داماد بچه کونی

0 views
0%

باسلام داستانی که میخوام براتون بنویسم واقعیه ومن اصلا خیال پردازی بلد نیستم چون دفعه اولمه که داستان مینویسم واین سایت رو دیدم وگفتم که ما هم سهمی داشته باشیمماجرا از انجایی شروع شد که شب عروسی اقا مجید بود و ما که از دوستان داماد بودیم اون دوروور بودیم وکارهارو انجام میدادیم بعد از رفتن مهمون ها در شب اول داماد مارو برای خوردن مشروب دعوت کرد وقرار شد که بریم خونه یکی از بچه ها اینوهم بگم که من که بیشتر از بقیه با مجید نزدیک بودم به من گفت که اخر شب جایی نری کار دارم باهات بعد از صرف مشروبجات وکلی تنقلات چون دیگه خیلی دیر شده بود بچه ها یکی یکی رفتند ومن هم منتظر رفتن اونها موندم تا اینکه من و مجید تنها شدیم و مجید گفت که غلام یه چیزی بهت بگم ناراحت نمیشی من هم که مست مست بودم گفتم هرچی باشه در خدمت هستم ماکه یک مجید بیشتر نداریم ودیدم که مجید به بهانه گرما داره لباساشو در میاره وداره یک سی دی تودستگاه میزاره که فهمیدم فیلم سوپره وامد کنار من دراز کشید وگفت توگرمت نیست لباساتو دربیار دیگه ومنم قبول کردم و بجز شورتم همه را در اوردم که مجید گفت بیا شورتامونم در بیاریم که من گفتم چه کاریه خوبه دیگه که دیدم دستشو برد به طرف شورتمو داره کیرمو در میاره که منم مقاومتی نکردم ووقتی کامل درش اورد دستشو برد طرف داخل وداره با سرش بازی میکنه واونومیماله منم تو حالت مستی داشت خوشم مییومد وهیچی نمیگفتم واز خجالت چشمامو بسته بودم اخه ما باهم خیلی رفیق بودیم واز این حرفها نداشتیم ویهو حس کردم سر کیرم داره گرم میشه چشمامو باز کردم دیدم مجید داره برام ساک میزنه و با ولع داره میخوره ومنم دیگه از حالت طبیعی کلا خارج شده بودم که مجید برگشت وبه پشت خوابید ومنو میکشید که برم بالای کمرش ومنم رفتم وخودش سرشو گذاشت دم کونش فشار میداد که دیدم همش رفت به کونش ومیگه غلام بزن بزن بزن ومنم شروع کردم تلمبه زدن وبعد از چند دقیقه ابمو خالی کردم تو کونش واون شب دیگه ماجرا تموم شد وعروسی مجید هم گذشت ودوروز بعد از عروسی دیدم گوشیم زنگ میخوره که دیدم مجید خودمونه بعد از احوال پرسی گفت که برم خونشون کارم داره ومن هم رفتم که دیدم بازم لباس تنش نیست ومیگه زود بکن که کار دارم و…………این کار شده بود کار هر هفته من وبعدها که دیگه من میخواستم ازدواج کنم به مجید گفتم که دیگه نمیام بعد از کلی التماس ودید که فایده ای نداره گفت ببین غلام مادوتا دوست صمیمی با هم هستیم ومن به تو اعتماد کامل دارم وباید قول بدی که اینوکه بهت میگم بین خودمون بمونه ومنم قبول کردم وا با کلی این پا واون پا کردن گفت میدونی……. راستش من برای اینکه کیرم بلند بشه قبلش باید یکی منو بکنه ومن از این حرفش تعجب کردم وازش پذیرفتم واز اون به بعد وحتی بعد از ازدواج کردنم هم هفته دومرتبه از خجالت مجید هم در میام واین کار به زندگی شخصی ام هم لطماتی وارد کرده است.و در پایان از همه خوانندگان عذر خواهی میکنم اگه نویسنده خوبی نبودم واز این خوشحالم که هیچ دروغی قاطی داستانم نکردم وبه زبان ساده واز ته دلم نوشتم ممنون دوستدار شما غلام شیشلول بند

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *