سلام اسم من محسن و خاطره ای که می خوام تعریف کنم مربوط به من با لیلا ست. من تو یه شرکت کار می کردم که مسئول بخش کامپیوترش همین لیلا دختری متوسط، سبزه، تند خو و همیشه پسر ضایع کن، پرسنلش از دستش آسایش نداشتن. القصه همکاراش می گفتن شوهر داره ولی من مطمئن بوذم که درست نیست هرچند گاهی خودش میگفت من فقط با مادر مردم می رم خرید و از حرفا. همه شواهد نشون می داد اون دختر پابه سن گذاشته ای که شوهر گیر نیومده و دلیل همه بد اخلاقی هاش نداشتن سکس بود. خود من و خیلی های دیگه هم باهاش درگیری داشتن. من از اون شرکت در اومدم. تا اینکه یه روز اتفاقی حین رانندگی از دور دیدمش، دل دل کردم که محل نذارم ولی این سوال که شوهر نداره اذیتم می کرد و باید به خودم ثابت می کردم درست تحلیل کردم. ترمز کردم و اول فکر کرد مزاحمم سوار نشد ولی وقتی تو ماشین رو دید سلام کرد و تشکر کرد و گفت سوار نمی شم. سرتون رو درد نیارم بالاخره بعد از کمی تعارف تیکه پاره کردن سوار شد و از اونچا بود ماجرای اصلی شروع شد. بعد از احوال پرسی دعوتش کردم خونه که منزل ما نزدیکه گفتم خانمم خیلی خوشحال میشه شما هم زنگ بزن شوهرت بیاد بیشتر باهم آشنا بشیم دیدم رد میکنه همونجا زنگ زدم خونه به خانم گفتم میهمون داریم و یه بهانه و مشکل کامپیوتری تراشیدم و به هر بهانه ای بود بردمش خونه. رسیدیم خونه کسی نبود. دعوتش کردم تو پذیرایی نشست و رفتم براش شربت آوردم و شروع کردیم با هم صحبت کردن تا خانم بیاد. بالاخره بهش گفتم من میدونم تو شوهر نداری چرا شوهر نمی کنی جا خورد و گفت به نظر من تو هم خانم نداری و تو این خونه اصلا زنی نیست.گفتم آفرین یک-یک ولی من یه پیشنهاد برات دارم بیا با هم پارتنر بشیم و زندگی کنیم من و تو تمایلی به ازدواج نداریم ولی نیازهایی داریم که می تونیم با هم شریک بشیم. همه چی هم نصف- نصف. روش فکر کن و بهم جواب بده.بلند شد و با دلخوری بیرون رفت.من خیالم راحت شد و جوابم را گرفتم و ثابت شد که اون پیر دخترهچند روز گذشت بهم زنگ و گفت روی پیشنهادت فکر کردم باید با هم حرف بزنیم، من کلا الکی پیشنهاد داده بودم جا خوردم ولی کم نیاوردم گفتم باشه امروز بعد از کار بیا خونه من گفت نه ولی با کمی اصرار قبول کرد.توی پذیرایی بعد از خوش و بش شروع کرد به حرف زدن و منم گوش می کردم و پایان تاکیدش این بود که کسی نفهمه . منم قول دادم گفت بریم صیغه کنیم گفت لازم نیست و چند تا چرت و پرت دیگه گفتم و راضیش کردم که نمی خواد. بعد کلی صحبت گفت من دیگه باید برم و از فردا شروع میکنیم که جلوش رو گرفتم و گفتم نه از همین الان شروع کنیم اصرار و انکار بالاخره راضی شد. گفت برم چای درست کنم. رفت تو آشپرخونه من خواستم دنیالش برم نذاشت وقتی برگشت دیگه لیلای قبلی نبود، مقنعه رو و مانتوش رو در آورده بود با یه تی شرت و شلوار و سینی چایی اومد. کنارش نشستم و یکم قربون صدقش رفتم دست گذاشتم روی گردش و شروع به نوازش کردم، سرش رو گذاشتم روی سینم و بوسیدمش بعد یواش یواش ماجرا شروع شد. آدمای سبزه خیلی هات هستند بوسیدن سر و صورت به لب رسید و عمیق تر شد. من هاج و واج مونده بودم چه اتفاقی داره میفته وقتی به خودم اومدم دیدم لباسهای همدیگه رو در آوردیم و لخت تو بغل داریم به هم می پیچیم. همین از لب بوسیدم و اومدم پایین به تا به کسش رسیدیم، انگار لیلا خودش از قبل آماده کرده بود و هیچ مویی روی بدنش نبود سفید و بلورین نبود ولی برای اولین تجربه خوب بود.شروع به بوییدن و لیسیدن کسش کردم و حدس میزدم باید پرده داشته باشه. ازش پرسیدم مسیر بازه گفت افتخارش مال خودته. بعد از اینکه اینکه حسابی آماده شد گفتم نوبت توست و از اونجا همه چی نصف نصف توهم باید کیرم رو بخوری . وقتی کیر رو گذاشت دهنش حس کم نظیری بهم دست داد و با خودم گفتم اگر بکنم تو کسش چطوره باید باشه. یک کم که کیر رو توی دهنش چرخوند گفتم دیگه بریم سر اصل ماجرا آماده ای؟ با سر تایید کرد من با احتیاط سر کیر رو گذاشتم در کسش. یک کم خودش رو جمع کرد من هم اصلا هولش نکردم کمی نوازش کردم لب گرفتم و کسش رو مالوندم و دوباره بیشتر فر کردم. بازم خودش رو عقب کشید. دیدم نمیشه اینبار یهو پایان کیرم رو تا ته فرو کردم آخی گفت و من در همین وضعیت نگه داشتم و بالاخره فتح شد. کمی گذشت دیدم به بودن کیر داخل کس داره عادت میکنه و منم شروع کردم به تلمبه زدن و تند تر تند تر، هر وقت حس می کردم آبم داره میاد نگه میداشتم و کمی بعد شروع می کردم. بالاخره بعد از چند دقیقه عقب جلو کردن آبم اومد و ریختم رو شکمش. چایی سرد شده بود و ما هر بی حال هم دیگه بغل کرده بودیم کمی گذشت همدیگر رو بوسیدیم و گفتم بریم دوش بگیریم. رفتیم تو حموم و گرمای حموم دوباره بهمون انرژی داد یک بار دیگه این موقعیت سگی رو امتحان کردیم. این بار با شدت بیشتری کیر و توی کسش گذاشتم و لیلا بیشتر لذت برد. چندین وضعیت رو امتحان کردیم و بعد از ارضا شدنش و اومدن آبم دوش گرفتیم و از حموم بیرون اومدیم. دیگه رمقی نموده بوده و همه ماجرا برای من باور نکردنی و غیر قابل باور بود. دوبار عرض یک ساعت لیلا رو کرده بودم. نمی دونم چرا لیلا اینطور راحت کس داد و ازش هیچ وقت نپرسیدم. تا الان شش ماه از ماجرای اون روز میگذره و من لیلا در طول هفته چندین بار باهم قرار داریم و از سکس با هم بیشتر و بیشتر لذت می بریم. جالب اینکه دیگه هیچ از همکارای سابقم از رفتار بد لیلا شکایتی ندارند و میگن رفتارش عوش شدهنوشته محسن
0 views
Date: November 25, 2018