دانشجوی خجالتی با خانم مشهدی شهوتی

0 views
0%

سلاممن امیرم.الان 28 سالمه و قد 180 و وزن 80 سال 94 دانشجوی مشهد بودم که تابستونش دنبال کار بودم که یکی از دوستام توی بانه کردستان یه کار جور کرد به عنوان فروشنده و شاگرد مغازه برم کمکشون. منم برای حداقل اینکه خرج دانشگام در بیاد رفتم.بیشتر چون انگلیسیم خوب بود و اطلاعات تکنولوزیم خوب بود من بیشتر محصولات رو توضیح میدادم.. دو تا زوج مشهدی اومدن که من بیشتر برا خانم هاشون لوازم خانگی رو توضیح میدادم و بیشتر با خانم ها سر و کله میزدم. و چون از لهجشون میشد فهمیدم مشهدی هستن. اشنایی دادم که پدر من خودم دانشجو مشهدم اگه جنسامون مشکلی داشتن. بعد تابستون که میام مشهد حسابمو برسید. حس کردم یکی از خانم ها خیلی بهم توجه میکنه ولی من دیدم با شوهرشه زیاد خودمونی نشدم. چون مایل نبودم با خانم شوهر دار رابطه داشته باشم. دنبال رابطه داشتن هم نبودم.. بیشتر به فکر خرج و مخارج و هزینه های ایندم بودم.بعد که رفتن نیم ساعت نشد که یه خانم دیگه از راه رسید مستقیم اومد پیش خودم. یکم عجیب بود چون من سرم توی گوشیم بود و دوتا از همکارام هم سرشون خلوت ولی اومد که از من سوال کنه.دیدم عه اینم که مشهدیه…چندتا سوال کرد و براش توضیح دادم. و گفت میشه شمارتو بدید بعدا سوالی داشتم بپرسم.. منم شماره مغازه رو دادم و گفتم من الان موقتی اینجا اومدم و دانشجو ام. زنگ بزنی بچه ها جواب میدن.گفت اگه میشه شماره خودتم پشت کارت بنویس. خودت بهتر توضیح میدی.یه نگاهیش کردم تپل و بور و خاستنی… اسمش پریسا بود.شمارمو نوشتم. اونموقع هرچی منتظر موندم زنگ نزد.رفتم مشهد همش بفکرش بودم ولی زنگی نمیزد.تا اینکه 5..6 ماه گذشته بود و بیخیال شدم.یه ماهی بود یه دوست دختر داشتم و تازه جدا شدیم که همون شب پریسا بهم زنگ زد.توضیح میداد که ال ای دی میخاسته و ریسیور و … بعد شماره گرفتمن حالا میشناختمش(چون توی کفش بودم) ولی به روی خودم نیاوردم.گفت که میخاد دوباره بانه بیاد و خرید کنه…گفتم شرمنده من که گفتم موقتی هستم و الان مشهدم.گفت.. عه چه خوب منم مشهدی ام. گفتم اره همون موقع شناختم از لهجتون… و خلاصه گفت خوب از بازار سر در میاری و وقت داری توی مشهد بریم خرید کنیم…منم توی کونم عروسی بود…جلوی پارک ملت، اول امامت قرار گذاشتیم..وای چه چیزی شده بود…شاسی بلند .. و موهاشو طلایی کرده بود. هر ماشینی رد میشد هر کی رد میشد به استیلش نگاه میکردن..منم نگاه مردمو میدیدم که به بهش نگاه میکنن. با خودم میگفتم وای این مرد هایی که خانم خوشگل دارن چی میکشن توی خیابون راه میرن.خلاصه .. 10 شب شد میخاستم خداحافظی کنم و بگم که باید برم خوابگاه… که گفت بیا بریم یه چیزی بخوریم…همینجوری پیاده روی داشتیم میرفتیم سمت رستوران.. خیلی شلوغ بود گفتش بیخیال میریم خونه یه چیزی میخوریم.اصلا آمادگیشو نداشتم… یعنی انتظارشو نداشتم.. آخه انتظار داشتم قبلش تلفنی بحث سکس بشه.. منم خجالتی بودم.به این زودی… خونه.داشتم ذوغ میکردم که تلفنش زنگ خورد و خروس بی حل ها رسیدن، داداشش از بجنورد اومده بودن مشهد و منکه میخاستم بکنم.حسابی کیر خوردم…البته بعد فهمیدم که اون بیشتر کیر خورده.. چون خیلی سکس میخاست….یک ماهی گذشت.. تلفنی در رابطه بودیم..خیلی خجالتی بودم.. بحث سکس رو نمیتونستم باز کنم خجالتی یعنی موتورم برای شروع کار دیر روشن میشد.پریسا یه خانم مطلقه بود .. تنها زندگی میکرد و توی داروخونه قسمت آرایشی بهداشتی کار میکرد و مشاور پوست و مو بودیه روز سر یه موضوعی گفتم جور بشه دعام پشت سرته…که جوابی شنیدم که دیگه موتورم روشن شد..گفت پشت نه.. پشت درد داره.. میشه دعات جلوم باشه.منم روشن کردم و ده بدو که رفتیم… یه شب حسابی حشری شد و گفت همین امشب باید بیایی پیشم..توی خوابگه از هرکی یه قرص تاخیری گرفتم و دو سه نمونه مختلف خوردمتوی مسیر کیرم همش بلند بود و اصلا نمیخوابیدوقتی رسیدم خونش. با یه لباس توری اومد جلو و کیرمو دید خندید و گفت با این وضع توی خیابون اومدی از روی شلوار گرفتش توی دستش و گفت از روز اول که توی بانه دیدمت با خودم میگفتم که یه روز با هم سکس داریم و الان اون روزه.تعجب کردم که چقدر توی نخ من بوده. این که میتونست به خیلیا بده من بودم که این مدت کسیو رو نکرده بودم و این من بودم که توی کف بودم.. پریسا دیگه چراااااز پشت بغلش کردم گفت عجله نکن تا صبح حسابی وقت داریم.بریم اول یه چیزی بخوریم.یه سیگار بعد غذا با هم زدیم و روی مبل رفتم سمت گردنش یه بوس گرفتم یکم لرزید و صورتشو چرخوندم و یه لب آبدار گرفتمو ..گفت وای اینجا نه.. من خیلی صدام میپیچه همسایه ها میفهمن بریم توی اتاق اونجا صدا بیرون نمیره…تا رفتیم با یه اشتیاقی شلارمو در آورد و کیرمو در اورد و شروع کرد به خوردن.همین حرص و ولع و اشتیاقشو برای کیر که میدیدم و حرفه ای بودنش توی ساک زدن هیچی نشد ک داشت آبم میومد.از توی دهنش کشیدم بیرون. که زود ابم نیاد.گفت چکار میکنی من عاشق کیر خوردنم بده بخورمواقعا حرفه ای هم بود.. دوست دختر داشتم یه ساعت میخورد ولی آبم نمیومد.گفتم خب منم میخام بخورم. هرجاشو میخاستم بخورم صداش واقعا میپیچید10 دقیقه فقط میخوردمش از سینه میرفتم کوس… از کوسش برمیگشتم سینه هاش.بهش گفتم پریسا من دفعه اول زود ابم میاد ناراحت نشی.. بعدش کمر دارم خوب میکنمت.گفت فقط تو منو ارضا نکنی میکشمتکیر خوش فرم و اندازه ای دارم ، گذاشتم دم کوسش.. داخل نمیکردم. داشت دیونه میشد گفت چکار میکنی کصافط.. بکن داخل.فکر نمیکردم با این سن به این تنگی باشه..تلمبه میزدم و اونم صداش پیچیده بود و منم که توی سکسای با کسای دیگه کمتر صدای طرف مقابلم در میومد برام خیلی لذت بخش یود. دو سه دقیقه نشد که ابم اومد.و پریسا ضد حل خورده بودگفتم غصه نخور الان میشورم و میام .برگشتم و کیرمو که هن.ز بلند بود رو نشونش دادم گفتم ببین هنوز بلنده.گفت اینسری هرچی من میگم.گفت اول کسمو بخور. 30 ثانیه میخوردم میگفت زود کیرتو داخل کن… یه دقیقه تلمبه میزدم.. میگفت حالا کسمو بخور.. همینجور پشت سر هم سرعتی انجام میدادم که نیم ساعت شد و ارضا شد..میگفت دفعه اول من دیر ارضا میشم و حالا دیگه تند و تند ارضا میشموقتی دیدم خوشحاله گفتم اجازه میدی منم داخل بریزم و اجازه رو گگرفتم و منم تمرکز کردم به ارضا شدن خودم. من هنوز نشده بودم که اون دو سه بار دیگه ارضا شد.برعکس هم بودیم.. من دفعه اول زود ارضا میشدم و دفعه های دیگه نیم ساعت یه ساعت طول میکشید. پریسا اما دفعه اول یه ساعت طول میکشید بعدش دیگه دقیقه به دقیقهبلاخره ابمو داخل ریختم و هردوتا رفتیم خودمونو تمیز کردیم.اومدم شلوارمو بپوشم که دیدم کیرم هنوز سیخه سیخه..تعجب کردمبا خودم گفتم هنوز تاثیر قرصاییه که خوردمچون یه لحظه هم از وقتی از خوابگاه بیرون زدم و تا اون لحظه که دوبار کردمش نخوابیده بود.گفتم پریسا ببین هنوز نخوابیده. بازم میخایی.فکر میکردم نمیخاد.گفت تو تا صبحم بکنی من میخام.یه ساعت داشتم میکردم و هنوز آبم نیومده بود و پریسا هم یه دقیقه به یه دقیقه ارضا میشد. داشتم روانی میشدم که ابم نمیومد. پریسا میگفت نه از دفعه اولت که سر دو ذقیقه خالی کردی نه الان.هرکاری کردم از کون بکنمش نذاشت.منم میخاستم از دستش ندم برای سری های بعد.به هر زحمتی بود آبمو آوردم و دوباره ریختم داخلش.با یکی از دوستا م داخل مشهد همهنگ کردم و آژانس گرفتم و اون شب رفتم.صبحش زنگ زد گفت شانس اوردی چون اول صبح برادرم اومد خونه و کلید داشته.نوشته امیر

Date: April 17, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *