دختر باغبان

0 views
0%

قيافه معصومي داشت باباش بيست سالي ميشد كه تو باغ ما باغبوني ميكرد همه جوره مورد اعتماد ما بودن هم مامانش هم پدرش هم خودش ديگه يه جورايي از خانواده ما شده بودن منو مريم تقريبا با دو ماه اختلاف از هم به دنيا اومديم البته خانواده مريم افغانيبودن و اين ظاهرا يك اختلاف طبقاتي رو نشون ميداد. من يه پسر يكي يدونه لوس به نامهومن با يه دختر متين مظلوم و خوشگل تو دل بروي افغاني. ابراهيم باباي مريم بود ومادر مريم هم كه با وجود اينكه حدود 38 ساله بود انگار 25 سالشه نسيبه بود .تازه از دانشگاه تعطيل شده بودم هواي باغ به سرم زد كه يه آب و هوايي عوض كنم بدوناينكه به خونه سر بزنم راهمو كج كردمو زدم به پيچ جاده سه چهار ساعت بكوب رانندگيكردم ساعت حدود شش بعد از ظهر رسيدم به باغ با وجودي كه كليد دارم ولي عادت من اينهكه پشت در باغ بوق بزنم تا ابراهيم درو باز كنه ولي هرچي بوق زدم كسي درو باز نكر دبا ناراحتي پياده شدم كليد انداختم خودم درو باز كردمو رفتم تو باغ ديدم تو وروديباغ ماشين بابارو كه ديدم پاركه تعجب كردم آخه پدر و اينجا ؟اونم بيخبر.؟ از تعجبداشتم ميمردم آروم رفتم تو ويلا ديدم كه هيچ صدايي نمياد بي صدا داشتم ميومدمبيرون ولي حس ميكردم يكي تو ويلاست يه دفعه تو يكي از اتاقا صداي اوخ اوخ شنيدمگوشامو تيز كردم ديدم صداي پدر مياد كه داره قربون صدقه كون يكي ميرفت-اوخ جووووووون چه كون تنگي فnاش بشم جااااااان بيشتر قنبل كن جوووووووووون چه لمبههايي. ديدم از نظر ديد به داخل اتاق تسلط ندارم رفتم بيرون و از تو پنجره به داخل اتاقنيگاه كردم ديدم بـــــــــــــــــــــــله پدر جون من داره تو كون نسيبه زنابراهيم تلمبه ميزنه از طرفي كيرم راست شده بود از طرفي هم به حرفاي احمقانه باباموقعي كه من با مريم حرف ميزدم مبني بر اصالت خانوادگي و بايد خودمونو در مقابل يكوسوسه كه اصالت خانوادگيمونو با مخاطره روبرو ميكنه افتادم گفتم پدر دهنت سرويسموبايلمو در آوردم و از اون صحنه فيلم گرفتم شايد يه روزي به دردم بخوره ناراحت وعصباني اومدم كنار رفتم سمت ماشين كه سوار بشم كه صداي نازي گفت آقا هومن سلام برگشتم ديدم مريمه خيلي مريمو دوست داشتم ولي تحت تاثير حرفاي پدر بهش محل نميدادم .ولي ديگه حرفاي پدرم ابهت سابقو نداشت براي اولين بار به مريم خنديدم انگار دنيا روبهش دادم اومد نزديكم. سلام آقا هومن سلام چند بار سلام ميكنيببخشيدچيكار داري مريمهيچي ببخشيد كار بخصوصي ندارمببينم بابات كجاسترفته بيرون از اداره كشاورزي سهميه سم و كود شيميايي بگيرهاينقدر اين دختر خوشگل بود كه نميتونستم تو چشماش مستقيم نگاه كنم يه لحظه ديدممريم به برجستگي روي شلوارم نگاه ميكنه تا بهش نگاه كردم مسير ديدشو عوض كرد گفتآقا هومن چه زود داريد ميريد بفرماييد تو منزل يه چاي بخوريد براي اولين بار ديگهتعارف نكردم در ماشينو قفل كردم رفتم تو خونشون خونه محقري داشتن ولي اونقدر باسليقه چيده بودن انگار ويلاست. تو خونه نشسته بوديم هوا رو به تاريكي ميرفت منو مريمتنها بوديم آروم رفتم كنار مريم بش گفتم مريم مامانت كجاست گفت حموم خراب بود رفتتو حموم ويلاديگه حيا رو قورت دادم دستمو انداختم گردن مريم مريم خودشو كنار كشيدگفتم چرا خودتو كنار ميكشي آهوي من كاريت ندارم ولي خيلي دوستت دارم. مريم گفت ولي آقا من دختر كارگرتونم اونم افغاني گفتم مريم جان عشق ملت و قوميت و مذهب نميشناسه بدن مريم داشت ميلرزيد گفتم مريم جان كي تنهاي تا بيشتر صحبت كنيم منو من كرد گفت نميدونم بعداز مكث كوتاهي گفت فردا بعد از ظهر پدر مادرم ميرن تا ده بالا براي ديدن داييم .گفتم عيب نداره من دو سه روزي ويلا هستم وقتت آزاد شد بهم سر بزن ديدم صداي كفشنسيبه مياد دستمو از گردن مريم باز كردم اونم با فاصله ازمن نشست منم ليوان چايي رونزديك لبم گرفتم مثلا چايي ميخورم تا نسيبه اومد تو هول كردسلام آقا كوچيكسلام نسيبه خانوم (خانومو يه كم كش دادم)سرش باز بود معلوم بود تازه حموم بوده گفتمعافيت باشه.سلامت باشيد آقا چايي رو نصفه كاره زمين گذاشتم گفتم من دارم ميرم ويلا در اين حينصداي ماشين پدر رو شنيدم كه داشت ازباغ بيرون ميرفت وقتي مطمئن شدم رفت بيرون منمرفتم توي ويلا ويلا ديگه اون ويلاي سابق نبود يه جورايي به پدر حق دادم آخه سه سالبود كه مادرم فوت شده بودنسيبه خانوم هم كه از خوشگلي كم نداشت پس خودمو زدم به بيخيالي تو اوهام خودم بودمياد كليپ ظبط شده خودم افتادم درش آوردم و نگاش كردم كيرم تو شلوارم بد ستمي ميكشيد.آزادش كردم و در حين ديدن كليپ ميماليدمش كه ديدم يكي داره درب اتاقمو ميزنه ديدمنسيبه اومد تو گفت اقا شام آمادست اينجا ميل ميكنيد يا تو سالن? گفتم همينجh ديدمسيني رو آورد تو اتاق فكري به ذهنم رسيد كفتم نسيبه وايسا لبخند خوشگلي زد بله آقاگفتم ابراهيم كجاست گفت تازه رسيده يه شام كوچيك خورده و خوابيده گفتم تو موبايلميه تصوير جالب داره ميخواي ببيني؟ با مكث گفت چه از منو بابات فيلم گرفتي يهو مخمقفل كرد گفتم از كجا ميدوني؟ گفت من روم اونور بود ولي از شيشه دكور پنجره ديدمتگفتم ميخوام اينو نشون ابراهيم بدم گفت اينكارو نميكني گفتم چطور گفت اونوقت باباتميفهمه با دخترم دوست هستي ديگه هنگ كردم گفتم از كجا ميدوني گفت اول ماشينتو بيرونديدم بعد صداتو شنيدم كه با مريم حرف ميزدي بعد هم از سوراخ قفل ديدمت كه دستت توگردن مريمه و قرار فرداتونو ميدونم ديگه ريستارت كردم اومد كنارم گفت بابات آدمخوبيه تو هم مرد خوب و خوشگلي هستي از بچگيت تو دامن خودم بزرگ شدي ميدونستم اگهاينجا موندگار بشم يه روزي باز برميگردي بغلم گفتم نسيبه گفت هيچي نگو اومد لبشوگذاشت روي لبم عجب مزه اي داشت لباي نسيبه گفتم ابراهيم گفت قرص خواب بهش دادم يكساله كه با بابات رابطه دارم ميخوابونمش گفتم اي بد جنس ديگه تو كار لب بوديم نسيبهداشت شونه هامو ميماليد منم از رولباساش پستوناي سفتشو ماليدم يه آه كشيدلباسشو درآورد يه تاپ داشت اونم در آورد گفت بقيش با خودت با ناز جلوم قد علم كرد منم كرستنارنجي خوشگلشو باز كردم و افتادم رو ممه هاش چقدر با مزه داشت من با همكلاسي هايدانشگاه سكس داشتم ولي نسيبه چيز ديگه اي بود. ديگه داغ شده بودم با يه حركت شورتوشلوارشو از پاش بيرون كشيدم نسيبه هم متقابلا شلوار منو بيرون كشيد تانسيبه كيرموديد گفت واي جونم عجب كيري بزنم به تخته دو برابر كير باباته گفتم قابل نداره بعد69 شديم با چه حرارت و مهارتي كيرمو ميخورد و بهشتشو به دهنم فشار ميدادآمنم كوسشوشروع كردم به ليسيدن يه كوس گرد و تپل كه انگار مال يه دختر 15 ساله رو به اين زن40 ساله پيوند زدن نسيبه طاقتشو از دست داد برگشت با ين نفس عميق بشينه رو كيرم تاكلاهك كيرم رفت تو ناله اي كرد واي هومن جر خوردم با اين ميخواي دخترمو بكني؟گفتمچشه خانومي گفت كلفته گفتم بده گفت نه حال ميده خلاصه نسيبه جون رو كير من بالاپايين كردو قربون صدقه كير من ميرفت جوووووووووون چه كيري نفسمو بريد قد و بالاشوخايه هاتو بخورم ديگه داشتم ميومدم برش گردوندمو تا دسته تو كوسش فرو كرم ديگه خايههام چسبيده بود به سوراخ كونش كه ديدم نسيبه يه آه بلند كشيد بعد نفسشو حبس كرد وبعد لرزيد. نسيبه جون كه ارضا شد كيرمو بيرون كشيدمو آروم با سوراخ كونش بازي كردم.نسيبه گفت نه با اين كير جر ميخورم ولي من گوش به حرفش نكردم و آروم كيرمو با كونشميزون كردم و كم كم فرو كردم تا كلاهك كيرم تو كون نسيبه رفت از زير كيرم داشت درميرفت كه بايه حركت سريع جلوشو گرفتمو بقه كيرمم تو كونش فرو كردم و با دوتا تلمبهآبم با فشار بيرون زد و همشو تو كون نسيبه ريختم نسيبه رو بر گردوندمو يه لب نازازش گرفتم اونم يك ساعتي تو بغلم خوابيد بعد دو تايي رفتيم تو حموم.

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *