داستان بی نهایت (6)

0 views
0%

…قسمت قبلزندگی با سیاوش توی یک خونه برای من خیلی لذت بخش بود. میشد گفت از روزی که اومدم پیشش تا باهم زندگی کنیم هرشب و روز باهم سکس داشتیم. البته نه فقط از این لحاظ. میشد گفت ارامشی که توی خونه سیاوش داشتم رو حتی توی خونه ی خودمون و اون موقعی که با پریسا باهم زندگی میکردیم هم نداشتم. هرچند سیاوش توی سکس خیلی باتجربه بود. اینو میشد توی رفتارش به وضوح دید. خوب میدونست چیکار کنه که منو به اوج لذت برسونه. از بوسه های گرم و عاشقونه گرفته تا نحوه ی برخورد با اندامهای جنسی رو به نحو احسن انجام میداد و همین رفتار جنسیش در کنار اخلاق خوب و مهربونیش منو روز به روز بیشتر جذب خودش میکرد واین برای من که تازه داشتم سکس رو تجربه میکردم بیشتر از هرچیزی خوشایند بود و هر چی بیشتر از بودنم در کنارش میگذشت بیشتر حس میکردم که نمیتونم بدون سیاوش زندگی کنم.از کوچکترین فرصتی برای بودن باهم استفاده میکردیم و حالتی نبود که امتحان نکرده باشیم. از پوزیشنهای مختلف گرفته تا مدلهای گوناگون و حتی عجیب. منهم همیشه دنبال چیزهای جدید میگشتم تا بیشتر و بهتر بتونیم از این بودن باهم لذت ببریم. ولی هرچی میگذشت این روشها به مرور تازگی و جذابیت خودشون رو برای ما از دست میدادن. البته سیاوش زیاد در قید و بند اینجور مسایل نبود و این بیشتر من بودم که میخواستم روشهای جدید تر رو انجام بدیم. تازه فهمیده بودم که تا این سن چطور خودم رو از این لذت محروم کردم..بعضی وقتها که توی اینترنت مشغول وبگردی و همینطور سرکشی به سایتهای سکسی بودم، یه موضوع همیشه خیلی نظرم رو به خودش جلب میکرد. توی بعضی از عکسها و فیلمهای پورنو، دوزن و یک مرد رو میدیدم که مشغول سکس هستن که اوایل زیاد توجه نمیکردم. ولی بعد از اینکه پایان کارهامون توی سکس تکراری و خسته کننده شد کم کم این جور سکس هم به چشمم اومد. توی بیشتر این عکسها مردهایی بودن که زنها رو نوبتی یا باهم میکردن و نکته جالب اینکه خود زنها هم همراه بودن . اوایل پیش خودم فکر میکردم که این فقط یه فیلم پورنوئه و اونها هم بازیگرایی هستن که برای اینکارها تعلیم دیدن وگرنه توی عالم واقعیت همچین چیزی غیرممکنه. اما نمیتونستم لذتی رو که در هنگام دید سکس یه خانم و مرد دیگه بهم دست داده بود رو پنهان کنم. دیگه کم کم توی سکس با سیاوش همش به این موضوع فکر میکردم که اگه یه خانم دیگه هم توی رابطه مون بود چقدر لذتبخش میشد. اما هردفعه به خودم نهیب زدم که همچین چیزی ممکن نیست. درثانی چه کسی رو میتونستم به این کار وارد کنم که پس از مدتی برای ما اینجاد مشکل نکنه واصلا به کی میتونستم اطمینان کنم؟ از کجا معلوم توی همین رابطه ها عاشق سیاوش نشه و قاپش رو ندزده؟ ضمن اینکه مطرح کردن این موضوع با سیاوش هم برای من مشکل بود. چطور باید به سیاوش میگفتم که بیا یه خانم دیگه رو بامن یکجا بکن؟؟ اونوقت در مورد من چی فکر میکرد؟ با این فکرا بود که سعی میکردم همه چیز رو فراموش کنم.روزها میگذشت و من و سیاوش بیشتر از بودن با هم لذت میبردیم ولی همیشه اون فکر مثل یه وسوسه، توی ذهنم بود. تا اینکه توی یکی از سکسهامون در حالیکه سیاوش روی من افتاده بود، این موضوع رو بهش گفتم. اون روز طبق معمول اول منو ارضا کرد و بعد از چند دقیقه شروع کرد به کردن من. با اینکه از لمس تنش بین پاهام لذت میبردم ولی چون قبلش دوبار ارضا شده بودم زیاد از حال و هوای خودم بیرون نیومدم. برای همین سعی کردم با فکر کردن به همون فانتزی سکسی همیشگی کمی خودم رو تحریک کنم. همونطور که صورت عرق کرده و پر لذت سیاوش رو جلوی چشمم میدیدم، در حالیکه با هر ضربه ش نفس نفس میزدم با صدایی که از شهوت پر بود ازش پرسیدم سیاوش خیلی حال میکنی اره؟سیاوش که عادت نداشت معمولا توی سکس زیاد حرف بزنه در حالیکه چشمهای پر شهوتش رو به چشمهای من دوخته بود گفت ارررره، فرزانه تو چی هستی لعنتی؟ هرچی میکنمت ازت سیر نمیشم..با شنیدن این حرفش خونی تازه به رگهام دوید و توی همون حال گفتم سیاوش دوست داشتی یه خانم دیگه هم بود و هردومون رو باهم میکردی؟این حرفم روی سیاوش خیلی اثر گذاشت به طوریکه با چندتا ضربه آبش رو توی کسم خالی کرد و در حالیکه نفس نفس میزد بعد از چند لحظه از روم بلند شد و کنارم روی تخت دراز کشید. منهم یه دستمال برداشتم و کس پر ازآبم رو تمیز کردم و به دستشویی رفتم. توی این فکر بودم که سیاوش از شنیدن این حرف من ارضاشد یا اینکه موقعش رسیده بود؟ از طرفی نگران این بودم که ازین حرفم ناراحت شده باشه و فکر بدی درمورد من کنه.وقتی برگشتم سیاوش از خستگی خوابش برده بود و کیرش هم کم کم کوچیکتر شده بود. یه دستمال برداشتم و دورش رو که از آب من و خودش خیس شده بود پاک کردم. اروم کنارش دراز کشیدم و درحالیکه سرم رو روی سینه هاش میذاشتم خوابیدم..تا مدتی درمورد این موضوع حرفی باهم نزدیم و اونهم به روم نیاورد ولی همیشه توی سکسهامون متوجه میشدم که یه چیزی توی رفتارش عوض شده. یه شب کنار هم روی کاناپه نشسته بودیم و داشتیم فیلم نگاه میکردیم ومنهم طبق معمول همیشه فقط با یه شرت و بدون سوتین توی بغلش دراز کشیده بودم و سیاوش موهامو نوازش میکرد و با یه دست دیگه ش سینه هامو میمالید. عاشق این کارش بودم و همیشه از هرفرصتی استفاده میکردم تا توی بغلش بخزم و اونم نوک سینه هامو لای انگشتاش بگیره. این رفتارهای اروتیکش خیلی بیشتر از یه سکس کامل برای من لذتبخش بود. فیلمی که نگاه میکردیم درمورد خانم و مردی بود که خیلی به مسایل سکسی توجه و همیشه از هرفرصتی برای لذت بردن از هم استفاده میکردن. تا اینکه شخصیت خانم فیلم که خیلی دوست داشت سکس همسرش با یه خانم دیگه رو ببینه، پای یک خانم رو به زندگی خصوصیشون باز کرد. به این ترتیب بعد از اینکه چندبار این موضوع رو با همسرش مطرح کرد، یه شب که به یک مهمونی رفته بودن یه خانم قدبلند و زیبای روس رو که خیلی جذاب بود برای همسرش انتخاب میکنه تا یه سکس سه نفره رو تجربه کنن و این همون موضوعی بود که همیشه فکر منو به خودش مشغول کرده بود.فیلم به جاهایی رسیده بود که دوتا خانم به همراه مرد به اتاق یه هتل رفته بودن و سکس سه نفره ای رو به صورت خیلی رمانتیک انجام میدادن. با دیدن این صحنه بدنم داغ شد و بی اختیار گفتم چه حالی میکنن سه نفری.سیاوش نگاهی به من کرد و گفت مثل اینکه تو هم بدت نمیاد..درحالیکه به وضوح از دیدن اون صحنه و همینطور دستهای سیاوش که روی سینه هام حرکت میکرد حس شهوتم بیدار شده بود، گفتم اره چرا که نه؟ دیدن سکس یه خانم و مرد دیگه باید خیلی لذتبخش باشه..سیاوش اینبار با منظور خاصی گفت یه خانم و مرد دیگه یا یه خانم دیگه با مرد خودت؟این حرفش نفسم رو توی سینه بند اورد. همون حرفی رو زده بود که همیشه توی ذهنم بود. نگاهی به چشماش انداختم و گفتم مرد خودمو سیاوش رو به سمت خودم و روی کاناپه کشیدم و صدامون توی قاب تصویر تلویزیون گم شد…بعد از اینکه فهمیدم فرزانه داره به یه سکس سه نفره فکر میکنه خیلی سعی کردم خودم رو قانع کنم که این فقط یه فانتزی سکسیه و نمیتونه تبدیل به واقعیت بشه. ولی هرچی میگذشت این موضوع رو بیشتر در رفتار و حرکات فرزانه میدیدم. نمیدونستم چی توی ذهنش میگذره که همچین فکری کرده ولی خوب میدونستم که تا چیزی روکه میخواد به دست نیاره ول کن نیست. اینو توی همین مدتی که بامن بود فهمیده بودم. اونشب هم از عمد اون فیلم رو گرفتم تا مطمئن بشم حدسم در این باره درسته یا نه. بعد از اون دیگه خیلی راحت نسبت به این موضوع حرف میزدیم. هرچند اوایل واسه ی من راحت نبود. چون همش فکر میکردم که ممکنه این یه امتحان از جانب فرزانه باشه یا اینکه فعلا این فکر رو میکنه و بعد از اینکه اینکارو انجام دادیم ممکنه مستی از سرش بپره و همه چیز بهم بریزه. فرزانه خاطرش برای من خیلی عزیز بود. اونقدر عزیز که حاضر نبودم به خاطر یه لذت زودگذر دست به انجام همچین کاری بزنم. حتی موقعی که حاضر شد پرده ی بکارتش رو پاره کنم با این نیت انجام دادم که برای همیشه با هم باشیم. حالا نمیدونم این فکر از کجا توی ذهنش پیدا شد. توی سکسهامون همیشه در مورد این موضوع حرف میزدیم و لذت میبردیم. البته نمیتونم پنهان کنم که خودمم بدم نمیومد همزمان با دوتا خانم سکس کنم. به هرحال تجربه ی نو و تازه ای بود که که میشد حداقل یه بار امتحانش کرد. اما موضوعی که این وسط خیلی مهم بود این بود که اون فرد سوم چه کسی میتونست باشه؟ و اصلا با کی میتونستیم این موضوع رو در میون بذاریم و چقدر هم میتونستیم بهش اعتماد کنیم. تا اینکه فرزانه خودش این موضوع رو حل کرد…پیشنهاد فرزانه دوست همیشگی و قدیمش پریسا بود. وقتی اینو به من گفت، خیلی جا خوردم. راستش همش به این فکر میکردم کسی که توی رابطه مون وارد میشه حتما یه خانم باید باشه و اصلا به فکر یه دختر اونم پریسا نبودم. هرچند پریسا تن و اندام خیلی سکسی داشت. پوست سفید و موهای خرمایی و چمشهای عسلیش خیلی زیباتر نشونش میداد. ضمن اینکه برعکس فرزانه، هیکل توپری داشت که منم عاشق اینجور اندامها بودم. اما موضوع این بود که پریسا دختر بود و ممکن بود قبول نکنه. تازه چطور میخواستیم این موضوع رو باهاش درمیون بذاریم؟ ضمن اینکه ممکن بود ناراحت بشه و رابطه ش رو برای همیشه با من و فرزانه قطع کنه.میدونستم که بعد از اومدن فرزانه به خونه ی من، با شاهین صمیمی شده و رفت و امد داره. این موضوع رو شاهین وقتی که میخواست برای همیشه به شمال بره به من گفته بود و ازمن خواسته بود دورادور هواشو داشته باشم و به فرزانه هم چیزی نگم. چون وقتی چندبار فرزانه از پریسا خواسته بود که بیاد باما زندگی کنه، قبول نکرده بود. ولی حالا که شاهین رفته بود احتمال اینکه قبول کنه زیاد بود. چندبار به فرزانه گفتم که چه نقشه ای برای اینکه پریسا رو وارد رابطه مون کنه داره؟ که فرزانه فقط با شیطنت لبخند زده بود و گفته بود اونو بسپار به من..راستش من زیاد تمایل به انجام اینکار نداشتم و بیشتر نگران عواقبش بودم. عواقبی که میتونست خیلی بیشتر از اونچیزی که فکرش رو میکردیم ناخوشایند باشه. ولی فرزانه خیلی جدی دنبالش بود که این کارو انجام بده. میگفت رگ خواب پریسا رو خوب بلدم و میدونم که چی میتونه تحریکش کنه. هرچند فرزانه و پریسا توی مدتی که باهم زندگی میکردن خیلی راحت و ریلکس بودن و در مورد مسایل سکسی هم باهم صحبت میکردن، ولی فرزانه به من اطمینان داده بود که هردوشون هیچ تمایل همجنسگرایانه ای نسبت به هم نداشتن. که البته این موضوع حداقل درمورد فرزانه درست بود. چون من به هیچ وجه همچین چیزی رو در وجودش نمیدیدم.خلاصه قرار شد که پریسا خونه رو تحویل بده و بیاد پیش ما زندگی کنه. البته موضوع خانواده هاشون هم میموند که مجبور شدن قبل از اومدن پریسا یه بار برای دیدنشون به شهرستان محل زندگیشون برن و چند روز بعد هم برگردن. قبل از اومدن پریسا یکی از اتاقها رو خالی کردیم و یه تخت و یه کمد هم براش خریدیم. البته این جزیی از نقشه ی فرزانه بودتا پریسا از همون اول به چیزی شک نکنه. چون بعد از مدتی سه نفری توی یک اتاق رو روی همون تخت دونفره ی خودمون میخوابیدیم. حتی ازفکر کردن به این موضوع هم لذت همه ی وجودمون رو فرا میگرفت و توی مدتی که پریسا بیاد با این فکر خودمون رو ارضا میکردیم.نقشه ی فرزانه از این قرار بود که بعد از اومدن پریسا کم کم رفتارهای سکسیمون رو بیشتر میکنیم. به طوری که فرزانه توی خونه و در حضور پریسا لباسهای تحریک کننده بیشتری میپوشید و باهم حرفهای سکسی میزدیم. حتی شبها هم موقع سکس هیچ ملاحظه ای نمیکردیم و حتی با صدای بیشتری که پریسا بشنوه کارمون رو انجام میدادیم. راستش برای من زیاد اسون نبود چون یه جورایی معذب میشدم و هنوز به اون درجه از راحتی نرسیده بودم که بخوام جلوی پریسا همچین رفتاری کنم. ولی فرزانه چون با پریسا راحت تر بود خیلی بهتر میتونست این رفتارها رو انجام بده. حتی روز بعد پیش پریسا از سکس شب گذشته مون حرف میزد و اینکه چیکار میکردیم. اوایل پریسا هم خجالت میکشید که این حرفهارو جلوی من بشنوه ولی فرزانه کار خودش رو خوب بلد بود. توی خونه و پیش پریسا لباسهای راحت و سکسی میپوشید و حتی بعضی وقتها مثل همون موقع ها که دونفری باهم بودیم بدون سوتین و فقط با یه شرت رو کاناپه کنار من دراز میکشید.یکی دیگه از نقشه های فرزانه دیدن همون فیلم به همراه پریسا بود. وقتی فیلم رو تماشا میکردیم قیافه ی پریسا واقعا دیدنی شده بود و به وضوح میشد توی صورتش شهوت رو دید. طفلکی نمیدونست که دوستش چه خوابی براش دیده ولی مطمئن نبودم وقتی میفهمید حال میکرد یا نه..بعد از دیدن اون فیلم انگار خود پریسا هم یه چیزایی دستگیرش شده بود و مثل قبل زیاد از رفتارهای فرزانه تعجب نمیکرد. بلکه سعی میکرد یه جورایی همراهی هم کنه. تا اینکه اجرای مرحله اصلی نقشه فرا رسید. حدود دو هفته از اومدن پریسا میگذشت که فرزانه به من گفت که موقعش رسیده پریسا رو در جریان بذاریم. اولش جا خوردم و کمی هیجانزده شدم. راستش هنوز این امادگی رو نداشتم و در ضمن اگه همه چیز اونطور که پیش بینی میکردیم پیش نمیرفت ممکن بود پریسا ناراحت بشه و از پیش ما بره. ولی فرزانه میگفت با شناختی که از پریسا داره محاله همچین کاری کنه. نقشه از این قرار بود که یکی از روزهایی که فرزانه کلاس عصرش رو حذف کرده بود و زودتر به خونه میومد، قبل از رسیدن پریسا منهم میومدم و با فرزانه یه سکس داغ رو شروع میکردیم و وقتی پریسا میومد خونه و مارو در اون حال میدید میتونستیم غافلگیرش کنیم و یه جورایی بکشیمش بین خودمون. نمیدونم این کار ما تا چه حدی میتونست جواب مثبت بده ولی فرزانه میگفت شاید شنیدن صدای ما اونم در نیمه شب و وقتی که سکس میکردیم نتونه پریسا رو وسوسه کنه، ولی دیدن یه صحنه ی سکسی مطمئنا روش تاثیر زیادی میذاره.به هرحال اون روز طبق نقشه سر ظهر اومدم خونه و نزدیکای ساعتی که پریسا میخواست بیاد خونه کارمون رو شروع کردیم. البته زیاد تند نمیرفتیم چون ممکن بود پریسا به جای خونه اومدن جایی بره و دیرتر برسه. با فرزانه به جاهای حساس رسیده بودیم که صدای پای پریسا رو که از پله ها بالا میومد رو شنیدیم. خیلی سریع خودم رو روی فرزانه انداختم و تا ته کیرم رو توی کسش فرو کردم. حس کردن این موضوع که تا چند دقیقه ی دیگه پریسا مارو در حال سکس میبینه، لذتمون رو بیشتر کرده بود. هر دومون از اتفاقات پیش رو هیجانزده شده بودیم و حتی نزدیک بود زودتر از موقع ارضا بشیم. قبلش اینه ی دراور رو طوری تنظیم کرده بودیم که از در ورودی کاملا روی تخت، دید داشته باشه. البته فرزانه اولش میخواست که توی پذیرایی و روی کاناپه سکس کنیم ولی خب ممکن بود پریسا با شنیدن صدای ما و یا دیدن ما برگرده و نقشه با شکست مواجه بشه. اما همه چیز درست پیش رفت. وقتی لای پای فرزانه مشغول کمر زدن بودم صدای باز شدن در ورودی رو از پشت سرم شنیدم و هیجان همه ی وجودم رو پر کرد. چند لحظه گوش خوابوندم ببینم پریسا چه عکس العملی نشون میده. توی همون حال نگران بودم و پیش خودم میگفتم الانه که برگرده ولی پریسا یه کم مکث کرد و درو بست. با اینحال نمیدونستم که اومده تو یا اینکه رفته بیرون. اما وقتی صدای گذاشتن کیفش رو روی کاناپه شنیدم و اینکه به طرز خیلی احمقانه ای سعی میکنه اروم و بی صدا به طرف اتاقمون بیاد، فهمیدم که نقشه ی فرزانه جواب داده و پریسا با کله توی دامی افتاده که براش پهن کرده بودیم. البته قصد اذیت کردنش رو نداشتیم و یه جورایی هم میخواستیم بهش حال بدیم. یه چند دقیقه ای از اومدن پریسا گذشت و حضورش رو به وضوح پشت در اتاق خواب حس میکردم. دیگه میدونستم که الان داره با چشمهای متعجبش مارو نگاه میکنه. قبلا چند بار دیده بودمش که وقتی از حموم میام بیرون یا با شورت جلوش راه میرم چطور با لذت به اندامم و مخصوصا برجستگی زیر شورتم نگاه میکنه. حالا که از پشت باسن لختم رو بین پاهای فرزانه میدید، میتونستم حدس بزنم که چه حالی داره.فرزانه هم که انگار حضور پریسا توی خونه رو حس کرده بود با چندتا کمر دیگه که بین پاهاش زدم لرزید و ارضا شد. نمیدونستم الان پریسا توی چه موقعیتیه و داره چیکار میکنه. ولی دیدن ارضا شدن فرزانه منو خیلی تحت تاثیر قرار داد و خودم رو که تا اون موقع نگه داشته بودم رها کردم و بیشتر از هر موقع دیگه ای از ارضا شدنم لذت بردم. یه چند ثانیه ای روی فرزانه موندم تا حالم سرجاش بیاد. خیلی اروم بلند شدم و پشت در پاهای پریسا رو دیدم که نسشته و معلوم بود داره با خودش ور میره. فرزانه نگاهی شیطنت امیز به من کرد و با چشمکی که زد به من فهموند که نقشه مون گرفته. فقط مونده بود ازینجا به بعد که باید پریسا رو میکشیدیم بین خودمون. به ارومی از روی تخت بلند شدم و درحالیکه هنوز کیرم کاملا نخوابیده بود و حتی تحت تاثیر فضای موجود دوباره داشت بلند میشد به طرف در اتاق رفتم. پریسا نشسته بود کنار چارچوب در و درحالیکه هنوز لباسهای دانشگاه تنش بود و چشماشو بسته بود، یه دستش رو زیر لباسش رو روی سینه هاش گذاشته بود و دست دیگه ش توی شرتش بود و لای پاهاشو میمالید. حضور منو که کنار خودش حس کرد، چشماشو باز کرد و وقتی منو با کیر نیمه شق که هنوز اثار سکس و ترشحات کس فرزانه روش دیده میشد دید، طوری جا خورد که رنگش مثل گچ دیوار سفید شد….از چیزی که میدیدم نفسم توی سینه حبس شده بود. اصلا نمیتونستم کاری کنم و حس میکردم که دست و پام لمس شده. چند لحظه بعد که چهره ی فرزانه رو دیدم پشت سر سیاوش ایستاده و یه لبخند شیطنت امیز روی لبش نشسته، تونستم یه مقدار خودم رو جمع و جور کنم. اما قبل از اینکه بخوام روی پا وایسم فرزانه اومد طرفم و زیر بغلم رو گرفت. اولش نمیدونستم چیکار میخواد کنه. هنوز توی شوک بودم و از دیدن تن لخت فرزانه و کیر نیمه شق سیاوش بهت و تعجب همه وجودم رو گرفته بود. با اینکه تونسته بودم حدس بزنم موضوع چیه ولی ته دلم هنوز فکر میکردم که بابت کار بدی که انجام دادم باید حس شرمندگی کنم. اما فرزانه مانتوم رو از تنم در اورد و نوک سینه هام رو از زیر تاپی که پوشیده بودم بیرون کشید. رفتارش خیلی اروم ریلکس بود و انگار که اتفاقی نیفتاده باشه مشغول لخت کردنم شد. دیگه کاملا فهمیده بودم که چه چیزی در انتظارمه و حدسیاتی که توی اون مدت میزدم همه ش درست از اب در اومده بود. هنوز تصمیمی برای اینکار نداشتم ولی شهوت طوری وجودم رو گرفته بود که اختیار از دستم خارج شده بود. دیدن صحنه ی سکس فرزانه و سیاوش هم مزید بر علت شده بود. رفتار سیاوش اما هنوز به راحتی فرزانه نبود. حس میکردم هنوز از کاری که میخوان انجام بدن دو دل و معذبه. حالا متوجه فهمیدم چرا توی پایان مدتی که اومده بودم خونشون اینطوری رفتار میکردن. تصمیم گرفتم خودم رو بسپارم به دست فرزانه که کم کم همه ی لباسهام رو از تن در اورده بود. وقتی به خودم اومدم فقط یه شرت پام بود و سیاوش با نگاه خریدارانه ای براندازم میکرد. فرزانه اروم نوک سینه های درشتم رو لای انگشتش گرفته بود و فشار میداد و با هر حرکتش حس میکردم که تنم مورمور میشه. وقتی نوک سینه هام رو توی دهن فرزانه حس کردم، دیگه از خودم بیخود شدم و خودم رو کاملا در اختیارش قرار دادم. لبهای فرزانه روی همه ی بدنم میچرخید و با هر حرکتش تا پشت گردنم تیر میکشید. برام عجیب بود که فرزانه اینقدر حرفه ای اینکار رو انجام میده. اصلا انتظار همچین رفتاری رو ازش نداشتم. توی پایان مدتی که با هم زندگی میکردیم حتی یکبار هم نشده بود که بخوایم همچین کاری انجام بدیم. اما مثل اینکه حضور سیاوش باعث شده بود که بیشتر تمایل به این کار داشته باشیم.سیاوش که تا اون لحظه کنار در ایستاده بود و حرکات ما رو با لذت تماشا میکرد، به خودش اومد و به سمت من حرکت کرد. دستش رو به ارومی روی پوست بدنم کشید. اینبار لذتی بیشتر از لمس دست فرزانه بهم دست داد. پایان تنم مورمور میشد و حس میکردم موی تنم راست میشه. سیاوش به کنارم اومد و اون یکی سینه م رو توی دستش گرفت و همزمان با فرزانه مشغول نوازشش شد. دستش رو از روی سینه م به کناره های کمرم رسوند و خودش پشت سرم قرار گرفت. فهمیدم که میخواد چیکار کنه. سرم رو به یک طرف خم کردم و چشمام رو بستم و خودم رو اماده کردم تا همزمان با فرزانه و سیاوش به اوج برسم. چند دقیقه بعدش توی تختخواب سیاوش دراز کشیده بودم و درحالیکه سینه هام توسط فرزانه خورده میشد کیر کلفت سیاوش توی کونم تلمبه میزد. تا حالا همچین چیزی رو تجربه نکردن بودم و همچنان از درک اتفاقاتی که رخ میداد عاجز بودم. توی همون لحظات رفتار فرزانه برام خیلی جالب بود. خیلی ریلکس و راحت با این قضیه برخورد میکرد و اصلا ازینکه با دوست پسرش این کارو انجام میدیم ناراحت به نظر نمیومد.چند لحظه بعد سیاوش جای خودش رو با من عوض کرد و از نحوه ی درازکشیدنش فهمیدم که فرزانه میخواد روی کیرش بشینه. سیاوش منو به سمت خودش کشید و ازم خواست که پاهام رو باز کنم و روی صورتش بشینم. قصدش رو فهمیدم و وقتی چند لحظه ی بعد همزمان با بالا و پایین رفتن فرزانه، سیاوش هم کس و کونم رو لیس میزد حس کردم که دارم یه فیلم پورنو نگاه میکنم. فیلمی که بازیگرانش منو سیاوش و فرزانه بودیم…نوشته شاهین silver_fuck

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *