خیانت یا ایثار؟

0 views
0%

از دوران بچگی فقط دعواهای با با مادر یادمه .. زندگی بدی نداشتیم . پدرم خیلی دوستم داشت . اون پزشک بود و سهامدار اصلی یه بیمارستان .. هفته ای یکی دوشب هم شبا تو بیمارستان می موند و کشیکش بود . اون سی سالش بود که بامامان بیست ساله منکه هنوز اون موقع مادرم نشده بود از دواج کرد .. مادرم خونه داره و اسمشم بهنازه .یه خانم خیلی جذاب و فانتزی و امروزی که خیلی هم ادا و اصول داشت و هر چی هم که به پدر می گفت و ازش می خواست پدر تیمورمن بهش نه نمی گفت . من خیلی بچه بودم . با مادرم می رفتم حموم . از اون حموم رفتنا فقط لاپای مادر یادم مونده که وقتی فکرشو می کنم اون روزا هیج احساسی نسبت بهش نداشتم و تازه فکر می کردم کهخیلی هم زشته .. یادم میاد شبایی که پدر خونه نمیومد مادر ساعتها می رفت جلوآینه می نشست و با خودش ور می رفت . شب تر که می شد پسر همسایه فرامرز که فکر کنم اون موقع هفده هیجده سالش می شد میومد خونه مون . خیلی باهام مهربون بود . وقتی اون میومد مادر منو که سه چهار سالم بیشتر نبود پایین تخت می خوابوند و خودش و فرامرز لخت کنار هم قرار می گرفتند . فرامرز کیرشو که اون موقع از دیدنش وحشت می کردم و می ترسیدم می آورد طرف کون مادر یه سوراخی داشت که اونو فرو می کرد داخلش . مادر جیغ می کشید و می گفت محکمتر . بزن کوسم کیرتو میخواد . از این شبا زیاد داشتیم . مادر خیلی هوامو داشت و فرامرز هم همین طور . ازم می خواستند که از این بابت چیزی به کسی نگم . منم پسر حرف گوش کنی بودم ولی نمی دونستم چرا نباید حرفی بزنم . یه مدت بعد که با مادر حموم می رفتم به خوبی می دیدم که دور کوسش کلی مو جمع شده و اون محوطه رو سیاه کرده . وقتی که باهاش می رفتم حموم و چشمم به اون محوطه سیاه می خورد ترس برم می داشت . ولی نمی دونم فرامرزپسر همسایه چرا از این فضای سیاه مودار خوشش میومد . موهای کس مامانو که روز به روز بلند تر می شدمیذاشت تو دهنش و اونو مث یه پشمک می خورد . البته تو دهنش می جوید . مادرم همش بهش می گفت بخورش میکش بزن مال توست . من واسه تو بلندش کردم . تیمور این جوری خوشش نمیاد . دوستت دارم عاشقتم … حتی اینو هم یادمه که یه شب مادر به فرامرز گفت از این به بعد باید یه فکری بکنیم که بهنام داره هوشیار میشه و من نمیخوام اون چیزی بفهمه .. این روزا رو خب یادش میرهولی از این به بعدشو می ترسم . من به تر بیت اون اهمیت میدم . ولی اون اشتباه می کرد و نمی دونست که این روزا رو هم فراموش نمی کنم . یه شب پدر اونا رو غافلگیر کرد. من نمی فهمیدم واسه چی دعوا دارن . فقط از این همه صحبتا همینو به یاد دارم کهبابا داشت می گفت پسپشم کوستو بلند کردیواسه این جوجه فوکلیبود ؟؟ پسر مردم گناهی نداره . کرم از درخته . خود من مقصرم که با یه جنده لاشی عروسیکردم .. مادر به غلط کردن افتاده بود . از پدر خواست که اونو ببخشه ولی پدر قبول نکرد و دیگه پدر مامانو زیر یه سقف ندیدم .. بچه بودم و برام اهمیتی نداشت . من فقط می خواستم شکمم سیر باشه و اسباب بازیهام ردیف . بااین حال بابای دلسوز من خونه رو با همه امکاناتش گذاشت واسه مادر و هر ماه هم یه خرجی و مقرری بهمون می داد . می تونست نده ولی به خاطر من این کارو می کرد . می خواست بچه رو یعنی منو از مادر بگیره ولی نمی دونم چرا پشیمون شد و گفت که اگه همیشه کنارش باشم اونو به یاد بهناز بیوفا میندازمو با این حال نمی دونمچرا واسم پرستارهم نگرفت … من و مادر دیگه با هم تنها شدیم . دیگه از فرامرز خبری نبود . ندیدم که بهناز جون دنبال مرد دیگه ای بره ولی هنوزم هیچی نمی فهمیدم .. مادر از همون روزا که پدر رفت خیلی راحت تو خونه می گشت . تابستون وحتی زمستون تا اونجا که می تونست سعی می کرد که لخت تو خونه بگرده . معمولا منو هم لخت می کرد و کنار خودش می خوابوند . کونشو به سرم می چسبوند و لای پاشو باز می کرد . وقتی اون موهای سیاهدور کس و کونشو می دیدم چندشم می شد می ترسیدم . یه بار دیدم مادر بد جوری داره خودشو و کوسشو به سر و صورت من می ماله . عکس العمل من طوری بود که صداش در اومدو گفت مثل این که تو هم مثل بابات از کس پشمالو خوشت نمیاد . ولی من از هر مدل کیری خوشم میاد . فقط باید اون محیط تمیز باشه . من اون موقع هنوز ده سالم نشده بود . شاید اگه مادر از بچگی منو به این جور خوابیدن عادت نمی داد فکر می کردمخیلی زشته که چسبیده به کون مادر بخوابم .با کیرم بازی می کرد وهمش بهم می گفت پسر تو کی می خوای مرد شی .. حالا که فکرشو می کنم می بینم اون می خواست کههر چه زودتر فاصله منو با کس کم کنه .منو به مردونگی برسونه و به اصطلاح یه آشتی ملی بین من و کس خودش بر قرار کنه . به من یاد داد کهموهای زیر بغلشو چه طور تیغ بندازم . یه روز ژیلتو داد دستم و گفت بهنام حالا دیگه اوسا شدی می دونم کوسمو زخمی نمی کنی . میخوام براق براقش کنی . اوخ که چقدر از این کس مخصوصا مودار اون بدم میومد . با هزار بد بختی و تحمل شکنجه این کارو براش انجام دادم . دست منو گرفت ورو کوسش کشید . -خبچطوره -خیلی عالی شد -ممنونم بهنام جون مگه میشه کاری انجام بدی و عالی نباشه ؟؟ -مامان جیش زدی ؟؟ خیلی خیسه دور و برش. من که دوباره آب مالی نکردمش . این چیه .. خندید و گفت تا چند وقت دیگه می فهمی . قدر این گنجو بیشتر میفهمی . کیر منو تو دستش گرفت و اونو گذاشت تو دهنش و گفت همونطور که من قدر این گنجو می دونم ..از این کارش تعجب نکردم چون همیشه از این کارا می کرد . این بار موقع خواب وقتی کهکونشو به سرم مالید و انگشت کرد اون فضا پر بود از خیسی کس بهناز . تقریبا دوازده سالم بود و هنوز حس مردونگی نداشتم . مادر حرکاتش عجیب و غریب شده بود . خودشو تو خواب به من می مالوند. سینه های بلورین خودشو میزد به دهنم ووادارم می کرد که نوکشونو میک بزنم . با کیرم بیشتر بازی می کرد . وقتی هم که می دید من خیلی بیحالم خسته و عصبی می شد و می گرفت می خوابید . مدتی بود وقتی که کون قمبل کرده مامانو می دیدم و اون کس و سوراخ کونشو یه حس دیگه ای در من زنده می شد . فکر می کردم که این یه عادته که دارم لذت می برم . وقتی که اونو می دیدم داغ می شدم . از بس بهنازرو عصبی و خسته کرده بودم دوسه شبی می شد که دیگه حال نمی داد یعنی خودشو بهم نمی چسبوند ولی من دیگه داشتم از تماشای تن لختش لذت می بردم . بهناز به خواب عمیقی فرو رفته بود . لذت بیسابقه ای که از تماشای تن لخت مادر می بردم منو شگفت زده کرده بود . دلم می خواست کیرمو به سوراخ کون یا کوسش بمالم . از بس در مورد این چیزا تو ضیح داده بود تفکیک اون برام کار دشواری نبود . کیرمو به کپل تپل و کون بر جسته مادر مالیدم . داغشدم . یه حرکت شدید و پرشی خاصی رو درش حس کردم و یهودیدم بیشتر از ده جهش خروج آب داشتم که از کیرم ریخت رو کون مادر . یه آب شیری یا سفید رنگ بود . دونستم که تکلیف شدم . سریع کون مامانو پاک کردم ولی در این مورد چیزی بهش نگفتم . دفعه قبل که فیلم سکسی قایم کرده توسط مامانو پیدا کرده گذاشتم تو دستگاه هیچ حسی نداشتم ولی این بار وقتی که واسه خرید رفت بیرون و من فیلمو گذاشتم تو دستگاه یه هیجان خاصی بهم دست داد که دوست داشتم کیرمو فرو کنم به یه جایی .. بهناز از بازار بر گشت . کمی بوی عرق می داد . دوست داشتم با همون شرایط بغلش کنم و ببوسمش . اونو بغل زدم و بلوزشو دادم بالا و با هیجان زیر بغل عرقی اونو می بوسیدم و لیس می زدم . بد جوری نفس نفس می زدم دیگه شرم و حیا و خجالت رو کنار گذاشته بودم . بهناز خودشو به قسمت کیرم مالید و انگشت کرد . اون لحظه کیر به نهایت شقی خودش رسیده بود . یه لبخندیرو تو صورتش دیدم . هیچوقت بعد از جدایی از پدر اونو تا این حد خوشحال ندیده بودم . خودشو کاملا لخت کردو به منم گفت بهنام لخت شو بریم حموم باید پشتمو لیف بزنی که به یه حموم حسابی نیاز دارم . تنمونو زیر دوش یه آبیزدیم و اون یه استرس و عجله خاصی داشت . صبر نکرد تا اول من اونو لیف مالی کنم . مثل این که دوست داشت یه چیزی رو برا خودش ثابت کنه .. قبلاز این که کیرمو بذارهتو دهنش گفت اگه مالبابات به این اندازه بود دیگه چی می خواستم . آره مدتی بود که فهمیده بودم مادر با کس دادن به پسر همسایه به پدر خیانتکرده و همین باعث جدایی اونا شده . دیگه تاسف نمی خوردم که چرا دارم بهنازو می گام یا این که بهش نظر خاصی دارم . حالا می دونستم که اون از این که خودشو تسلیم پسرش کنه ابایی نداره .چون یکی یکی حرکات ماهها و روز های اخیر اون در ذهنم تداعی می شد . هزاران چراغ سبز بهم نشون داده بود ولی کلید چراغمن کار نمی کرد و در واقع این روزای اولی بود که می تونستم چراغ خودمو روشن کنم. مادر دهنشو گذاشت رو سر کیرم . چند ثانیه طول نکشید که به همون سرعت شب قبل آب کیرم خالی شد اما این بار تو دهن بهناز جون . سختم بود خواستم خودمو کنار بکشم که دیدم نذاشت و محکم منو نگه داشت .. تا قطره آخر آب کیر منو خورد . -حالا داری ازم دریغ می کنی ؟؟ دارم حال می کنم دیگه . تبریک میگم بهنام جون تو مرد شدی . من به تو افتخار می کنم . برام تو همیشه یه مرد بودی و حالا به طور رسمی مرد شدی . -خب مادر من باید بهت شیرینی بدم یا تو میدی -چی میخوای ؟؟ نگاهی به کس و اون کون خوشگلش انداخته و اونم نگاه منو با یه نگاهی که به کیر موقتا شل شده ام انداخت جواب داد و گفت یه کار می کنیم که بهدو تا شیرینی بیارزه وهردومون نسبت به هم بی حساب شیم البته عزیزم از این به بعد همیشه با هم از این حساب و کتاب ها داریم . این باحال ترین روز زندگیمه . حتی باحال تر از شب زفاف با پدرت -وحتی با حال تر از وقتی که با بودن تو بغل فرامرز به پدر خیانت می کردی ؟؟ -ازت انتظار نداشتم که این حرفو بزنی -مامان حقیقت تلخه ؟؟ -پسرم تو اگه خانم بودی می فهمیدی من چی میگم . یه خانم یه نیاز هایی داره که بعضی وقتا تامین نمیشه . نیاز هایی جنسی که مرد هم داره . حالا بعضی ها می تونن خودشو نو کنترل کنن ولی من سختم بود . البته این چند ساله به عشق تو و رسیدن به این روزا تحمل کردم . خیلی تلاش کردم تا جسم و روح تو رو آماده کنم . من دربدترین شرایطی که نیاز داشتم پدرت بهم برسه اون توجه زیادی بهم نداشت . هفته دو شب که خونه نبود و روزای دیگه از بس تو مطب مریض می دید و یا این که تو اتاق عمل سرگرم جراحی بود خستگی نمیذاشت فعالیت جنسی داشته باشه یا اگرم می داشتبا بیحالی بود . منم دیدم که این بهترین راهه . بهنام منو ببخش تا کی می خوای واسه این مسئله رو منمنت بذاری … طوری اشک از چشای مادر سرازیر شده بود که دلم به حالش سوخت -مطمئن باشم که در این ده سالی یک کیر هم نخوردی ؟؟ -به تو پسر گلم که از همهدنیا واسم عزیز تری قسم که راستشو می گم . فقط با کیر تو ور رفتم و یه سری کیرهایی مصنوعی ویبره داشتم که هر وقت خونه نبودی دور از چشم تو با اون خودمو ار گاسم می کردم ولی کیر گوشتی و طبیعی چیز دیگه ایه .. -منو داری دیگه غم نداری . اونو خوابوندم گوشه دیوار و حالا دیگه بهناز جونمو خیلی خوشگل و وسوسه انگیز می دیدم .از تماشای کس و کونش لذت می بردم .کونش به طرف من بود . سرمو خم کردم وزبونمو گذاشتم رو کوسش . همون کوسیرو که خودم براقش کرده بودم شروع کردم به لیسیدنش . -اوووووههههه بهنام بهنام جون فدای زبونت . فدای گردنت گردنت درد می گیره پسرم .. -نه مادر خوشگلم .. تو دلت درد نگیره گردن من ایرادی نداره . کس خوشمزه مادر زیر دهن و حملات چپ و راست زبون و دندونام قرار داشت .. مادر کف حموم طاقباز دراز کشیدو پاهاشو به دو طرف باز کرد و گفت حالا این طوری لیس بزنی هم تو راحت تری و هم من بیشتر حال می کنم . راست می گفت دیگه گردنم درد نمی گرفت .حالا دیگه می دونستم چرا سینه های مادر گاه تیز میشه و گاه نرم . اون هر وقت حشریمی شد نوک سینه هاش سیخ وای می ایستاد . کیرمو جای زبونم قرار داده و لب وزبونمو رسوندم به سینه هاش … پس اون چیزی رو که مادر می گفت یه روزی می فهمی همین خیسی هوسش بود . در حال بوسیدن سینه هاش و مکیدن نوک اون کیر م یواش یواش رفت داخل کوسش …. -جاااااااان ده ساله که با یه کیر زنده ار گاسم نشدم .. بهناز بهناز حشری تو چه صبری داشتی که تونستی تحمل کنی .. -مامان صبر تلخ نتیجهشیرینی داره و تو داری جواب این همه استقامت و تحملو ریاضت رو می گیری .. -آخ بهنام پسرم می میرم واسه کیرت اگه این صبر به اندازه یک جنگ بیست ساله هم طول می کشیدمن همچنان ایستاده بودم . بهنازو با تماموجود در آغوش کشیده کمرشو از زیر گرفتم و اونو بالاتر آورده لبامو رو لباش قرار داده و کیرمو از همون زیر تند تند می کردم تو کوسش و درش می آوردم . -بهنام بهنام عزیزم خشکم کن . زیادی خیسم . دستمال کاغذی رو تا یه عمقی از کوسش فرو کردم .چند تا دستمال خشک در جا خیس شد و بازم هوس بهناز در حال پخش شدن بود . برای چندمین بار کیرمو کردم تو کس بهناز. دیگه با این فضا به خوبی آشنا بودم . مردمک چشای مادر رو به بالا بود و سفیدی اون کاملا مشخص شده و یه درشت نمایی خاصی پیدا کرده بود . کوسش به محاصره کیر من در اومده و دیگه نمی تونست کهدر ره . کمر بهنازو بهدیواره حموم فشار داده و کف جفت دستاموگذاشتم رو سینه هاش وپاهامو به دو طرف باز کرده و کوسشو میگاییدم که این حرکت دراون شرایط کمی واسمسخت بود . -بهنام خواهش می کنم ولم نکن . این بار صاف و دراز کش و طاقباز قرارگرفت و من روش قرار گرفتم . این جوری راحت تر می گاییدمش . مادر با دو تا دستش دو طرف صورت منو فشرد . لباشو غنچه کرد. منم دیگه بهش رحم نکردم . خیلی راحت تر از پوزیشن قبلی اونو می گاییدم . -مامان هنوز سیر نشدی . کیرم وقتی تو کوسته از داغی صد تا جلق زدن هم بیشتره . خیلی بیشتر حال میده . بهناز حرفی نمی زد .. -یه خورده صبر کن عزیزم بذار تو حال خودم باشم … چند لحظه بعد گفت اگه دوست داری خالی کن تو کوسم . منم با هر ضربه ای که تا ته کوسش فرو می کردم با یه داغی و لذتی خاص آبو تو کوسش می ریختم . سر تاپاشو لیس می زدم . شستمش و اونم منو شست و دوتایی مون رفتیم رو تخت . این بار نوبت گاییدن کون بهناز جون بود . از هر چه که بگوییم سخن کون خوشترست . مادر خیلی کیف می کرد از این که دارم با کونش حال می کنم . کیف می کرد از این کهاونو غرق بوسه اش کردم . کون آبدار و تازه از حموم بر گشته مامانو . ملچ ملوج حسابی راه انداخته بودم. سوراخ کون بهناز بوی ادکلن یه صابون خوشبو رو می داد . قوطی کرمو بر داشته و سوراخشو با کرم آغشته کردم . سوراخ کونش اونقدر واسم نازکرد تا بالاخره دهنشو واسه سر کیرم باز کرد و کیرم خودشو واسش دراز کرد . وقتی کیر رفت تو کونش حس کردم دیگه رفته تو یه باز داشتگاهی که نمی تونه حرکت کنه . دوبار آبم خالی شده بود و با همه لذتی که می بردم می تونستم آبو تو کمرم داشته باشم ولی تو گاییدن کون بهناز یه دلی از عزا در آوردم . -بهنام دیگه واسه این سری بسه . ضعیف میشی . شب و روزو که از دست ما نگرفتن .-مامان خیلی از کون و کپلت خوشم میاد . تازهدارم حال می کنم . -عزیزم حرفمو گوش کن . دوبار خالی کردی . اخلاق سکسی تو تو همین یکی دوساعته اومد دستم . اگه چند دقیقه دیگه همی جوری به گاییدن کونم ادامه بدی بازم هوس خیس کردن به سرت می زنه … در هر حال من و مادر بازم شبو پیش هم خوابیدیم این بار با هیجان و هوسی بیشتر و روز بعدش یعنی بعد از ظهر روز بعدش وقتی که از بیرون بر گشتم مادر واویلا شده بود . یه بلوز توری شبیه به لباس خواب و یه شورت کون نما تنش کرده پاهش لخت بودشورت و سوتین هم نداشت . بااین که روز قبل اونو چند بار گاییده بودم ولی یه خورده سختم بود که بگم هوسشو کردم -چیه بهنام . مثل غریبه ها بهم نگاه می کنی . چی شد تا چند روز پیش که منو لخت مادر زاد می دیدی و خیالت نبود . حالا وضع فرق کرده ؟؟ -خیلی خواستنی و تو دل برو شدی . دستمو گذاشتم لای شلوارم و اونم دستشو از پشت فرو کرد تو شورتش و بهکونش دست می مالید و انگشت کرد . کمرشو گرفته و این بار انداختمش رو تخت -حریص دیوونه حشری بهنام خوشگله من..همش مال خودته . تموم نمیشه . دیروز گاییدن کون من سیرتنکرد امروز می خوام حسابی سیرابت کنم . -مامان اگه دیروز بیشتر می گاییدمت بازم جا داشتم ولی امروز نمی دونم .. -کون نمیخوای ؟؟ هنوز این حرف تموم شده و نشده دیگه نتونستم تحمل کنم شورتشو در آورده کیرمو گذاشتم تو کونش . بدون این که چیزی به سوراخش بمالم . کونش انگار تپل تر و خوشگل تر از روز قبل شده بود . هیجان دست و بدنمو می لرزوند . بهناز خودشو به من می مالید. کونشو دور کیر من می گردوند . کیرمن توی کون در حال حرکتوضعی و انتقالی بود که یهو دیدم کیر خودشو ول کرد و آب از دور و بر سوراخ کون مادر ریخت پایین . چفدر هم زیاد بود . حالا این مادر بود که سیر نشده بود و سنگخودشو به سینه می زدو من خودمو کشتم تا تونستم اونو به ار گاسم برسونم …. چند روز گذشت و من به درخواست پدر یه شب رفتم که پیش اون بمونم . سراغ مامانو می گرفت . ازم پرسید آیا بازم با یه غریبه ایرابطه داره و منم به اون پاسخ منفی دادم . -پسرم در عفو لذتی هست که در انتقام نیست . اگه حس می کنی مادرت تنبیه شده و سرش تو لاک خودشه بهم بگو تا یه فرصت دیگه بهشبدم . جریانو با مادر درمیون گذاشتم . -من دلممیخواد تو رو خوشحال کنم پسرم . دو تا اشکال وجود داره اولا پدرت نمی تونه منو ارضام کنه در ثانی منو تو تازه با هم حال کردنو شروع کردیم . چطور می تونیم از هم دست بکشیم ؟؟ بهنام به یه شرط این بخشش بابای تو رو قبول می کنم که من و تو رابطه مون قطع نشه . چون می دونم پدرت ارضام بکن نیست و دوباره همون آش میشه و همون کاسه . داشتم فکر میکردم که باید واقعا چیکار کنم . -باشه مادر قبوله .. مادر وبابا با خوشحا لی هر چه تمامتر با هم آشتی کردند . منم به پدر دروغ نگفتم . گفته بود آیا مادر باغریبه ای رابطه داره منم جواب دادم نه . اولین شبی که قرار بود پدر مادرم کنار هم بخوابن یه کاری پیش اومد که پدر مجبور شد شبو در بیمارستان بمونه و من و مادر بهناز این توفیق نصیبمون شد که با هم سکس داشته باشیم . وقتی کار تمومشد و پس از ارگاسم تو کوسش آب ریختم قبل از بوسیدن لباش گفتم مادر جون اینم ازشیرینی پیمان مجدد تو و پدر .. به نظر تو اسمش خیانته یا ایثار گری ؟؟ .. پایان ..فرستنده‌ REZA BOMB

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *