داستان سکسی من و خواهر نسترن

0 views
0%

سلام بچه هاامیدوارم که هرجایی هستید خوب باشید و سلامتاسم من متین 22 سال دارماولین باری که من تو اینترنت این داستان ها رو میخوندم به هیچ وجه باورم نمیشد که کسی بتونه با خانوادشم سکس داشته باشه چه برسه با مادر یا خواهرش همیشه وقتی این داستان هارو میخوندم با خودم اینطور فکر میکردم که نویسنده این سایت ها این مزخرفhت مینویسن تا خودشون جلب توجه داییم کنند و با این کار سایت هاشون رو واسه خاطر مخاطباشون معروف کننداین داستان ها باورم نمیشد و تو کتم نمیرفت تا این که یه اتفاق واقعا عجیبی تو زندگی من افتاد من دو تا خواهر دارم به اسم های نسترن و رویا که نسترن حدود 28 سالشه و رویا حدود 31 منم که چون بچه آخر بودم دوتا خواهرام خیلی نازمو میکشیدن و دوسم داشتن منم از بچگی باهاشون راحت بودماینم بگم که با نسترن راحت تر از رویا بودم واسه خاطر همین نسترن رو نسبتا بیشتر از رویا دوست داشتم برای مثال تو خونه با قاشق هیشکی نمیتونستم غذا بخورم و چنگشم میشد جز با قاشق نسترنخلاصه زمان گذشت و هردوشون ازدواج کردن منم خونه تنها موندمو غیره ….الان هم میل به رفتن خونه نسترن رو بیشتر دارم و زیاد خونشون میرم و حتی بعضی وقت ها شباهم تو خونشون موندمشوهر نسترن هم راننده تاکسی تلفنی و صبح ساعت 8 میره حدود 8 شبم برمیگرده حتی ناهار هم میمونه اونجا و خونه نمیاداین خواهر نسترن ما هم خیلی خوشگله و اندام و بدن واقعا توپ و سکسی داره طوری که خوشگلیش تو فامیل زبانزد و دیدنش هر پسری رو حشری میکنهمن بعد اینکه داستان های سکسی خانوادگی رو خوندم و با این سایت ها آشنا شدم با یه دید دیگه ای به نسترن نگاه میکردم و به اندام سکسیش و به صورت خوشگلش به نشستنش به خوابیدنش ، خلاصه به همه حرکاتش توجه میکردم و بد جوری تو کف هیکل سکسیش مونده بودم . فکر کنم خودشم متوجه این کار من شده بودهمونطوری که قبلا هم گفتم اصلا به هیچ وجه باورم نمیشد که یه روزی بتونم باهاش سکس داشته باشم تا این که یه روزی من حدودا وقت های ناهار بود به خونشون رفتم .این داستانو که الان میخام بهتون تعریف کنم مربوط میشه به دو ماه پیشوقتی رسیدم خواهر زادم سهیل هم خونه بود بعدش نسترن ناهار سهیل رو زودتر اورد تا واسه مدرسه اش زودتر آماده بشه بره . بعد این که نسترن سهیل رو به مدرسش برد و برگشت با هم ناهارمونو خوردیم و بعد ناهار من رفتم کناره تلوزیون نشستم و بعدش اونم اومد و با هم ماهواره نگاه کردیم. کنترل ماهواره دستم بود منم عمدا به کانال های رومانتیک و نسبتا سکسی میرفتم و وقتی صحنه های لب گرفتن و سکسی رو نشون میداد کانال رو عوض نمیکردم و منم حسابی حشری شده بودم وهی سینه هاش نگاه میکردم و کیرم دیگه راست شده بود ولی ظاهرا اصلا هم به روی خودم نمیوردم و بیخیال بودم ولی از درون دلم داغون بود و میخواست یه سکس مشتی رو با نسترن داشته باشم و اون هیکل قشنگشو لخت ببیبم وموقیتشم بود و ولی حیف که نمیشد بهش بگم میترسیدم داد و هوار بندازه و فشم بده و ….بعدش دیدم خیلی به من نگاه میکنه و فکر میکنم که یه جورایی شک کرده بود بهم ولی اونم اصلا به روی خودش نمیوردراستی اینم بگم که نسترن هم مثل بقیه آدما تو خونه یه تاپ تنگ و یه شلوارک تنگ تر تو خونه میپوشید تا اینکه بعد یه مدت بهم گفت که متین جان من میرم یه دوش بگیرم و بعدش با هم بریم خونه پدر وسهیل رو هم زنگ میزنم باباش میارهمنم بهش گفتم که باشهوقتی رفت دیگه حال من از اونی که بود بدتر شد و حشری سگ شده بودم و هی با کیرم ور میرفتمو جلغ میزدم و هزارتا فکر شیطانی میکردم ولی بازم خودمو کنترل کردمبعد یه مدت دیگه دیدم داره صدام میزنه متییین….. متییین….. رفتم نزدیک حموم و گفتم منو صدا زدی خواهر نسترن؟ گفت آره…… اگه زحمتی نیست بیا این لیف رو بکش پشت کمرم.. من دستم نمیرسه……در طول 22 سال عمرم همچین اتفاقی نیوفتاده بود و با اینکه با هم راحت بودیم ولی اصلا من این کار رو واسش نکرده بودموقتی شنیدم شوکه شدم و خیلیییییییییییی تعجب کردممنم گفتم باشهمنم از شما چه پنهون در حالی که تو دلم عروسی و جشن بود پای شلوارمو تا نزدیکه زانوم جمع کردم و رفتم تو رختکن حموم و بعدش آروم آروم رفتم تووووووووووااااااااااااااااااای خدای مننننننننننننننننننن چی داشتم میدیدم انگار داشتم وارده بهشت میشدمدیدم که در حالی که فقط فقط یه سوتین و شرت تنش بود نشسته روی سکوی حموم و در حالی که یکمی پشتش به من بود لیف تو دستش گرفته بوداصلا هم هیچی نمیگفتم و هیچی رو به روی خودم نمیووردم ولی یه کم خجالت زده بودممنم درحالی که سرمو پایین انداخته بودم آروم آروم نزدیکش شدم بهش گفتم که لیفو بده به منمثل اینکه به کمی از آرزوم رسیده بودم از نزدیکی چند سانتیش وایساده بودم داشتم بدن لختش نگاه میکردم .چه سینه هایی مثل دو تا هلو چه رون ها و چه پاهای سفیدی داشتتو حالتی که پشتش رو به من بود با یه دستم لیف رو میکشیدم پشت کمرش واااااااااااااااااای خدایه من چه لذتی داشت دستم داشت بدن لختشو لمس میکردهر از گاهی هم پایین میرفتم و نزدیک کونشو لمس میکردم یواش یواش جرات پیدا کردمو دست چپمو گذاشتم رو شونش با دست راستم لیفو به پشتش کشیدم چیزی نگفتاون دستم که رو شونش بود رو یواش یواش سر میدادم پایین تا سینشو هم لمس کنم داشتم از لذت میمردم کیرمم داشت منفجر مشید .جالبش اینجاست که با این که دستمو به سینه اش میمالوندم و با اونیکی دستم روی کونشو لیف میکشیدم و کونشو لمس میکردم بازم هیچی نمیگفت بازم خودم کنترل کردم تا اینکه حس کردم در حالی که رو سکو نشته بود از پشت خودشو به من نزدیک میکنه و میچسبونه دیگه جراتم بیشتر شد و دست چپمو یواش از زیر سوتینش رد کردمو و نوک سینشو قشنگ با لای انگشتام تکون میدادم جاتون خالی بچه هااااااا خیلی حال میکردمیکم خم شدم تا صورتشو نگاه کنم دیدم چشماشو بسته و داره با زبونش لباشو بازی میدهدیگه صبرم تموم شد دلمو زدم به دریا از پشت چفت سوتینشو باز کردمو و با دو تا دستام پشتش حلقه کردم و از پشت سینه هاشو میمالیدم اونم چه مالیدنی خودمو از پشت بهش چسبیدم و از پشت، گردنش میخوردم و با دستام سینه هاشو میمایدم هیچی نمیگفت فقط چشماشو بسته بود و دیگه به نفس نفس افتاده بود دستامو آروم از سینه هاش کشیدم و یواشکی رفتم رختکن و لباسامو دروردم حتی شرتمو تا میخواستم برگردم حموم، دیدم دراز کشیده رو کف حمام و شرتشم تو تنش نیست .دیگه خیالم از بابت ترس و خجالت راحت بود رفتم تا نزدیکش شدم دیدم داره به من نگاه میکنه و با یه لبخند گفت که شروع کن عزیزمانگار داشتم خواب میدیدم دیگه به آرزوم رسیده بودم و آرزویی نداشتم آروم دراز کشیدم روش طوری که کیر راست شدم رفت لای پاهای خوشگلش وای وای چه حالی داشت بدنش گرم و مثل پنبه نرم بود از موهای سرش گرفته تا انگشت شست پاش لیسیدمدرحای که لبا ی قشنگو مثل غنچشو میخردم با دستام هم موهاشو نوازش میکردم .لباش خیلی خوشمزه بود بعد گردشو خوردم . بعدش نوبت سینه هاش بود که قبلا دستام یه حال اساسی کرده بودن الان نوبت خوردنشون بود یه جوری با اشتها میخوردمشون که باورتون نمیشهدیگه نفس نفساش کم کم بیشتر میشد شکمشو میخوردم حتی زبونمم تو نافش میکردم بازو های پاهاش و رونش خیلی سکسی و گنده بودنخلاصه تا حتی انگشت پاهاشو هم میخوردم و همه جای بدنش از آب دهن من بودرسید به اصل کاری تو فکرو خیالم تصورشو میکردم کسشو با ژیلت قبلا زده بود کسش مثل ماه و سفید و تمیز و چوچولش از فرط شهوت سرخ سرخ شده بود. بچه ها باورتو نمیشه یه جوری کسشو میخوردم که اصلا نمیتونم با کلمات توصیف کنم . سرو صدای نسترن بالا گرفته بود و مثل مار داشت به خودش میپیچید و یواش یواش میگفت متین تموم کن دیگهههههه صدای آه و شهوتش داشت مثل سگ حشریم میکرددیگه خواستم کار نهایی رو بکنم بهش گفتم که یکم پاهاشو بالا بگیره کیرمو آروم سر سوراخ کسش گذاشتمو آروم آروم کردمش تو کسش واااااااااااااااااااایییی چه لذتی داشت اولین باری بود تو عمرم که سکس میکردم اونم با کسی که آرزوشو داشتم ولی فکرشو نمیکردمدر حالی که یواش یواش عقب جلو میکردم لباشو میخوردمو دستامو پشت سرش حلقه کردم موهاش رو نوازش میکردم . نسترنم هم درحالی که نفس نفس میزد با دستاش پشتمو چنگ میزد فهمیدم که میخواد ارضا بشه و به ارگاسم برسه.بعد یه مدت تلمبه زدن و عقب جلو کردن حس کردم بدنم داره گرم میشه و آبم داره میاد پاشدم و با دوسه تا جلغ زدن کیرم ،آبمو ریختم رو سینه های قشنگش بعدش دوباره روش دراز کشیدم و در حالی که موهاشو با دستام بازی میدادم بهش نگاه میکردم و هر از گاهی از زیر لباش یه بوس میکردم بعد یه مدت که روش خوابیده بودم، بلند شدیم و یه دوش گرفتیم و اومدیم بیروناز اون موقع به بعد با اینکه رابطش با من مهربون بود ،مهربون تر هم شد منم بعضی وقت ها که احساساتی میشم تو پنهونی از لباش یه بوسه مشتی میکنم اونم ازم تشکر میکنه ولی دیگه من خجالت میکشم که بهش بگم بازم سکس کنیم منتظرم که روزی برسه که بازم موقعیتش فراهم بشه و سکس دومونو باهاش داشته باشماگه سرتونو درد آوردم ازتون معذرت میخوامهمتونو دوست دارم بچه های ایران – یاشاسین ایراننوشته متین 22 ساله از ارومیه

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *