من خیلی بچه بودم حدود ۱۵ سالم بود سینه های کوچیکی داشتم تعطیلات تابستون بود و همه اشناها و فامیل خونه مادر بزرگم جمع شده بودن اون روز من خونه خودمون بودم و ب اسرار از مادرم خواستمکه بریم خونه مادر بزرگم تا من بتونم پیش دختر خاله ها و پسر خاله ها باشمو بازی کنیم مادرم قبول نمیکرد چون شب مهمون داشتیم ولی من ب اسرار خودمتنهایی اژانس گرفتم و رفتموقتی رسیدمداییمدر و باز کرد و رفتمتو و دیدمهیچکس خونه نیست گفتم دایی کسی نیست؟گفت نه همه رفتن باغ فلانی به گردش گفتم پسمن میرم خونمون دیگه حالا که کسی نیست گفت نه دایی بمون اونا برمیگردنزود اینهمهراه اومدی نمیخواد برگردیو منو نگه داشت تلویزیون رو روشن کردم و شروع کردم تلویزیون دیدن چند دقیقه گذشت یدفه حضور داییمو کنارم حس کردم کنارم دراز کشید و شروع کرد تلویزیون دیدن من تا اون روز و اون لحظه هیچ تماس و رابطه جنسی با هیچکس نداشتم چند دقیقه باز گذشت و خیلی غیر منتظره و یهویی داییمافتاد روم نفسم بالا نمیومدخودشو میمالوند بهم و سعی میکرد لباسامو در بیاره یدفه با یه دستش منو از زمین بلند کرد و برد سمت اتاقش و انداخت رو تختشلوارش و در اورد و من برای اولین بار تو زندگیم کیر دیدم و چه کیری داشت چقدر بزرگ و سفید بود امامن اون لحظه داشتماز ترس میمردمشلوار منم در اورد و شروع کرد کیرشو بین پاهام عقب جلو کردن خیلی سعی کرد کیرشو بکنه توی کونم اما من خیلی تنگ تر از این حرفا بودم برای کیر بزرگ اون و هرکاری کرد نشد و منم از درد جیغم بلند شد با دستش کسمو میمالید و تند تند دستشو میکشید رو کسم و کیرشو بین پاهام عقب جلو میکرد و به سینه هایی که هیچی نبود ازشون میک میزدوحشی شده بود و هیچینمیتونست جلوشو بگیره کیر بزرگشو به هرکجا که میتونست میمالید توی بدنم و چندین بار تا چند سانت کرد داخل کسم اما جرعتشو نداشت که باکرگیمو بگیره کیرشو ب زور کرد توی دهنم و من هیچ حرکنی نمیکردم و خشکم زده بود و اون داشت همه کارارو میکردو کیرشو تو دهنم عقب جلو میکرد و من اونقدر تجربه ای از این قضایا نداشتم ک اون لحظه میگفتم اینکارارو میکنه که چیبشه؟ حتی نمیدونستم اخرش ازضا میشه منو خوابوند پاهامو بازه باز کرد جوری که حس جر خوردگی داشتمسر کیرشو و روی کس منو تف مالی کرد و کیرشو محکم روی چوچول و سوراخ کسم میمالید و بعد از چند دقیقه تو این حالت ارضا شد بعد بهمگفت میشه این قضیه بین خودمون بمونه؟؟؟ ها؟ خوشت اومد؟ دوس داشتی؟ اگر خواستی بازم انجامش میدیم و رفت دسشویی و من خیلی سریع لباس پوشیدم و از خونه اومدم بیرون از اونروز تا الان همه فکرو ذهنم سکس شد یکی از دلایلی که انقد علاقه به سکس با هرکسی دارم انقد فکر ب سکس توی ذهنمن رشد کرد بدون هیچ کنترلی تقصیر داییم بود این که الان توی این سایت بعد از ۱۰ سال دنبال عکس سکسی ام دنبال سکس گروهی و بی بندو بار ام اینکانقد سکس تو زندگیم بُلد شد تقصیر اون شد این ی داستان واقعیهواقعی نوشته شیدا
0 views
Date: December 1, 2019