سلاممن چند سال پیش در یک دانشگاه تدریس میکردم و سن و سال زیادی نداشتم ، هم جوان بودم و هم وضع مالی من بد نبود این بود که در بیشتر کلاس های که داشتم دختر ها بشکل های مختلف به من نزدیک میشدن . اما من شخصیصتم طور ی بود که به خودم اجازه نمیدادم که از موقعیتم سوء استفاده کنم . تااینکه یک روز اوایل ترم سر یکی از کلاس ها یک از دختر ها خیلی سرو صدا میکرد . این رو بگم که کسی سر کلاس من جرات نداشت نفس بکشه و من یک طرف همه دانشگاه یک طرف حتی رئیس دانشگاه هم به خاطر شرایط علمی من احترام من رو داشت . خوب اما دختر سرو صدا میکرد و من هم تذکر دادم و دیگه صداش در نیومد . پایان کلاس اومد و معذرت خواهی کرد و یک جورهایی دلبری کرد . منهم که تازه از آمار وارقام درسی مخم خالی شد بود بخودم اومدم و دیدم وای چقدر این دختر زیباست و… چند روز بعد یکی از اساتید همکار به من گفت که مژگان دانشجوی درس شماست منم کفتم نمی شناسم بعد که توضیح داد گفتم آره چطور گفت که ترم های گذشته دانشجوی من بوده و من حسابی خاطر خواهش شدم اما من رو تحویل نمی گیره این رو هم بگم من و این استادی که گفتم در دوران فوق لیسانس با هم دوست بودیم و همکلاسی. خوب این شد که من رو دوباره به فکر فرو برد تا اینکه یک روز توی حیاط مدرسه به شکل زیرکانه ای شماره من رو برای کسی که از دوستای قدیمی من بود و الان خارج کشور بود گرفت و خودش رو فامیل اون معرفی کرد.بعد از 5 دقیقه بمحض اینکه من رفتم توی استراحت گاه اساتید شروع کرد به زنگ زدن نه یک بار بلکه تا شب شاید 20 بار . به بهانه های مختلف و این شد که سر همه کلاسهای من می امد و توری شد که من کلاسهای فوق العاده میگذاشتم تا اون رو بیشتر ببینم . سر بعضی از کلاسها که خلوت بود میرفت آخر کلاس مینشست و من وقتی همه مشغول نت برداری از روی برد بودن میرفتم کنارش و اون رو نوازش میکردمبعد ازکلاس میموند سر کلاس درب رو می بستم و با هم عشق بازی میکردیم . کلاسهامو کنسل کردم و بیرون از دانشگاه قرار میزاشتیم تا با ماشین بریم و یک جای خلوت حال کنیم وای الان که دارم مینویسم حس اون روزها باز من رو خوشحال میکنهتوری شد که دیونه هم شدیم . اما اون عقد کرده بود و در شرف ازدواج من هم با اینکه خودش راضی بود اما هیچ موقع با اون سکس نکردم با اینکه باکره هم نبود.اعتقاد داشتم که چون یک نفر دیگه توی زندگیش هست این کار درست نیست.خوب اون ازدواج کرد منهم دیگه اون دانشگاه کلاس نگرفتم اما از همه استاد ها براش نمره میگرفتم… تا اینکه من رفتم خارج کشور و چند سالی گذشت حدود 6 سال الان دوباره هم رو پیدا کردیم با اینکه ازدواج کردم و خانمم رو هم دوست دارم اما هر وقت با اون صحبت میکنم حس میکنم که چه روزهای خوبی بر ما گذشته … شاید بگید که این حرف ساد لوحانه باشه اما مژگان با اینکه قبل از من با چند پسر دیگه هم دوست بوده و حتی سکس داشته اما هنوز که هنوز هستش من رو به همه ای اونا ترجیح میده.پس توصیه میکنم یک بار فقط یک بار هم که شده در جوانی این روابط رو تجربه کنید اونهم با بهترین روزگار خودتون.لطفا فحش ندید چون بدور از شخصیت شماستروزگار خوبی رو برای همه شما آرزو دارمنوشته استاد
0 views
Date: November 25, 2018