سلام به دوستان شهوانیاین داستان واقعی حدود دو هفته پیش برام اتفاق افتاده ودوست دارم همه عالم ازش با خبر بشنمن امیرعلی هستم و 20 سالمه . داستان به اونجایی بر میگرده که برادر کوچیک من بیمارستان بستری بود و من هم به عنوان همراه بیمار یه شب باهاش بودم اعصابم به کلی به هم ریخته بود که رفتم تئی پارک جلوی بیمارستان. همینطور کلافه نشسته بودم که یکی از دوستام زنگ زد . یکم با هم صحبت کردیم و حالم و پرسید و منم که اصلا حوصله نداشتم جواب سر بالا میدادم . از این اوضاع حرف زدن من اون باخبر شد که ناراحتم سوالاشو بیشتر کرد منم قلطی کردم بهش گفتم حال ندارم بعذا زنگ بزن و قطع کردم چند دقیقه بعد زنگ زد و گفت شمارتو دادن به یه نفر که حالتو سر جاش بیاره و بعد از چند دقیقه گوشیم زنگ خورد. (الو امیر خان ؟ بفرمایید. شما؟ شماره ی شمارو حمید به من داده . اولش فیلم بازی کردم گفتم نمیشناسم ولی اینقدر قشنگ حرف میزد که نرم شدم. صداش خیلی قشنگ بود واسه ی ساعت دیگه باهاش قرار گذاشتم که ببینمش بیخیال برادرم شدمو رفتم سر قرار. سلام علیک کردیم پیچید تو کافی شاپ و دو بستنی و آبمیوه سفارش داد بعدش گفت پول که داری ؟ به خودم گفتم ریدم به این شانس خلاصه اون روز گذشت و بعد چند روز دوباره با هم قرار گذاشتیم با کراهت رفتم سر قرار که دیدم کلی خوردنی خریده فهمیدم که نه پدر دست به خرجش هم خوبه بعد رفتیم توی یه پارکو همدیگرو بغل کردیم . بغل کردن همانا و عاشق شدن همانا . یه چند ماهی گذشتو هنوز رومون به هم باز نشده بود که من بهش گفتم ازت یه چیزی میخوام پرسید چی میخوای ؟ گفتم بوس میخوام درجا لبشو گذاشت رو لبمو یه بوس خوشگل گرفت . گفت پسر زودتر میگفتی خب. چیز دیگه هم بخوای بهت میدم . پرسیدم چی؟ گفت برو فکر کن . تو همین فکرا بودم که دوسه روزی گذشت . دفعه ی بعدی منظورشو ازش پرسیدم که شروع کرد به حرف های سکسی اول نظر منو درباره سکس پرسید من گفتم دوست ندارم پرسید چرا ؟ گفتم دخترا ی چیزی دارن به نام پرده که اگه کنار زده بشه حیثیتشون از بین میره . پرسید از کون چی؟ بازم گفتم نه. گفت من دوست دارم تو منو از کون بکنی. گفتم دختر تنت میخاره؟ گفت آره واسم بخارون . یه دستی بهش زدم دیدم داره از گرما میسوزه ؟ گفتم چرا اینقر داغی؟ گفت خودت بهتر میدونی . دیگه صبرم تموم شد پیچیدم یه جای خلوت توی یه باغ پارک کردم و بردمش پشت ماشین شروع کردم به لب گرفتن . کلی حشری شده بود بعد رفتم سراغ سینه های قشنگش چند دقیقه سینه هاشو مالیدم که دست انداخت روی کیرم گفت تو رو خدا تمومش کن طاقت ندارم. کیرمو انداختم تو دهنش چند دقیقه ای برام ساک زد دیگه هر دوتامون داشتین از شهوت میمردیم . آروم شلوارم در آوردم توی ماشین سخت بود ولی این چیزا حالیم نبود شرتشم آروم در آوردم و شروع کردم به پس دادن آموزش هایی که توی فیلم سوپر ها دیده بودم . شروع کردم به خوردن کسش . یه کم کسشو انگشت کردم دیدم اعتراضی نکرد انگشتمو بردم داخل دیدم پرده نداره بهش گفتم عوضی تو قبلا دادی؟ گفت نه به خدا . آمارشو در آوردم فهمیدم یه بار موقع سوپر دیدن خودشو انگشت کردوه و بی هوا زده پردشو پرونده. این که گفت هر چقدر زور داشتم فرو کردم تو یه جیغ بلند کشید که گوشم داشت کر میشد . خلاصه تلنبه زدم تل آبم اومد . داشتم خودمو جمع میکردم که گفت کجا من هنوز موندم . فهمیدم ارضا نشده . اومد یه کم با کیرم ور رفت تا دوباره راست شد . اومدم بکنم تو کسش که گفت اینبار از عقب با این که دوست نداشتم ولی برای اینکه اون حال کنه گذاشتم دم سوراخشو آروم هل دادم تو کسش تنگ بود ولی کونش انگار دروازه فوتبال بود انقذ کردم تا ارضا شد. خودمونو جمع کردیم . راه افتادیم سمت خونه . اول اونو رسوندمو بعد خودم رفتم خونه یه دوش حسابی گرفتم . شب دوستم حمید زنگ زد و گفت دیدی حالت جا میاد ؟ اولش جا خوردم ولی وقتی ازش پرسیم فهمیدم که دختره دوست دختره حمیده و پردشم حمید زده . از حمید تشکر کردمو باهاش خداحافظی کردم . بعدا که ازش پرسیده چرا دوست دخترشو داده تا باهاش حال کنم گفت که ناراحتی من اذیتش کرده و با اینکار خواسته من از ناراحتی در بیام.تا باشه از این رفیقاهمیشه به خاطر این مرامش ازش خجالت میکشم.نوشته امیرعلی
0 views
Date: November 25, 2018