داستان کلیشه ای

0 views
0%

سلام عرض میکنم خدمت پایان بچه های گل سایت سایت داستان سکسی و مدیر محترم این سایت اول از همه میگم که منم مثل همه شما ها از داستانای دروغ و تخیلی واقعا بدم میاد به خاطر همین موضوع خواستم داستانی رو واستون بنویسم که کاملا واقعیه و واسه ی خودم اتفاق افتاد خودمو معرفی میکنم حمید 23 ساله اهل ابادان هستم دو تا برادر دارم به نام حسین وحسن و یک ابجی به نام معصومه داستان از اینجا شروع میشه که من یه پسر خاله ی پولدار دارم به نام محسن که فامیلیش یگانه اقا محسن توی امریکا زندگی میکنه و 22 سالشه از بچگی که 3 ساله بوده برده بودنش امریکا که اونجا بزرگ بشه الانم یه شرکت بزرگ اتوموبیل داره توی امریکا به نام جنرال موتور که 1سالی میشه خریدتش از داستان دور نشیم من خودم دانشجوی برق هستم که امسال پایان کردم الانم سر کارم موقعی که دانشگاه بودم زیاد دخترا به پام میپیچیدن اخه هیکل خیلی رو فرمی دارم قدم 182 و وزنم هم 90 اقا ماهم با این دخترا شماره میدادیم و زنگ میزدیمو لاس میزدیم فکر کنم پول شارژم از پول دانشگام در ماه بالاتر میرفت که دیدم فایده نداره و نمیشه که همش با این دخترا حرف زد به خاطر همین با یکیشون که اسمش بود نازنین قرار گذاشتیم که بریم پارک ساعت 7بود که رفتم پارک 10 دقیقه ای میشد که نشستم دیدم به به نازنین خانم داره میاد یه ارایش نصفه نیمه ولی در کل خیلی قشنگ شده بود یه مانتو مشکی با یه شلوار لی اومد نشست پیشم سلام داد یک ساعتی میشد که با هم لاس زدیم خلاصه درباره ی همه چی حرف زدیم که اخرش قرار گذاشتیم که چند روز دیگه بیاد خونمون به شرط اینکه قول بدم کسی به غیر از خودم رو نیارم قبول کردمو یه بوس از هم گرفتیمو رفت تا چند روز بعد که دیدم پدرم رفته سر کار مادرم که رفته بازار واسه خرید برادرم یکی رفته بود با مادرم ابجیم هم همینطور و اون برادرم هم که سر کاره و شب کاره خلاصه اقا ما 3 ساعتی وقت داشتیم که یه حالی با نازنین خانم بکنیم موبایلو ور داشتم یه زنگ زدم گفتم بیا که وقت کمه 3 ساعت بیشتر وقت نداریم بهم گفت کسی که به غیر از خودت که اونجا نیست ما هم که قسم خوردیم که نه هیچکس نیست اقا بعد از 20 دقیقه خانم اومد یه ارایش غلیضی کرده بود که نگو تاروفش کردم بیاد تو اومد نشست رو مبل 20 دقیقه ای لاس زدیم که گفتم راحت باش اخه یه خورده هوا گرم بود مانتوشو در اورد با یه تاپ نارنجی نشست جلوی ما گذشت گذشت تا بهش گفتم نمیخوای یه حالی به ما بدی گفت من دخترم چطور به تو حال بدم تازه من که واسه اینکار پیش تو نیومدم من فقط دوستتم گفتم درسته ولی منو هم درک کن تازه قول میدم که به دختر بودنت اسیبی نرسونم ما رفتیم نشستیم جفتش و شروع کردم به ماساژ دادنش یه 5 دقیقه ای گذشت که بهش گفتم بریم سر تخت خوب ماساژت بدم اینجا نمیشه قبول کرد رفتیم تو اتاق هوا یه خورده گرم بود به همین خاطر کولر رو روشن کردم برگشتم اومدم پیش تخت نشستم کنارش و شروع به ماساژ دادن کردم بعد از 10 دقیقه ماساژ کامل بهش گفتم که تاپشو در بیاره اخه اذیت میکنه تاپشو دراورد سوتین مشکی پوشیده بود بهش گفتم حالا که تاپو دراوردی سوتینم در بیار که درست بتونم ماساژ بدم اول مخالفت کرد ولی با اسرار من قبول کرد که درش بیاره در حین در اوردن سوتینش سینه هاشو دید میزدم خیلی خوشگل بود گرد بودن سایزشون نو دقیقا نمیتونم بگم ولی بزرگ بودن یه چیز تو مایه ها ی 80 یا 85 شروع کردیم دوباره ماساژ دادن 10 دقیقه دیگه ماساژ دادم که بهش گفتم بزار با روغن ماساژت بدم قبول نکرد میگفت اونوقت با چی بشورمش راست هم میگفت ولی بهش گفتم که با دستمال کاغذی تمیز تمیز میشه تازه وقتی رفتی خونه حموم کن می ارزه پایان بدنت نرم بشه یه حموم هم حاضر نیستی بری اقا با کلی اسرار دلیل که اوردم قبول کرد روغن اوردم شروع کردم به ماساژ دادن 5دقیقه دیگه هم ماساژ دادم که حوس کردم سینهاشو تو دستم بگیرم و روغن بزنم ماساژ بدم که یه دفعه این کارو کردم ولی برعکس اون چیزی که فکر میکردم هیچی نگفت ولی یه خورده خندیدو گفت که چته چرا یه دفعه این کارو کردی چند دقیقه هم سینه هاشو ماساژ دادم تا رسید به پاهاش ولی شلوار پاش بود و باید اونو در می اوردم تا بتونم ماساژش بدم بهش گفتم که شلوارو در بیار که پاهاتو ماساژ بدم قبول کرد و گفت باشه ولی شیطونی نکنیا شلوارشو به کمک من در اوردیمو یه کم روغن زدم و شروع کردم به ماساژ دادن یه شرط خیلی خوشگل هم پاش بود که عکس یه خرگوش ناز روش بود چیزی که منو خیلی حشری میکرد بدن نازنین بود که حتی یه تار مو هم توش پیدا نمیکردی راستی نازنین قدی حول حوشه 170 داره با وزنی تقریبا 60 تا 65 بعد از 10 دقیقه ی دیگه ماساژ پای نازنین بهش گفتم نازنین اجازه میدی شرتو در بیارم یه ذره اونجا رو هم ماساژ بدم گفت باشه ولی مواظب باش معلوم بود که حشری شده اخه خیلی ماساژش داده بودم شرتو در اوردم شروع کردم ماساژ دادن تا دست خورد به کسش واقعا یه حس خیلی خوبی بهم دست داد بهش گفتم برگرده که میخوام واسش لیسش بزنم قبول نمیکرد بعد هزار بار التماس کردن قبول کرد که من واسش ساک بزنم اقا جاتون خالی تا زبونم گذاشتم رو چاک کسش دیگه متوجه نشدم چه کار دارم میکنم و دیوانه وار میخوردم کسش خیلی ناز بود صورتی کو چولو بوی خوبی هم میداد فکر کنم چیزی زده بود 7 8 دقیقه واسش ساک زدم که ناله هاش هر لحظه بیشتر میشد که با صدای اروم میگفت حمید منو بکن ولی من خنگ نبودم که از جلو بکنمش به خاطر همین کونشو هدف گرفتم کیرمو در اوردم خوابیدم رو تخت به توری که اون جلوی من بود هم کسش هم کونش یه ذره روغن زدم به کیرم و گذاشتم در کونش اقا هر چقدر فشار میدادیم مگه این لامسب میرفت تو یه ذره روغن مالیدم کف دستم با انگشتم چند دقیقه داخلشو ماساژ دادمو بعد کیرمو گزاشتم دوباره در سوراخش به زور با هزار بار فشار دادن رفت تو نازنین خیلی دردش گرفته بود با این همه که حشری بود ولی میگفت حمید درش بیار دارم میسوزم بی چاره راست هم میگفت خودش که بعدا گفت بار اولش بوده ولی من کلا به دخترا اعتماد ندارم در کل اقا 6 یا 7 دقیقه ای داشتم تلمبه میزدم البته کیرم تا نصفه تو کونش بود بعد از چند دقیقه ابم اومد و توش خالی کردم نازنین میگفت که خیلی دردش گرفت ولی مو قعی که ابم ریخت تو کونش یه حس خیلی خوبی بهش دست داده بود ما رفتیم 10 دقیقه ای خوابیدم تو بغلش بعد بلند شدیم رفتیم دستشویی خودمونو شستیمو نازنین لباساشو پوشیدو رفت خونشون تفلکی کونش درد گرفته بود دلم واسش سوخت ولی گفت که خیلی خوشش اومده از اون وقت به بعدچند بار دیگه هم باهاش سکس داشتم ومهمتر از همه موقعیه که پسر خالم از امریکا میاد و نازنین دوستشو میاره خونه ی ما و قرار شد که چند نفره سکس کنیم که اونو توی داستانای بعدیم مینویسم البته اگه شما بگین که بنویسم امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه کمی کاسی داشت به بزرگی خودتون ببخشید ولی سعی کردم حقیقت رو بنویسم از پایان کسانی هم که نظر میدن ممنونم حتی اونایی که راضی نیستن از داستان دوستتون دارم تا داستان بعدی خدانگهدارنوشته حمید

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *