دخترخاله خرخون من

0 views
0%

در اتاق رو باز کردم صدای قز قز لولای در تو اتاق پیچید و رو تخت خوابش یه تکونی خورد ولی چشم هاش هنوز بسته بود آفتاب ظهر تهران از لای پنجره روی پوست سفیدش افتاده و می درخشید اتاقش پر از عروسک و پوستر خواننده های مرد بود و روی زمین پر از جزوه و کتاب های کنکور بود .بوی عطرش با گرمای هوا قاطی شده بود و ادم رو هوائی می کرد. یه چند لحظه ای بین در مکث کردم و اروم اروم و پاورچین داخل اتاقش شدم.روانداز نازکی که روش کشیده بود از روش کنار افتاده بود و رون سفیدش مثل یه تیکه الماس چشمم رو خیره می کرد.خانواده خاله ام عادت داشتند همگی بهد از ناهار یه چرتی می زدند من هم که به بهونه درس خوندن با آرزو اون روز ناهار مهمون خاله اینا بودم .وقتی با من ریاضی کنکور کار می کرد من مبهوت لبای گوشتی و بر امدش می شدم و وقتی هم سرش رو می انداخت پائین تا یه مسئله ریاضی رو برام حل کنه از بالای تاپش وسط سینه هاش رو دید می زدم.وقتی کنارم می شست تا با من ریاضی تمرین کنه رونهای سفتش که به رون پام میخورد خیلی تحریکم می کرد و باعث راست کردنم می شد جوری که بعد از درس یه چند دقیقه ای به بهونه خواب رفتن پاهام از جام بلند نمی شدم تا کیرم به حالت اولیه برگرده خلاصه خیلی جذاب بود و همیشه به یه کلکی خونه خاله اینا بودم .شوهر خاله ام چند سال پیش فوت کرده بود و خاله ام با تنها دخترش زندگی می کرد خونه شون چند تا کوچه پائین تر از ماست و بیشتر وقتها یا اونها خونه مان یا ما اونجا تلپیم .من هم که تنها پسر خونه و چشم امید پدر و مادر که کنکور امسال قبول شم.فشار زیادی روم بود و هر جوری شده بود باید امسال حتی شده بود تو دوقوزآباد باید قبول می شدم .آرزو هم که ریاضی ایش خوب بود شده بود بهونه خوبی برای من تا هر دقیقه اونجا باشم .یه چند مرتبه بهش گرا داده بودم ولی راه نداشت از اون بچه خرخونها بود که تنها دقدقه اش قبولی تو کنکور بر عکس من که تنها دقدقه ام کردن آرزودیگه کاسه صبرم پر شده بود و از درس های ریاضی که به من می داد چیزی نمی فهمیدم اونهم خسته نمی شد و هی تکرار می کرد تنها چیزی می دیددم یه دختر قد بلند تو پر با سینه های برامده و سفت موهای مش کرده .نمی دونم چه عطری به خودش می زد ولی هر چه بود من رو حالی به حالی می کرد.اون روز از صبح اونجا بودم و یه سره باهام سرو کله می زد دیگه نزدیکای ظهر شده بود و بوی ادکلن قرمه سبزی از آشپزخانه قر و قر شکم رو دراورده بود که خاله صدامون کرد که بیاد پائین ناهار حاظره خلاصه هر دو بلند شدیم و با هم رفتیم پائین برای ناهار .خونه خاله ام اینها دوبلکس بود و صبقه بالا 2 تا خواب داشت . ناهار رو خوردیم و کم کم نوبت خواب سر ظهر بود .خاله طبق معمول رفت بالا تو اتاقشو در اتاقش رو هم بست آرزو هم رو به من کرد و گفت تو همین جا استراحت کن من میرم بالا یه چرتی بزنم بیدار که شدم می ریم سراغ ادامه درسمون .من هم گفتم خوابم نمی یاد و نشتم پای ماهواره .همین طور مشغول بالا پائین کردن کانال ها بودم که یهو رسیدم به کانال سکسی و مشغول تماشا ش شدم هر چند گاهی هم نگام رو به بالا می انداختم که کسی نیاد و من رو تو این وضعیت ببینه .حشرم زده بود رو 180 و داشتم دیونه می شدم .تصمیم گرفتم برم بالا از لای در آرزو رو دید بزنم چون می دونستم که عادت داره فقط با یه شرت می خوابه .آروم آروم از پله ها رفتم بالا خونه خیلی ساکت بود و صدای قز قز پله های چوبی باعث می شد هر از چند گاهی یه مکث کوتاهی بکنم و دواره اروم پام رو رو پله بعدی بذارم خلاصه رسیدم پشت در اتاق آرزو دستم رو اروم گذاشتم روی دسگیره و به سمت پائین چرخوندم و با ملایمت پایان در رو به سمت جلو هل دادم ولی با صدای لولای در که قزقز می کرد حرکتم رو کند می کردم خلاصه رفتم داخل و در رو اروم پشت سرم بستم .پنجره اتاقش رو باز گذاشته بود و نسیم ملایمی که با ادکلن بدنش میکس شده بود تو اتاق می پیچید.روانداز نازکی که روش انداخته بود از روش کنار رفته بود و کمر سفیدش و رونهای توپلش دیده می شد .یه شرت نازک که از پشت تنها یه نخ باریک میون باسنش دیده می شد پاش بود .همونجا کنار تختش رو زمین نشتم و شروع به تماشای بدنش کرم.تا حالا بدن خوش فرمش رو بدون لباس ندیده بودم باسنش خیلی خوش فرم و بی نقص بود .نمی دونم اگه بیدار می شد و من رو اونجا کنار تختش می دید چیکار می کرد ولی من اونقدر حشری شده بودم که به هیچ چیزی فکر نمی کردم .کیرم راست شده بود قلبم تند تند میزد .نمی دونم چرا یهو همه لباسهامو از تنم دراودم کیرم سیخ سیخ شده بود و با یه زاویه تند رو به بالا وایستاده بود نشستم کنار تختش و دستم رو اروم اروم بردم به سمت باسنش نزدیکای باسننش که شدم حس کردم دستم داره می لزره یه نفس عمیق کشیدم و نوک انگشت هامو به باسنش تماس دادم دستام یخ کرده بود و باعث شد آرزو یه چرخی رو تخت بزنه جوری که ایندفعه سینه هاش رو به بالا بود و با دستش روانداز رو تا زیر گردنش کشید رو خودش .خودم رو کشیدم عقب تختش و به دیوار تکیه دادم یه چند لحظه ای صبر کردم و دوباره رفتم و کنار تختش رو زمین زانو زدن با دو دستم گوشه های رواندازش رو گرفتم و خیلی اروم و ملایم روانداز رو از روش کشیدم کنار.سینه های بزرگ و سفتی داشت این رو بدون دست زدم هم میشد فهمید نسیم ملایمی که از پنجره می وزید بدنش رو مور مور کرده بود .نسیمی که به بدنش می خورد نوک سینه هاشو سیخ کرده بود .از روی شرتش که یه تیکه جلو کوسش توری بود معلوم بود تازه پشماشو تیغ زده .باید تا بیدار نشده یه کاری می کردم .اروم اروم دستمو به سینه هاش نزدیک کردم ولی پشیمون شدم و دستمو کشیدم عقب.سرم رو به لباش نزدیک کردم با بینیم صورت و لبش رو بو کردم .بوی عطری که زده بود یا کرمی استفاده می کرد حسابی حشریم کرده بود .اروم اروم لبم رو به لبش نزدیک کردم و شروع به بوسیدن لبش کردم زیر چشمی هم هواسم به چشماش بود که بیدار نشه.زبونم رو می کشیدم روی لباش و توی دهنش مزه لباش رو دوست داشتم .جراتم بیشتر شده بود اروم رفتم کنارش به پهلو دراز کشیدم و به طرفش خوابیدم کیرم رو خیلی اروم چسبیدم به پهلوی باسنش اینبار کف دست چپم گذاشتم رو سینه سمت راستش و با بین انگشتام نوک سینه اش رو گرفتم نمی دونم چرا ولی حس می کردم که بیداره ولی خودش رو زده بود به خواب این فکر جرات بیشتری به من می داد.یه چرخی زدم و شروع به خوردن سینه هاش کردم نفس هاش تند تر شده بود و این بار دیگه مطمئن شدم که بیداره ولی روش نمی شه چشماشو باز کنه خلاصه بلند شدم و زانوهام رو گذاشتم 2 طرف پهلو هاش و کیرم رو به لبش نزدیک کردم یه چند باری سر کیرم رو کشیدم رو لبهاش و با یه فشار اروم هلش دادم تو دهنش و شروع کردم به عقب و جلو کردن.احساس کردم که ابم داره می یاد کیرم رو از دهنش اوردم بیرون و رفتم سراغ کوسش .شرتش رو از پاش دراوردم و زانوهاش رو به صرف باسنش خم کردم و با دستام که رو زانوهاش بود لای پاشو باز کردم و رفتم سراغ کوسش .یه کس بدون مو و خوشبو .بازبونم شروع به لسیدن کوسش کردم و تا اونجا که تو فیلم ها دیده بودم و بلد بودم می خوردمش.سر کیرم رو اروم گذاشتم رو لبه کوسش و اماده شدم که با یه فشار اروم تلمبه زدن رو شروع کنم………………که یهو حس کردم یکی با دست زد تو سرم…خجالت نمیکشی عوض اینکه بشینی درس بخونی و خودت رو برای کنکور آماده کنی نشستی کانال سکسی نگاه می کنی .خواهرم دلش خوشه بچه اش داره درس می خونه .مغزم قفل کرده بود بلند شدم رو مبل نشستم یه نگاه به دستم کردم دیدم کنترل ماهواره تو دستم بود و کانال سکسی از تلویزیون 42 اینچ داره پخش می شه.سریع کانال و عوض کردم چشمامو مالیدم و گفتم خاله به خدا وقتی بیدار بودم داشت شو نشون می دادنوشته‌ آرش از لندن

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *