دختر دایی عاشق

0 views
0%

سلام برهمه دوستان اين خاطره واقعيته فقط اسمها مستعاره اينم بگم اولين خاطره سكسي من نيست فقط چون باراولمه كه داستان مي نويسم بدبود يا باورنكرديد خواهشن فوش نديدمن پارسا27 ساله قد181 وزن 83كيلو پوست سفيد و چشم قهوه اي شغل آزاد و ورزشكار حرفه اي رزمي بودم بدليل مصدوميت الان باشگاه دارمبرم سراصل مطلب داستانم طولانی ببخشيدمن5تادايي دارم كه2تاشون ازمامانم بزرگترن وتهران زندگي ميكردن وما…دايي بزرگهام هر٢كلي دختردارن ومن بخاطرشرايطم مورد علاقه2تاازدخترداييهام بودم كه منم براشون كلاس ميذاشتم و تو اين مورد بهشون محل نميذاشتم كه دايي كوچكه براي زندگي برگشت شهرمون و من بادختربزرگش بيشترصميمي شدم كه4سال ازمن كوچكتره منزيادتوفكرسكس باهاش نبودم ولي گاهي ديدش ميزدم قد168وزن60كيلو وسفيد لباي گوشتي سينه معمولي ولي كون قلمبه(كه فداش بشم)1روزتوي تعطيلات خرداد كه دايي دیگمم ازتهران برگشته بودن رفتيم باغ دايي كوچيكه همگي اونجابخاطردرآوردن حرص ماندانا(دختردايي بزرگه)همشن با رزیتا بيشترشوخي ميكردم توباغ ميگشتم ازقضا فصل توت فرنگي بودكه كه همه مشغول چيدن وخوردن بوديم كه من1توت بزرگ پيداكردم كه نصفش گازگرفتم نصف ديگشوبراي شوخي بردم سمت دهن رزیتاكه خوردولباشوماليدبه انگشتم كه جرقه سكس باهاش روشن شدحشرم زدبالاوبخاطرشلوخي نميشدكاري كنم وروم نميشدبهش بگم شبوقتي همه برگشتيم بااس جك سرحرف بازكردم كه قرارشدباهم باشيم شب بعدشدكه همه خونه مابودن شام بهش اس دادم تك زدم بياWCخونه ماويلاي وWCتوراه روورودي كه بعد تك من اومدهمينكه صداي بستن درراه روشنيدم ازWCاومدم بيرون گفت چيه بغلش كردم ماتش برده بودكه چند تا لب قشنگ ازش گرفتم كه ديدم پايه هست ولي اونشب ديگه نميشد بيشتر كاري كرد بهش اس دادم كه فردامغازه منتظرتم راجب دوستيمون بحرفيم كه قبول كرد(پوشاك زنانه دارم)روز بعد كه همه جاتعطيل بودبه بهانه نظافت مغازرو بازكردم كه نيم ساعت بعد رزیتا خانم تشريف اوردن حرف زدن شروع شدكه گفتن عاشقتم براي هميشه ميخوامتو…فقط گفتم من فعلانميتونم خانم بگيرم وبهت هيچ قولي نميدم شايد شد خانمم بشي شايدنشدبعدحرفهامون گفتم بروتواطاق پروكه بيام كمي لب بگيريم كه بااسرارمن قبول كردورفت منم دره مغازه ازداخل بستم ورفتم توديدم ازخجالت سرغ شده چنداتابوسش كردم وشروع كردم به لب گرفتن كه ديدم اه اه اه بلندشده منم دست اندارختم سينهاي سايز65(بعدابهم گفت)ماليدم كه چيزي نگفت ديدم چراغ سبزه دكمه مانتوش بازكرد خواست حرف بزنه بازلباموگذاشتم رولبهاي قرمزوگوشتيش واقعاعالي بودولي چون اون سكس اولش بود زياد بلد نبود مانتوشو كه درآوردم تاپه صورتي كه تنش بوددادم بالاخداجون چي ميديدم2تاهلوقشنگ توسوتين صورتي كه ديوانم كرددست اندختم گرفتمشون تودستام كه ميگفت بسته ولي منكه حاليم نبودشروع كردم به خوردن چه خوش مزه بودن وخوش بو5دقيقه خوردمشون كه دست بردسمت شلوارش كه نزاشت گفت ميترسمواينجاجاش نيست ايناروميگفت كهمن بيخيال بشم كه نشدم شروع كردم به لب گرفتن وبادستهام سينهاشوماليدن كه ديدم الان باز اه اوهش دراومده تو1چشم بهم زدن دست بردم وشلواردامني كه پاش بودكشيدم پايين كه1لحظه خشك شدم كه ديدم چه كوسي جلومه كه بادستي كه روش گذاشت به خودم اومدم هركاري كردم نزاشت بخورمش داشتم ديوانه ميشدم كيرم توشلوارم داشت ميتركيدكه پاشد دستشوگذاشتم روكيرم كه گفت روم نميشه خودم كيرمودرآوردم دادم دستش ديگه هر٢توي1اطاق1متري لخت بوديمتوبغل هم اون به عشقش رسيده بودومن به هوسمبعدكمي بغل لب بهش گفتم برام ساك بزن كه قبول نكرد بهش گفتم بچرخ كه لاپاي بزنم كه چرخيدوقتي چرخيدتوآيه روبه روديدم كه چه گنجي داشتم وچندساله استفاده نكردم كونش جلوم بودكيرم ازپشت گذاشتم لايپاش وروكوسش بادست سينهاشوگرفتم تودستم وكيرموعقب جلوموكردم كه بازصداي اه إه اه بالا زد ولي چون جا تنگ بود و قداون كوتاه منم زانوهامو خم كرده بودم زودخسته ميشدم كه ميبایست چندلحظه پامو راست ميكردم كه گفت توكه تاجاي حوبش ميرسي ميستي فهميدم نزديك ارضاشدنش بودكه باز شروع كردم وقتي كيرموازپشت گذاشته بودم لاي پاش وروي كوسش باعقب جلوكردن كيرم باسنش كه مثل پنبه بودو انگارآب ريختي تو نايلون تكون ميخورد بدجور حالموبدترميكرد به سرم ژازپشت بكنمش كمي انگشتموماليدم به كوسش كه باآبش خيش بشه بزم سمت كونش كه گفتنميذاذارم دوستام ميگن بدي عادت ميشه و خيلي درد داره و…گفتم كيرآره ولي انگشت ايطورنيست خلاصه كردم توانگاردستم رفته توسوراخ بطري نوشابه ازبس تنگ بودكه هرچي گفت اخ دارم ميميرم دربيارنياوردم گفتم كجاشوديدي تازه كيره22سانتي باقطره6سانت بايدبره توشبعدچنددقيقه كه إروم شدشروعكردم عقب جلوكردن وبادسته ديگم كوسشوميماليدم ديدم جابازكرده سوراخ كونش كردم 2انگشت كه بعدچنددقيقه كه ديدم داره ميلرزه و نفسش تندترشده ديدم خانم شل شدوكوسش پره آب شدپاشدم بغلش گردم گفتم خوب بودگفت كمي دردداشت ولي عاليگفتم حالانوبت منهگفت چيرو نوبت توگفتم حال كردن وخوش گذراني گفت مگه تاحالابدبوده؟گفتم نه ولي ارضانشدم پشت كن لاپاي برنم كه ارضابشم گفت چشم پشت كرد2توف كردم روكيرم وازپشت كيرموكردم توكون تنكش انگار نه انگارتا2دقيقه پيش2نگشت توش بودهديدم جيغ ميكشه اخ توروخدادرش بيار اييييي آخخخخخخخخ ولي باصداي اون بيشترحشرم ميزدبالا اينقدرتلمبه زدم كه آبم اومدهمشوريختم توكونش كه بعددرآوردم كيرمو وبرش گردوندمش رزیتا جونمو و اشكهاشو پاك كردم بعداون زيادسكس كرديم وبقول دوستاش عادت كرده به كون دادن به من حتي الان كه شوهركرده سكس هربارش بهتراز بار قبلشه وساك زدنم ياد گرفته٠ببخشيدطولاني بود ولي بخدا راست بودنوشته پارسا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *