دختر عجیب الخلقه

0 views
0%

با عرض سلامیکی از اتفاقاتی که بنظر من جالب و عجیب توی زندگیم اتاق افتاد ده ماه پیش زمانی بود که یکی از دوستام بهم یه شماره داد و گفت ببین میتونی مخ این ادمو بزنی یا نه و بهم گفت من که زنگ به این بشر میزنم منو میپیچونه .منم گفتم پدر پول شارژ باید الکی بریزم تو دستشویی ولمون کن تو رو جون حاجی.گفت تو اینکارو بکن ببین میتونی باهاش حرف بزنی و مخشو بزنی یا نه .یه شارژ پنج تومنی هم خرید داد بهم واسه این که زنگ این بشر بزنم.بهش گفتم کونده تو بهتره به جای این بچه کونی بازیا بتمرگی پای درست ولی یه فحش داد که قیافم مثل راک شد و گفتم باشه.زنگ زدم بهش و لاشی همش گوشیش اشغال بود به رفیقم گفتم این طرفی که شمارش دادی سرش شلوغه بیخیال بشو ولی با اصراری که کرد گفتم باشه همون شب بعد از ازاد شدن خطش، گوشی و برداشت و گفت شمارمو کی بهت داده منم گفتم از تو جوب پیدا کردم ،به نظر خودم ،چون اون میدونست من ادمی هستم که دارم مزه میریزم و یه بچه معمولی و ساده براش تو چشم اومدم با چند تا از دوستاش که دو رو برش بودن شروع کردن منو دست انداختن و همینجوری گپ زدیم و بهم گفت هرکی اخرین تک و بندازه و دیرتر بخوابه برنده هست و اگه دیرتر بخوابی فردا قرار میزاریم و اگه زودتر بخوابی دیگه جواب گوشیت از فردا نمیدم، اینم میدونستم که با دیر تر خوابیدن و تک زدن من ،باز منو سر کار گذاشته بود ولی اینکارو انجام دادم، جاب اینه که به حرفش عمل کرد و فردای اون روز قرار ملاقات گذاشتیم و رفتم نزدیک ایستگاه خط و پشت تلفن امار ماشینمو گرفت بعد دیدم دو تا دختر دارن میان ست ماشینم در را که باز کرد یه دختر متوسط و یه دختر خیلی خوشکل سوار ماشین شدند و دیدم یکی داره مثل لاشیا صحبت میکنه خدا خدا میکردم که اونی که خوشکله بود همون لاشیه باشه ولی از بخت بد من نگاه چشمای دختر خوشکله که کردم چشماش به چشمام از توی ایینه حلقه خورده بود ولی وقتی ایینه را یکم جابجا کردم دیدم لبهاش تکون نمیخوره و دیدم اون لاشیه داره زر میزنه خیلی حالم گرفته شد.بعد از یه چرخی که زدیم دوستش گفت من کار دارم و به لاشیه که اسمشو الان یادم نمیاد گفت تو هم میای و اون گفت نه .دختر خوشکله نگاه من کرد و گفت تورو خدا یه امشب بذار این گناه نکنه و ادم باشه منم خندیدمو گفتم چشم،همون ایستگاه خط که سوارشو کرده بودم پیادش کردم دوستشو و خود لاشیش هم پیاد شد، اومدم گاز بدم برم که دیدم خودش درب جلو را باز کرد و اومد نشست جلو.یه چرخ دور خیابون زدم گفت اینجاها شلوغه برو یه جا خلوت منم رفتم یه کوچه که دیدم گفت اخ خیلی گرممه و توی زمستون یه شال بافتی انداخته بود روی شونه هاش اونو انداخت صندلی عقب و همینجور که خم شده بود که شالشو بذاره صندلی عقب یه بوس از گردنم گرفت من عکس العملی انجام ندادم و دستشو میذاشت زمانی که من دندرو میخواستم عوض کنم روی دنده و منم دندرو عوض میخواستم بکنم دستاش و لمس میکردم کم کم داشتم حشری میشدم و اون دستشو گذاشت روی رونم و غلغلکم میداد یهو فهمیدم که دارم عرق میکنم و کیرمم داشت بزرک میشد ، شلوار لی که پوشیده بودم حسابی تنگ بود و کیرمو ابعادش قشنگ معلوم بود یهو دیدم جیکش در نمیاد و زل زده به کیرم منم گفتم بفرما داخل دم در بده ،خندید و گفت چشم و شرع کرد کیرمو از روی شلوار لی مالیدن .منم دیدم ادم بشو نیست شروع کردم لب گرفتن از اون لبهای صورتیش بهش گفتم برو صنلی عقب بخواب اون هم همینکارو کرد من همرفتم روش خوابیدم و شروع کردم لب گرفتن، مثل وحشیا لبمو گاز میگرفت، بدنش داغ شده بود منم سینه هاشو در اوردمو شروع به مک زدن کردم چون تاریک بود یادم نیست نوک سینه هاش چه رنگی بود ولی خیلی نرم بود و دیوث سیگاری بود با اینکه سیگاری نیستم و خوشم نمیاد از سیگار ولی بخار دهنش یه حس خاصی بهم میداد دستمو همینجور که لب میگرفتم کم کم پایین اووردم و به شلوار لی رسوندمو کونشو شروع کردم به مالیدن وای خدا خیلی خوب بودولی دکمه شلوارش نتونستم باز کنم که خودش باز کرد دست کردم تو شلوارشو کسشو مالیدم خیس خیس بود و با اینکه یکم شلوارشو پایین اوردم ولی مالیدن کونش سخت بود منم قشنگ شلوارشو تا پایین رونش دادم پایین بعد اینکه کونش که مثل پنبه نرم بود مالیدم و دستم گذاشتم لای چاک کونشو انگشت کوچیکمو کردم تو سوراخ کونش جیغ کشیدو دستمو گرفت و نذاشت ادامه بدم و گذاشت دستمو روی کسش گفت بمالش منم تند تند میمالیدم داشتم حال میکردم اونم صدای نالش بلند شده بود که بهم گفت من کیر میخوام بده بخورم منم کیرمو دراوردم .کیرم نوزده سانته و کلفتیشو نمیدونم وقتی تو دستای کوچیک و دخترونش گرفت داغتر شدم و تو یلحظه کیرمو گذاشت تو دهنش، من توی ساک زدن هیچیشو بیشتر از اون لحظه ای که بخار گرم که از دهن طرف قبل از اینکه کیر ادمو بخوره به سر کیر میخوره رو دوست ندارم وووای خیلی گرم بود شروع به مک زدن کرد با اینکه همه ی کیرمو نمیخورد ولی خیلی خوب کیرمو با لباش بازی میداد و خیس میکردو همزمان با تخمام با اون دستای کوچیکش بازی میکرد منم سینشو میمالیم که یه ماشین پراید تاکسی زرد از بغلم رد شد و پنجاه متر جلوتر وایساد وو مسافر پیاده کرد،به این دختره که توی این دنیا نبود مدام میگفتم پا شو ولیاین خر نمیفهمید که نمیفهمید،یهو ماشینه پراید دور زد و منم قلبم شروع به تند تند زدن کرد.با نزدیک تر شدن تاکسی من قلبم تند تر میزد و داشت از جاش کنده میشد که الان ماشین میزنه رو ترمز و خر بیار باغالی بار کن،منم که جفت کردم یهو داد زدم سر این دختره که جنده لاشی پاشووووووووووووو که تاکسی که از بغلم رد شد و این جنده لاشی که داشت ساک میزد اینقد بد جور داشت کیرمو میخورد که یهو که دهنشو از کیر من برداشت منم ابم پاشید توی شلوارم و گفت چیه؟منم گفتم ای بمیری ایشالا ….خدا خدا کردم توی داشبوردم دستمال کاغذی باشهتا بتونم شلوارمو تمیز کنم ولی جعبش خالی بود. این کس کش هم شروع کرد به خندیدن بهش گفتم اخه اینقد صدات زدم پاشو نفهمیدی حالا وقت پاشدن بود ؟اونم گفت اگه میدونستم ابت داره میاد واست میخوردمهمه ابتو منم با کله رفتم توی شیشه ماشینم که خر از قبرس میارن اخه چرا وقتی اینقد در کشور خودمان زیاده و بهش گفتم برو دستمال کاغذی بگیر از یه سوپری بهم گفت من اگه برم تو مغازه بخدا میگم اقا اب کیر دوست پسرم اومده لطفا یه جعبه دستمال کاغذی بدین ،اولش گفتم شاید لوس بازیشه ولی بعد قسم هایی خورد که از فرستادن این بشر واسه اینکه دستمال کاغذی بگیره بیخیال شدم .خودمم که نمیتونستم پیاده بشم برم با شلوار اب کیری دستمال کاغذی بگیرم،خونه هم که نمیتونستم برم .زنگ رفیق جاکشم که این بلا رو تو کاسه ام گذاشته بود زدم ولی بر نداشت که نداشت. مجبور شدم به یکی دیگه از دوستام زنگ بزنم .این جنده لاشی هم از صندلی جلو رفت عقب خوابید و بهم گفت من حالم بده منو ببر خونه من نیاز به سکس دارم ولی من جایی نداشتم که ببرمش، رفتم درب خونه دوستم با جعبه دستمال کاغذی بیرون اومد قیافه دوستم وقتی دختره را با این حال تو صندلی عقب دید مثل راک شده بود و منم یکم دستمال ورداشتم و شلوارمو تمیز کردم و این دخترو گذاشتمش یه جایی که ماشین رو بود و گاز تو کون ماشینم کردم وفرار از دست این جانی روانی را بر سکس باهاش ترجیح دادم و چند دفعه روزهای بعد زنگ زد که من جواب ندادم و به دوستمم که گفته بود ببین این بشر پا میده یا نه، گفتم بیخیال این دختر روانی عجیب الخلقه شو من باهاش حرف زدم بدردت نمیخوره و باز نصیحت این دوستم کردم که بچسبه پای درساش………..نوشته یک خاطره نویس

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *