دخترعمه مرضیه

0 views
0%

تازه از دبيرستان رسيده بودم خونه . بقول معروف روده بزرگم داشت دهن روده كوچكه رو سرويس مي كرد . اول يه سرك كشيدم تو آشپزخونه و نگاهي به قابلمه غذام كردم . مادرم واسه من جدا گونه غذا مي پخت . بچه آخر بوديم و نازم خريدار داشت ديگه . البته علت اصليش بد دليم بود . مادرم از اتاق اومد بيرون و تا چشمش به من افتاد گفت ‌ اول بيا برو لباسات رو عوض كن ، نترس غذات در نمي رهدر اين موقع زنگ در خونه به صدا در اومد . من رفتم تو اتاق تا لباس عوض كنم و مادرم هم گوشي اف اف رو برداشت ببينه كيهمشغول تعويض لباس بودم كه صداي خاله و دختر خاله ام رو شنيدم كه داشتن با مادرم حال و احوال مي كردن . صداي دختر خاله يه تكون به كيرم داد . آخه كير من هم ياد گرفته بود كه اين صدا يعني شق كردنرفتم تو اتاق دختر خاله مرضي با بدجنسي رفته بود سر وقت غذام و داشت بهش ناخونك مي زد . بدون سلام و اين حرفها يك راست رفتم طرفش و اون هم كه فهميد خودشو خم كرد رو غذام و با قاشق مشغول خوردن شد . قابلمه غذامو با مكافات از چنگش در آوردم و داشتم مي يومدم تو اتاق تازه يادم افتاد كه يه سلام هم بد نيست آدم به بزرگترش بكنه . بلافاصله با خاله جون كه داشت از كار من مي خنديد حال و احوال پرسي كردم و گفتم خاله عجب دختر لوس و ننري داري . صد بار بهش گفتم بدبخت شكمو هي نرو سر وقت غذاي من بهم بگو خودم يه ذره بهت مي دم ولي گوشش بدهكار اين حرفها نيست . تو رو خدا خاله جون يه ذره بهش غذا بدين تا وقتي جايي مي ره آبرو ريزي در نيارهدختر خاله خوشگلم كه اين حرفها به همه جاش فشار آورده بود دادي زد و ظرف ماستي كه روي ميز آشپزخونه بود برداشت و افتاد دنبالم با اين كه سعي مي كردم از دستش در برم ولي اون به تندي مقداري از ظرف ماست رو چپه كرد رو صورتم و يه مقدار هم پاشيده شد رو پيرهنمبعد رفت سر غذام و قاشقم رو برداشت و مشغول خوردن اون استامبلي هاي خوشمزه شد . و ظرف ماست رو هم گذاشت كنار دستش . يه خورده بهش نزديك شدم كه ظرف ماست رو برداشت . من بلافاصله نشستم چسب خاله جون و با دلخوري گفتم بخدا خاله محض خاطر شما بهش چيزي نمي گم وگرنهبه تندي ظرف ماست رو برداشت و آمد بالاي سرم من خودم رو كشيدم تو بغل خاله ام . مرضي جلو آمد و با دست ديگش گوشم رو گرفت و در حالي كه با دست ديگش ظرف ماست رو ، روم گرفته بود . گفت بگو ديگه و گر نه چي ؟ بدبخت ترسولبخندي بهش زدم و گفتم وگرنه بهت مي گفتم بفرما بخور نوش جانلگدي به پهلوم زد و با خنده گفت ‌ بي تربيت لاترو كردم به خاله ام و گفتم ‌ ببين خاله همش گير منه ، مگه من حرف بدي زدم كه بهم مي گه بي تربيت لاتعمه ام كه دوزاريش كج و كوله بود . عين مادرم رو كرد به مرضي و با خنده گفت مرضي اينقدر احمد رو اذيتش نكن ، شما دو تا چرا تا همديگر رو مي بينيد مثل سگ و گربه به هم مي پريدمرضي داد زد بس كه اين احمد كرم داره ، ديگهگفتم ‌من كرم دارم يا تو كه اگه هفت من هم خورده باشي ، باز تا مي ياي اينجا ميري سر وقت غذاي من تا حرص منو در بياري ؟لبخندي زد و گفت حالا بيا يه خورده بخور آب دهنتم پاك كن داره سيل مي يادلبخندي زدم و گفتم آب من راه افتاده يا تو كه داري اون غذاي خوشمزه من رو مي خوريبلند شدم و گفتم ‌من مي رم يه دوش بگيرممرضي خنديد و گفت به اين زودي خراب كردي ، بيا يه خورده بخورلبخندي زدم و گفتم دلم بر نمي دارهداد زد بيا نون و ماست بخورگفتم دستت به ماست ها هم خورده نه نمي خواماخمي كرد و گفت ‌ بيا منو بخوربا خنده گفتم مگه من آشغال خورمبلند شد و آمد طرفم . من خودم رو كشيدم تو بغل خاله ام و خاله ام در حالي كه از خنده داشت ريسه مي رفت به مرضي گفت ولش كن . شوخي كردمرضي نشست رو بازوم و موهامو گرفت و كشيد و بعد پشت يقه مو باز كرد و تا اومدم يه غلطي بكنم يخي ماست ها رو تو پشتم مي رفت پايين حس كردمدر حالي كه مثل مادر و خاله ام قهقه خنده اش بلند بود از روم بلند شد و رفت نشست رو صندلي و يه لگد به پام زد و گفت بلند شو پر رو رفتي تو بغل مادرم كه چيمن با دلخوري در حالي كه دولا دولا راه مي رفتم . گفتم باشه حالا بخند يه حالي ازت بگيرم كه مرغهاي آسمون به حالت گريه كننديه شيشكي با زبونش برام در آورد و با خنده گفت ‌بپا شصت پات نره تو چشاتمن رو كردم به مادرم و گفتم مادر برام لباس بيار ، بده من برممرضي با خنده گفت نمي خواي مامانت بياد بشورتت ، بچه ننه ؟عمه ام رو كرد به مادرم و گفت بلند شو ديگه اگه مي خواي بياي روضه زود باش . داره دير مي شه هامادرم بلند شد و به مرضي كه داشت با قاشق غذا مو زير رو مي كرد با خنده گفت تو كه سيري چرا احمد رو از غذا خودن انداختيمرضي خنديد و گفت خوشم مي ياد اذيتش كنم خانم دايي ، خيلي حال مي دهمادرم گفت چطور شده تو هم روضه برو شدي ؟مرضي خنديد و گفت من صد سال ، من اصلا تو روضه ها خنده ام مي گيره . براي همين مادرم منو نمي بره روضه من با مادرم اومدم كه برم لباسم رو از خياطي بگيرم . تا شما بريد و برگرديد . من هم مي رم دنبال لباسممادرم لباس برام آورد و من رفتم حمام . چند دقيقه اي گذشت كه چند ضربه به در حموم خورد . مي دونستم خودشه با خنده در رو باز كردم با خنده خودشو كشيد تو حمام و گفت رفتن روضهمن خودم رو كشيدم زير دوش و گفتم لخت شو بيا زير دوشهمون طور كه نگام مي كرد گفت گمشو ، خاك بر سر پر رو ، اگه بيان ببينن مو هام خيسه نمي گن لابد يه خبري بودهلبخندي زدم و گفتم مگه يه خبري باشه بدهيه سطل آب كردم و رفتم طرفش . خودشو كشيد عقب و در حالي كه دستاشو گرفته بود جلوش داد زد ‌ به قرآن اگه بريزي روم داد چنان جيغي مي كشم كه دايي جون از تو مغازه بپره بياد اينجابا خنده گفتم ‌ اگه يه موقع چسبيد بهت ، چي خاكي به سرت مي ريزي ؟لبخندي زد و گفت ‌آخه احمق جون ، دايي كه محرمهلبخندي زدم و گفتم يعني نمي تونه بكنه تواخمي كرد و گفت ‌ خيلي بي تربيتي ، برو بجاي درس خوندن كه آخرشم همش تجديدي مي ياري يه خورده تربيت ياد بگيررفتم طرفش و رو سري شو در آوردم و دستام رو گرفتم دور كمرشمنو هول داد عقب و گفت ‌خاك بر سرت نچسب بهم خيس شدمسريع زير دوش خودم رو شستم و لباسم رو پوشيدم و دست شو گرفتم و با هم رفتيم تو خلوت كده مون . زيرزمين خونه طوري بود كه مي شد از تو پنجره رو به حياطش هر جك و جونوري كه پاش به خونه و حياط مي رسيد ، ديدواسه همين جاي دبشي بود واسه حال كردن . مرضي كه به خيال مامانش جفت من بود و آخرش بايد با هم ازدواج مي كرديم . خيلي حشري بود وقتي مي يومد خونه ما در هر فرصتي كه پيش مي يومد . مي چسبيد به من و يه بمال بمالي مي كرديم . دستم رو بردم و دگمه هاي پيرهنش رو باز كردم . تنش خيلي گرم بود وقتي سينه هاشو لمس كردم آه دخترو نه اي كشيد كه كيرم يه باره يه متر پريد هوا . لبامو گذاشتم رو سينه هاي كوچكش و مشغول مكيدن و بوسيدنشون شدم . نگاهي از پنجره بيرون كرد و با دلهره گفت يه موقع كسي نياد . چرخوندمش طرف خودم و دوباره لبامو رو سينه و زير گردنش چرخوندم و آهسته گفتم نه . حالا ول نزن بزار حالمو بكنمخواستم پيرهنشو در بيارم كه داد زد ‌ولش كن اينو ، اگه كسي سر برسه تا بخوام لباسم رو بپوشم كه دير مي شه خوله . مگه همينطوري نمي توني سينه هامو ببوسي ؟باخنده گفتم ‌ آخه اين لباست خيلي مزاحمهدستامو گذاشتم رو كونش . و آهي كشيدم ، چقدر اين كون كردني بود ناز و سفيد و تپل . تا حالا قسمت نشده بود كيرم رو بكنم توش . ولي اگه خدا بخواد همت كرده بودم اگه شد اين دفعه كار شو بسازمدامنش رو كشيد بالا و با دستاش اون رو بالا نگه داشت . من جلو كسش زانو زدم و شورتش رو گرفتم و خواستم بكشم پايين كه داد زد احمد چكار مي خواي بكني ، دست نزن جيزهلبخندي زدم و گفتم ‌ فقط مي خوام نگاش كنمخنديد و گفت ‌بي خود ، بمال لاي رون هامكير چند طبقه دراز شده مو گذاشتم بين رون پاش و شروع كردم به ماليدن و بالا پايين كردن كيرم . دستشو از رو شرتش گذاشت رو كسش و مشغول تكون دادن كسش شدنگيد خاك بر سرت احمد ،كس شو مي خوردي و زبون مي زدي اون موقع ها علم هنوز پيشرفت نكرده بود و كس ليسي و زبون زدن تو كس باب نبوداز اين كه كيرم لاي رون هاي سفيدش ول مي خورد داشتم از لذت مي مردم و چشام داشت واسه خودش مي چرخيد . رون پاهاشو به كيرم فشار ميداد و همون طور كه دستشو رو كسش مي چرخوند . شروع به ناله كردن كرد . با ناله هاش كيرم يه طبقه ديگه اومد بالاتركمي كه ماليدن كيرم رو بين رون هاش ادامه دادم كمي خودش رو پايين كشيد و شورتشو هم داد پايين . و بعد آهسته كيرم رو با نوك انگشتاش گرفت انگار يه چيز كثيف رو مي خواست دست بزنه بي شعور و بعد كيرم رو روي كسش گذاشت و با بي حالي هوس آلودي گفت بمال روشمن كيرم رو رو چاك كسش بالا پايين كردم و بغل كيرم تو چاك كسش جا خوش كرده بود يه خورده كه ادامه دادم هر دومون عرقمون در اومد . ولي اون بجز عرق كردن يه خورده هم آبش از كسش زد بيرون چون بغل كيرم خيس شده بود چند تكون بخودش داد و بعد دستاشو دور باسنم گرفت و محكم فشارم دادبه خودش و بي حركت موند . وقتي كه آبش خيلي مي يومد اينطوري مي شدكمي تو همون حال موند و بعد سريع شورتش رو كشيد بالا و دامنشو انداخت پايين و مشغول مرتب كردن خودش شد . گفتم من چي ؟ من هنوز آبم نيومدهخنديد و گفت به من چه ، مي خواست بياد . بيا بريم ولش كن الان خانم دايي و مادرم مي يان هادستشو گرفتم و اون رو چرخوندم درسشو از بر بود دستشو گرفت به طاقچه زير پنجره و كمي كونش رو داد عقب . هميشه آخر كار كيرم رو مي گذاشتم وسط چاك كونش و آنقدر رو كونش مي كشيدم تا آبم مي زد بيرون ، دامشو خودش جمع كرد بالا و در حالي كه يه دستش رو به طاقچه گرفته بود با دست ديگش دامنشو چسبيد كه پايين نياد . شورتشو كشيدم پايين و كيرم كه ديگه دو سه طبقه ديگه ساخت و ساز كرده بود و قد كشيده بود گذاشتم وسط چاك كونش . اهسته كمي پله هاي كون شو با دستام كنار زدم . واي چه سوراخ كون ملوسي داشت باور كنيد تو اون دايره سفيد كونش اون سوراخ كوچولو مثل وسط سيبل هدف گيري تير اندازي خودنمايي مي كرد و مرد مي خواست بزنه وسط خال . آهسته تفي كف دستم انداختم و به نوك كيرم ماليدم و با دست سر كيرم رو گذاشتم رو سوراخ كونش و يه فشار دادم تو . مثل برق گرفته ها چرخيد و گفت چكار داري مي كني ؟ خل و چلبا خنده گفتم داشتم مي كردم تواخمي كرد و گفت غلط مي كني مگه من چنين اجازه اي دادميه ذره روم زياد شد يه تف ديگه به دستم انداختم و به سر كيرم ماليدم و دوباره فشار دادم تو سوراخ كونش . تا كلاه كيرم رفت تو . دستشو از طاقچه برداشت و گذاشت رو رون پام و زور زد منو عقب بده و در همون حال با عصبانيت گفت آهاي . دردم گرفت ، مثل هميشه بمال روش ديگه چكار به تو كردن داري ؟اخمي كردم و سفت دستامو گرفتم رو شكمش و نزاشتم كيرمو با عقب دادنم بده بيرون و گفتم ‌تو رو خدا، مرضي جون الهي من قربون لب و سينه و گردن و كس و كونت بشم . فقط يه خورده بره ، بعد درش مي يارمو يه زور ديگه زدم . نگام به صورتش بود كه ديدم چشاش گشاد شد و دادي زد و با نارحتي داد زد آخ ، واي .. واي .. بسه .. احمد بسه بكش بيرون ….. واي خدا دردم گرفت .. تو رو خدا بسمه ديگهولي كو گوش شنوا ، هر چي ناله اش بيشتر مي شد و كيرم بيشتر فرو مي رفت . طبقه بود كه رو هم ساخته مي شد و هرچي سرش مي رفت تو زير سازي مي شد و هي كيرم از پايين رشد مي كردواي خدا بار اولي بود كه كيرم تو يه سوراخ تنگ و ناز فرو مي رفت . يه زور ديگه زدم . جيغي كشيد و گفت آخ آخ . كثافت . بكش بيرون …. واي خدا داره مي سوزه … احمد بكشش بيرون … ولم كن منو …. آخ …اوي خدا جون ….واي ..مامانمن يه خورده خودم رو نگه داشتم تا ناله هاش كم بشه . نگاهي به كيرم كه حالا ديگه اندازه يه آسمان خراش شده بود كردم . هنوز نصفي از اون آسمون خراش گوشتي بيرون بود . يه زور محكم ديگه دادم و واسه اينكه خودشو نكشه جلو با دستام محكم شكمشو كشيدم طرف خودمجيغي كشيد كه يهو ترس برم داشت نكنه يه جاييش پاره شده باشه . مشتشو مي كوبيد به پامو داد مي زد و ناله مي كرد . من دستامو بردم رو كسش و مشغول ماليدن كسش شدم . يه خورده كه كسش رو ماليدم يه ذره آروم گرفت . دلم رو به دريا زدم و دستم رو تندي گذاشتم رو دهنش و با همه زورم به كيرم فشار اوردم و با دستام هم شكمشو كشيدم طرف خودم داشت دست و پا مي زد و سعي كرد انگشتامو گاز بگيره . من كه ديگه داغ شهوت بودم شروع كردم تلمبه زدن . اولاش كيرم درد مي گرفت و كمي كه گذشت انگار جا باز كرد و تلمبه زدنم راحت تر شد . چند دقيقه كه گذشت يادم افتاد دستم رو دهانشه و از آروم گرفتنش هم ترس برم داشت زود دستم رو برداشتم و گفتم زنده اي ؟آهسته ناله كرد كثافت داره مي سوزه . واي چه خاكي به سرم شد . واي ديگه بسه بكش بيرون اون مسخره رومن هم چنان تلمبه مي زدم و براي اينكه ضد حال نزنه دستمو كردم تو شورتش و كسشو ماليدم . يه خورده كه گذشت لبخندي زد و گفت داره مزه اش خوب مي شه. تو الان همه شو كردي تو كونم ؟گفتم آره . خوشمزه است ؟دستشو به دستم كه رو كسش بود فشار داد و با ناله گفت آره داره حال مي ده . حيف اولش خيلي درد داره و گرنه از اين به بعد مي ذاشتم بكني تو پشتمبا خنده در حالي كه تند تند تلمبه مي زدم گفتم دفعه ديگه با كره و يا روغن چربش مي كنم دردش كمتر بشهدر اين موقع حس كردم داره آبم مي ياد . گفتم آبم رو كجا بريزم ؟لبخندي زد و گفت آخيش بالاخره اومد ؟ بريز رو پشتم ديگه مثل هميشهگفتم ‌عيبي داره بريزم تو كونت ؟اخمي كرد و گفت آره عيب داره ، گفتم … ويهو داد زد ريختي تو كه احمقبا خنده گفتم ‌ باور كن از دستم در رفتبعد تندي كيرمو كشيدم بيرون . ناله اي كرد و گفت ‌يواش ، دردم گرفتهمون طور دولا مونده بود . با خنده گفتم راست واستا ديگه پر رو . اگه التماس هم بكني ديگه الان نمي كنمتبا دست كوبيد رو پام و داد زد كثافت دردم مي ياد . مي خوام يه خورده دردش كم بشهدر آخر جا داره که بگم این داستان واسه من نیست و گفتم شاید خوب باشه که واسه شما هم بزارم تا بخونید از این داستانا زیاد دارم اگه خواستید واستون باز می زارمحالا اگه خواستین فحش بدینفرستنده نخودی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *