سلام داستان نمی گم بلد نیستم…. فقط بگم من یک دوست داشتم زنهامون با هم دوست صمیمی بودن بعد از چند سال زنگی مشترکشون یک روز خانم دوستم مرجان اومد خونمون سراسیمه که علی زنگ بزن بگو بیاد خونه شما من حرف دارم باهاش اونجا نفهمیدم جریان چیه بعد که علی اومد فهمیدم که زنش با همسایه قبلنشون ریخته بوده رو هم باورم نمی شد مرجان تو این مایه ها رفتار کرده باشه سر تونو به درد نیارم چند روز درگیر اینا بودم قضییه رو بمالونم به هم که اشتباه شد تا جای که قرار شد من تلگرام خانم علیو برگردونم البته نظر من بود خالی بستم تا زمان بخرم هر چند روز یک بارم بچه شونو می بردم مادره ببینه تو این رفتنها یک روز بغض مرجان شکست که باید بگم جریان چیه روم نمی شه دردمو به کسی بگم شما مثل دادشمو از این حرفا باورم نمی شد که می گفت من توی این چند سال زندگیم با علی هنوز ارضا نشدم منم ادم حس دارم از این حرفا اونجا کمی حق دادم بهش که جریان شهوت فرق می کنه ادم دست خودش نیست بقول خودم اون موقعه ادم عقلش سر ه چیزشه دیگه درست کار نمی کنه ..خلاصه از اون حرفا من فهمیدم زنِ داغِ و مرد سرد و زود ارضا دلم سوخت براش اونجا تا گوشی مرجان داد بهم علی پیام که بر نگردوندم ولی عکسهای تلگرام دیدم توشه تلگرامش بود هنوز چه عکسهای از سره عکس یک کیر کوچیک خودشم از سینه کونو کوسش برای هم فرستاده بودن منم قبلش بهش گفتم مرجان خانوم جریان چیه گفت فقط اس بازی بوده خلاصه فردای اون روز رفتم به علی گفتم پدر اینا تازه با هم اس دادن تو فهمیدی شیطونه دیگه زنت خوبه حیفه فلان اونم چون قبول داشت منو قبول کرد خلاصه چند روز بعد قرار بود برن با هم سنگارو وا بکنن و تموم بشه که تموم شد رابطه من و خانم حس معمولی بود تا اینکه یک شب سر کار بود علی \یام داد منم بروش نیاورده بودم که عکساتو دیدم پیام داد منم مست مست بودم حشری پایان زدم تو روش که دروغ گفتی ولی من به خاطر دخترت منم دروغ گفتم چیزی نبودی با تو تا حرکت برگ زدن داستانو تعریف کرد که دو بار بهش داده منم گفتم حالا راضی شدی دادی یا به خماری موندی خندید گفت نه مالی نبود فقط ابرو ریزی داشت برام منم زدم تو روش کیرشم کوچیک بود که تو عکس تعجب کرد استیکر ناراحتی گذاشت منم گفتم تا باز به حرف اومد با \روی گفت همشو کوچیکن ماله شما مردا خارجی ها خوبن منم گفتم از ماله من بهتر می خوای ساکت بود منم گیف سکسی زدم براش عکس قلب فرستاد گفتم می خواره این منم مست از کیرم عکس گرفتم فرستادم گفت این چیه گفتم ماله خودمه گفت اوف عجب چیزیه کیر من 16 سانته ولی گلفتیش 5.5 خوشش اومد اون روز نمی دونم چی شد رفتم خونشو تا به خودم اومدم دیدم تو حیاط خونشونیم تو بغل هم کون خوبی داشت مرجان خیلی خشکلم بود منم وحضش بازیم گل کرد از حرص دلم کیرمو دادم بخوره بارم ساک زد معلوم بود بلده کیرم باد کرده بود شدید چشمهای مرجان برق می زد ونم برای اینکه چشم تو چشم نشیم بردمش تو خونشوم انداختمش رو تخت یک تف انداختم کردم تو کوسش خیلی تنگ بود عالی بود عالی داشتم می کردمش از عذاب وجدان می مردم از حرصم کیرمو در اوردم دادم بخورده وحشی بازی هااا برگردوندم دمه سوراخشو ناز کردم فهمید می خوام کونش بکنم گفت نکنی می میرم با کیر کلفتت منم مثله یک جوجه زیرم به باد کتک زدن رو کونش گرفتم تکون می خورد می زدم تو حال خودم نبودم کردم تو کونش دهنشو گرفتم دستمو گاز می گرفت منم فشار می دادم یعنی کون به این خوبی نکرده بودم انگار \لم بود من باز کردمش من بیست دقیقه کردمش ابم ریختم تو کوسش خودمم رفتم براش قرص گرفت وقتی کارم تموم شد گفتم الان ناراحت می شه می گه برو گمشو فهمیدم نه پدر حال گرده شدید فقط نمی تونست بلند شه کونش باز مونده بود درد داشت من اونجا با عذاب و حال ترک کردم تا باقی داستان بعدی باشه باقی ببینم خوب هست گفتنش یا نه ولی من ادمی نبودم این کارو بکنم الانم جریان تمومه فقط عذاب وجدان مونده برام نوشته کیر کلفت
0 views
Date: November 12, 2019