داستان های ارا – آنجلینا 2

0 views
0%

یه بوس روی لبام کرد دستش رو روی سرم گذاشت خودش رو نزدیک به من کرد سینه هاش رو جلوی صورتم قرار داد با بی میلی یکمی با لبام لمسشون کردم واسه اینکه نارحت نشه یکم دیگه فشار آوردم دوباره لباش رو روی لبام گذاشت به نظر خیلی داغ میومد برعکس من اصلا حوصله نداشتم ولی توفیق اجباری بود از روی پام بلند شد دکمه های پیرهنم رو باز کرد و بعدم شلوارم رو آروم در آورد رفت جلوم واساد آستین بلند تنگی که تنش بود رو در آورد سوتینش سبز کمرنگ بود سینه هاش هم خوشگل بود یکمی بزرگ بود ولی به اندامش میومد یه چشمکی زد دکمه شلوار مخملی که پاش بود رو باز کرد آروم باسنش رو تکون میداد شلوارش رو در میاورد شرتش با سوتینش ست بود پاهای پر خوش فرمی داشت با ران های قشنگ پوستش یکمی بزنره بود و خیلی بهش میومد اومد جلو گفت پاشو گفتم خسته ام اگه میشه تو بیا زود تر هم تموم کنیم یکمی با ناراحتی نگام کرد گفت باشه (دلم براش سوخت ولی من سنگ تر از این حرفا بودم) سوتینش رو باز کرد شرتش رو از پاش در آورد سینه هاش همونی که حدث میزدم بود و بالای کسش یه خط گذاشته بود بهش میومد اومد نزدیکتر شرتم رو از پام در آورد منم دست بسینه داشتم نگاش میکردم نشست جلوم کیرم رو گذاشت تو دهنش میخورد منم فقط نگاش میکردم و فکرم جای دیگه بود کمی بعد پاشد اومد یه کاندوم کشید روش و همونجایی که نشسته بودم اومد رو پام آروم نشست کیرم رو گذاشت توش و دشتش رو گذاشت رو شونه هام آروم شروع کرد به بالا پایین کردن بعد حرکتش تند تر شد دیگه صداش بلند شده بود شایدم حدفش بیشتر این بود که من رو تحریک کنه ولی من دست به سینه نشسته بودم نگاش میکردم دستش رو گذاشت تو موهاش با قدرت بیشتری ادامه داد ولی من همچنان دست به سینه فقط نگاه میکردم یکم دیگه ادامه داد و چند تاتکون محکم خورد سرش رو گذاشت رو شونه هام خودش رو ول کرد منم ساکت نگاش میکردم سرش رو یکم آورد بالا دیدم چشاش خیسه فهمیدم یکم اشکش در اومده آروم گفت من ارضا شدم تو چی؟ گفتم نه گفت باشه صبر کن الان درستش میکنم رفت نشست پایین پاهام کاندوم رو برداشت دوباره شروع کرد به ساک زدن ایندفعه با سرعت بیشتر حس کردم دارم میاد ولی چون از روی بی میلی بود اصلا حس قشنگی نداشتم گفتم دارم میام سرش رو کشید بالاتر زبونش رو در آورد گذاشت رو نوک کیرم و لیس میزد یکمی اخمام رو کشیدم و چشام رو تنگ کردم ولی همچنان دست به سینه نشسته بودم گفتم اومدم و آبم با فشار ریخت رو صورتش یکمی مکث کرد گفت یه تشکر که میتونی بکنی نه؟ گفتم متشکرم.پاشد رفت دست و صورتش رو شست اومد دید من همونجا همون شکلی نشستم گفت لباست هم من تنت کنم؟ گفتم نه پاشدم شرتم رو پوشیدم لم دادم رو همون مبل اونم فقط شرتش رو پاش کرد اومد کنارم نشست گفت همیشه انقدر سختی؟گفتم اوصولا سنگم.گفت از اول میگفتی گفتم من که بهت گفتم خودت گوش ندادی گفت آره فکر نمیکردم… باشه من میرم بخوابم و پاشد رفت بره بخوابه گفتم بشین اومد نشست گفت بگو؟ یکمی نگاش کردم گفتم همینجا بخواب گفت واسه چی؟ گفتم تو کاری نداشته باش پاشد رفت یه رو انداز نارک آورد روی مبل کناری خوابید. ساعت رو نگاه کردم دیدم 1 شبه منم هونجا لخت (با شرت) خوابیدم. از خواب پریدم دیدم اون دختر اولی که با سعید رفته بود داره تکونم میده گفتم چی شد؟ گفت هیچی پا شو الوعده وفا گفتم پدر خوش قول نشستم اونم اومد کنارم دیدم فقط یه سوتین و شرت سفید تنشه. پوستش برنزه تر از دوستش سارا بود چشم رو ابروش هم مشکی تر ترکیب صورتش خیلی خوشگل بود موهاش رنگ مش بود آرایش ملایم و قشنگی کرده بود اندامش هم درست مثل اسب مسابقه بود ساق های ظریف و رانهای پر با باسن یکمی بزرگ و قشنگ سینه هاش یکم کشیده بود مثل خط چشماش و کلا خیلی جیگر بود.دستش رو گذاشت رو کیرم گفت خوش گذشت با سارا؟ گفتم به من آره ولی به اون فکر نکنم گفت چرا؟ گفتم بد اخلاقی کردم یکمی نارحت شد آخه واقعا بی حوصله بودم. گفت عیبی نداره حالا از دلش در میاریم باشه؟ گفتم باشه راستی اسمت چیه؟ گفت ناهید. دستش رو آروم کشید رو پام منم گفتم ولش کن بزار یکمی باهاشون حال کنم فردا نگن این منزوی بی عرضه کی بود پاشدم گفتم بشین تکیه بده عقب همینکار رو کرد دست انداختم پشتش سوتین رو باز کردم سینه های کشیده و جالبش آزاد شد اومدم پایین شرتش هم در آوردم کسش قشنگی داشت بعدم شرت خودم رو در آوردم رفتم جلو لبام رو گذاشتم رو لباش محکم کشیدمش سمت خودم دستم رو انداختم پشتش با فشار لبام رو لباش بود دستم رو ورداشتم یهو افتاد عقب تکیه داد دستم رو گذاشتم رو سینش یکمی لمسش کردم لبام رو بردم زیر گلوش میخوردم اومدم پایین تر سینه هاش رو لمس میکردم و یه گاز کوچولو ازشون گرفتم گفت آی خندیدم گفت چرا انقدر حولی؟ گفتم زدم رو دور تند زودتر بره جلو خندید گفت مسخره منم به سرعت اومدم پایین رو نافش و زبونم رو میکشیدم رو نافش یکم به خودش پیچید گفت واقعا دیوونه ای. حس کردم 2 تا دست رو شونه هامه برگشتم دیدم ساراست خندیدم گفتم بفرما؟ گفت نامرد ناز کردن هات مال من بود؟ گفتم نه خسته بودم الان 2 3 ساعت خوابیدم بهتر شدم بیا حالا از خجالت هم درمیاییم شرتش رو در آورد امد سینه های ناهید رو گرفت شروع کرد به خوردن منم به کارم ادامه دادم اومدم ساق ظریفش رو گرفتم چند تا بوسش کردم گفتم بعد دستم رو گذاشتم رو ران های پرش و یکمی با دست مالیدم آخرم لبام رو گذاشتم روش بوسشون میکردم صداش در اومده بود یواش آه میکشید منم به کارم ادامه دادم رسیدم به کسش به سارا گفتم بیا پایین من میرم بالا اونم همین کار رو کرد نشست جلوش سرش رو گذاشت وسط پاهای ناهید منم پاشدم ناهید گفت بیا جلوم منم رفتم کیرم رو گذاشت تو دهنش و با قدرت ساک میزد چند لحظه بعد درش آوردم سرم رو بردم سمت سینه هاش و محکم میخوردم دیدم بدجوری به خودش می پیچه به سارا گفتم سرعت رو بیشتر کن اونم سرعتش رو برد بالا تر ناهید یه جیغ محکم کشید یکمی شل شد سارا پا شد دیدم صورتش خیس شده گفتم خسته نباشی گفت خواهش نشستم کنار ناهید روی مبل سارا نشست وسط پاهام کیرم رو گذاشت تو دهنش و میخوردش چند لحظه بعد گفتم دارم میام اونم ادامه داد تا اینکه تموم آبم تو دهنش خالی شد خندیدم گفتم این چه کاری بود؟ آبم رو خورد گفت جبران دفعه قبل. پاشد از یه کاندوم آورد گفتم صبر کن پدر چه خبرته؟ گفت تو عجله کن گفتم خودتون خواستین بزنم رو دور تند ها؟ ناهید گفت نه سارا گفت آره گفتم حق با ساراست پس میریم رو دور تند. پاشدم به سارا گفتم بشین بشین اینجا (اشاره کردم به دسته پهن مبل راحتی) سارا رفت اونجا نشست منم رفتم وسط پاهاش به ناهید هم گفتم برو پشتش سارا باسنش رو دسته پهن مبل راحتی بود تکیه داد عقب تو بقل ناهید منم یکم باهاش ور رفتم وقتی دوباره محکم شدم کاندوم رو برداشتم کشیدم روش رفتم وسط پاهای سارا اونم پاهاش رو حلقه کرد دور کمرم سرش رو گذاشتم جلوش و آروم کردم توش سارا جیغی کشید منم سرعتم رو بیشتر کردم تلمبه میزدم سارا هیچی نمیگفت فقط تند تند نفس میزد ناهید هم سرش رو از بالای سر سارا خم کرد و لباش رو میخورد سارا هم با سینه های ناهید ور میرفت همینجوری ادامه دادیم سارا گفت دارم میاد گفتم چقدر زود میایی تو؟ به کارم یکم دیگه ادامه دادم کشیدم بیرون دستم رو گذاشتم وسط پاش محکم روی چوچولش میکشیدم و سارا لرزید با قدرت ارضا شد و دستم از آبش خیس شد خودش رو شل کرد آروم خودش رو کشید کنار ناهید گفت مرسی خیلی عالی بود چشمکی زدم و گفتم خوب حالا تو ناهید خندید گفت اگه از پس من بر بیایی لبخندی زدم گفتم امیدوارم گفتم 4 دست و پا بشین رو زمین (سگی) اونم همینکار رو کرد رفتم پشتش گذاشتم جلوی کسش(از پشت) بدون مکث محکم کردم تو یه جیغ زد گفت آی چته وحشی؟ گفتم حرف نزن (بازم حالت سادیسمی گرفتم) با پایان قدرت میکردمش وقتی تلمبه میزدم بهش میخوردم اونم محکم تکون میخورد حرارت بدنش از سرعت کار من بالا رفته بود و سرخ شده بود و محکم جیغ میکشید کمی بعد درش آوردم گفت آخ مردم گفتم حالا مونده تکون نخور سارا اومد پایین جلوی ناهید دراز کشید وسط پاهاش رو گذاشت جلوی دهنش گفت بخور ناهید هم گفت ای پدر سعید هم صدا کنین بیاد به اونم جواب بدم؟ گفتم حرف بزنی صداش میکنم سارا خندید گفت ناهید ساکت این اعصاب نداره ناهید گفت وای از دست این. کیرم رو گذاشتم جلو سوراخ باسنش یکمی بالا پایین کردم ناهید که دهنش وسط پاهای سارا بود برگشت گفت چیکار میخوایی بکنی؟ گفتم میبینی که؟ گفت نه اصلا حرفشم نزن گفتم مگه قرار نشد حال اساسی با اعمال شاقه؟ کست حال بود حالا باسنت اعمال شاقه هست دیگهیه آهی کشید گفت هر غلطی میخوایی بکن و دوباره دهنش رو برد وسط پاهای سارا و براش میخوردش منم گذاشتم روی سوراخ باسنش و آروم کردم تو دیدم خودش رو تکونی داد گفتم تکون نخور شل کن باسنش رو گرفتم آوردم بالا تر خیلی خوش فرم و بزرگ بود زدم روش گفتم اعمال شاقه شروع شد و تا نصفه کردم تو یه آخ بلند گفت ولی جرات حرف زدن نداشت گفتم آفرین دختر تا ته کردم تو گفت آی غلط کردم گفتم غلط که کردی مثلا میخواستی منو ضایع کنی آره؟ من خون خودم رو میخورم به خون تو رحم کنم؟ اینم جریمه باختن شرط و شروع کردم به تلمبه زدن یکمی بعد بهش عادت کرده بود منم سرعتم رو بیشتر کردم به پاهای سارا چنگ میزد و محکم براش میخورد سارا هم بیخود شده بود جیغ هردوشون بلند شده بود حالا سعید احمق کجا بود نمیدونم سرعتم رو بازم بیشتر کردم دیدم دارم میام سریع کشیدم بیرون کاندوم رو برداشتم گذاشتم روی باسنش تکونی دادم و آبم اومد. همون موقع سارا هم ارضا شد منم دستم رو بردم وسط پاهای ناهید و می مالیدمش تا اینکه اونم ارضا شد بیحال افتاد. بلند شدم گفتم خودتون رو جمع و جور کنین من میرم دست و صورتم رو بشورم بیام بخوابم تایید کردن و گفتن خیلی ممنون واقعا خوب بود. وقتی برگشتم دیدم شرت و سوتین تنشون کردن منم شرتم رو پام کردم رفتم روی مبل خوابیدم. صبح دیدم یکی پاش رو گذاشته رو سینم گفت خائن نامرد.چشام رو باز نکردم گفت هویی با تو ام خائن نامرد چرا ساکتی؟ گفتم 10 ثانیه فرصت میدم پات رو ورداری اگرنه تو ام میشی مقتول بدست خون آشام سریع پاشو جمع کرد رفت عقب گفت قربونت برم من خوب کردی اصلا محکم تر میکردی پاشدم گفتم چیرو؟ دیدم ناهید و سارا نشستن دارن میخندن لباسشونم تن کردن گفتم چیه؟ سعید گفت حالا نصف شب دافی من رو قاپ میزنی؟ داشتیم؟ گفتم چی میگی تو من تا صبح خواب بودم.گفت آره معلومه خودت رو نگاه کن به خودم نگاه کردم دیدم راست میگه لختم فقط شرت پامه گفت خائن اون 2 تا هم داشتن میخندیدن ناهید گفت من بی تقصیرم این گردنش کلفته بزور من رو کشید تو دام گفتم برو پدر خواب دیدی من تا صبح با خودم حال میکردم پاشدم لباسام رو پوشیدم رفتم دست و صورتم رو شستم اومدم پیش بقیه سعید گفت حالا راستش رو بگین کی بهتره؟ یکم خندیدن گفتن ارا. سعید گفت ای نامرد چیز خورشون کردی؟ ناهید گفت دفعه بعدی اگه ارا نبود اصلا ما رو هم دعوت نکن نمیاییم سعید گفت مرسی1 ساعت بعد ناهید و سارا پاشدن برن اومدن جلو رو لبام رو بوس کردن گفتن خیلی خوش گذشت مرسی سارا گفت باطنش هم مثله ظاهرش جیگر بود سعید گفت برین دیگه ای پدر خندیدم گفتم حسودی نکن تو از من بزرگتری زشته ناهید گفت امیدوارم بازم ببینمت بعد شماره موبایلش رو داد بهم گفت خوش حال میشم ببینمت گفتم مرسی خوش باشین و رفتن. اومدم نشستم رو مبل گفتم سعید؟ گفت مرض درد دیگه چی میخوایی 2تا جیگر تا صبح بهت حال دادن دیگه چیه؟ گفتم من میخوامش. گفت چیو؟ گفتم همون آنجلینا گفت آنا رو میگی؟ گفتم آره زد زیر خنده گفت ارا بشین تورو خدا با اون چیکار داری. گفتم میخوامش سعید گفت ارا جون مادرت ول کن دردسرش از خودش خیلی بیشتره. گفتم چطور؟ گفت اون فقط ظاهر داره ولی تو هم ظاهر جیگر داری هم باطن جیگر پس دنبال دردسر نرو مشکل ساز میشه برات.چشام کور شده بود پام رو کردم تو یه کفش گفتم باید باهاش رفیق شم این حرفا هم حالیم نیست. سعید اومد جلوم گفت یه چیز رو جدی میگم من هر کمکی بخوایی میکنم بهت ولی عواقبش با خودت دردسراش هم مال خودت قبوله؟ گفتم 100 قبول عواقبش با خودم حالا از کجا شروع کنیم؟ گفت بهت میگم چیکار کنیم باید زنگ بزنم به ماندانا…..

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *