفت يه کس جور کردم ما روبگي انگار دنيارو بهمون دادنهول شده بوديم کلاس بذاريم که زنه اومد داخل قيافش در حد ليگ دسته 6مالديو با لهجه چول عربيواي ذوقم کورشدبچه ها بردنش حموم به نوبت رفتن کردن تا نوبت من شد رفتم تو ديدم نه پدر هيکلش رديفه لخت شدم نشستم لاي پاش يکم با کيرم بازي کردم بلند نشد خوردش بلند نشد ماليدش در کوسش بلند نشد يه 20دقيقه اي هر کاريش کردم بلند نشدبچه ها دو دست وسه دست زدن صبح زنه رو دک کردن خودمونم رفتيم خونه هامونبعداز ظهر همون روز نتونستم بچه ها رو ببينم فردای اون روز عصر رفتم کسي رو پيدا نکردم اينور اونور سر پاتوق و هر جا ميشد سر زدم پيداشون نکردم هي فحششون دادم نامرداي تک خور باز رفتن يه کاري بکننساعت 9 بود رفتم در خونه مهدي اينا بعد يه چند دقيقه اي مهدي اومد در رو باز کرد رنگ به رو نداشت دستش و گرفته بود پهلوش و هي آه واوه ميکردرفتم داخل در وبستم گفتم کجا بودينمهدي با همون قيافه گفت برو حرف نزنرفتم تو ديدم هي هي اوناهم همين وضعو دار گفتن که يه بيماري مقاربتي عفوني گرفتن کلي آمپول و دوا و درمون ويه درد غير قابل تحمل واسه کس کردنمن واقعا خيلي خوش شانس بودم که کيرم بلند نشددم همه شما گرم ببخشيد ديگه اگه سکسي نبود ولي واقعيت بودنوشته بهروز

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *