دختر بسیجی کسکش در خماری کیر

0 views
0%

سلام به همه سایت داستان سکسی های عزیزمن اسمم مانی البته اسم مستعارممن توی جهنم زندگی میکنم که اسم اصلیش زاهدانهمیخوام داستان سکس خودمو سارا رو تعریف کنم براتون البته شاید نتونم خوب تعریف کنمبریم سر اصل مطلب موضوع بر میگرده به یکسال پیشاز خودم بگم من رنگ پوستم سفیده قدم 185 ولی لاغر تیپمم همیشه میزنمجا خونه ما یک مسجده از بسیجی کسکش های خایمال بدم میاد ولی باید با دختراشون ساختمن تو اون مسجد رفتو امدی ندارم با یکی از دوستام به یک نفر شماره دادیم ب اسم سارا خلاصه باهاش دوست شدیمو از وقتی گفت بلوچه دیگه رفتیم توی اسم های سکسی و……یک روز که خونه ما خبری نبود زنگ زدم به سارا خانم که سر پستشون بودن تو بسیج گفتم اگه دوست داری بیا اینجا اینم ک مثل سگ حشری بود. منم که میدونستم غیر ممکن نیاد رفتم حمومو خودمو تمیز کردمامدم بیرون دیدم بله سارا خانم چند بار زنگ زدهزنگ زدم بهش گفت خوب منو مسخره کردی یهش گفتم ک حموم بودم انگار دنیارو بهش دادنامد تو خونمون نشست باهم یکم حرف زدیم رفتم کنارش نشستم و کم کم لب گرفتیمو یکم سینشو خردمو کسشو مالوندم دیدم کسش خیس خیس شده ی دفعه برداشت گفت من بهت گفته بودم که از اینکارا بدم میادبیشرف خودش حال کرده بود منو گذاشت تو کیر سیخیتو دلم داشتم میگفتم اگه ادم نامردی بودم که بهت میگفتمگذشتو رفتو منم تا یک روزی تخمام داشت از درد میپوکیدپس فردای اون روز دوباره موقعیت پیش آمدو امد خونمون ولی این دفعه دیگه فهمیدم چکارش کنملب گرفتیم سینشو خردم دستمو میبردم تو شرتش ولی سریع در می اوردمبهش گفتم خوب بسه دیگه دیدم با چشای خمار دستمو گرفت گفت ن بشین کنارم دیگه خودش شروع کرد آنچنان برام ساکی زد ک یک بار کل ابمو ریختم تو دهنشکیرم خوابید اونم ک شده بود دزد کیر دوباره شروع کرد به خوردن بالاخره بلند شدگفتم برگرد هی گفت نه درد داره منم بهش گفتم کاری میکنم دردت نگیره رفتم یک خیار کوچیک از تو اشپزخونه برداشتم یکم کرم بهش زدم کردم تو کونش جیغی کشید ک کوشم کر شدهمینجور خیاررو گذاشتم لا کونش رفتم سراغ سینه هاش بیشرف سینه های داشت گنده ولی نرم مثل پنبه اخ که چ حالی میداد سینه های اون داشتیم لب میگرفتیم ک دیدم داره خیارو میکنه تو کونش صحنرو ک دیدم گفتم چرا خیار خیارو در اورد امد رو من کرد تو کونش منم داشتم حال میکردم اساسی دیدم داره میگه جرم بده بکن تا ته بکن تو کونم که میکردم تو کونش حالی می کرد داشت ابم می امد ک از چشام متوجه شده بود از کونش کشید بیرون بدون گفتن من یکم صبر کرد بعد شروع کرد به خوردن گفتم داره میاد ک دیدم از دهنش کشید بیرون کرد تو کونش کل ابمو ریختم تو کونش انگار نمیخواست من ارضا بشم ها صبر میکرد بعد دوباره شروع می کردباهم یکم خوابیدیم بعد رفتیم تو حموم اونجا هی میخواست از کس بده ولی ن خطر ناک بودکس تا 3 ماه جاش میموند ب ریسکش نمی ارزید اونم با بلوچبعد اون دیگه هر دفعه کمرم پر میشد یا اون حشر میزد بالا ساعتای 12 شب یا من میرفتم خونه اونا چون اتاقش دم در بود و فقط با خواهرش زندگی میکنهیا اون میاد خونه ماباید دخترو جوری کرد ک زیر لبش مزه کنهانقد حال کنه ک خودش دفعه بعدی پیشنهاد بدهمرسی که خوندینباباینوشته نیما

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *