دختر عموهای من

0 views
0%

سلام اسمم عارف هست 20سالمه وزنم 60 کیلو هستش لاغرم قدمم 178 هستش.میخوام داستانی رو براتون تعریف کنم که چند ماه پیش برام اتفاق افتاده.من دوتا دختر دایی دارم،لیلا و آنا.لیلا یکسال ازم کوچیکتره خشکل نیست اما اندام واقعا سکسی داره همرو به خودش خیره میکنه.آنا هم 16سالشه لاغره اندامی سفید چشای سبز کلی با آبجیش فرق داره.من همش آرزوم بود که این دوتارو بگام مخصوصا لیلارو ولی روم نمیشد چیزی بهشون بگم یا کاری کنم ولی همش دیدشون میزدم آخه خونمون با خونشون تو یه حیاطه آخه بچه شمالم.همش کارم شده بود فکر کردن به این دو خواهرو کف دستی رفتن تا روزی که لیلا بهم گفت مزاهمی داره شمارشو داد بهم که من زنگ بزنم گفتم من که زنگ میزدم جواب نمیداد به لیلا گفتم چی میگه چیزی نگفت تا آخر گفت بهم،گفت بهم میگه میخوام باهات سکس کنم پولم میدم همین مسءله باعث شد تا باهاش راحت تر حرف بزنم باهاش.یه شب تصمیم گرفتم با خط جدیدم که کسی شمارمو نداشت بهش اس بدم سر بسرش بزارم اول جواب نداد بعد چنتا فحش سکسی دادم بهش دیدم بهم اس میده فهمیدم پایه هست کلی با هم اسای سکسی دادیم آخرش گفتم عارفم لیلا گفت شوخی نکن گفتم شوخیم چیه بعد گوشیشو خاموش کرد چند روزم ندیدمش،بعد چند روز به آنا گفتم لیلا کجاست گفت تو اطاق داره رمان میخونه رفتم پیشش یه سلامی کردو سرشو انداخت پایین منم سر شوخیو باهاش باز کردم گفتم آره دخترعمو شما هم حرفی نزد هرچی میگفتم بعد آنا اومد گفت چی میگین گفتم آبجیت کیر میخواد پشت تلفن ولی الآن میگه نه خودم حول کردم با این حرفم آخه هرگز عادت نداشتم اینطوری حرف بزنم رفتم بیرون بعد ده دقیقه دوباره رفتم پیششون هردو منو نگاه میکردنو یه لبخند خیلی کوچیکم رو لباشون بود گفتم بیخیال حالا یچیزی گفتم بعد پدرم زنگ زد که برم سر باغ پرتقال منم رفتم.یک ماهی گذشت آخه یک ماهی کار برداشت پرتقال طول کشید زیاد خونه نبودم وقتیم بودم خواب بودم خلاصه بعد یک ماه خانم داییم اومد خونمون گفت برو آنا کارت داره رفتم خونشون در اطاقشونو زدم وقتی درو باز کردم دیدم لیلا و آنا دراز کشیدم دارن از هم لب میگیرن و باهم ور میرن سرمو برگردوندمو زدم بیرون آخه تو عمل زیاد رو و جرعت نداشتم یکم بیرون وایستادم دوباره رفتم تو بدون هیچ درنگی لباسامو کندمو بین هردو خوابیدم هیچ صدایی نمیومد فقط صدای خش خش بدنمون به روی تخت بود من زیاد وارد نبودم ولی تا سعی داشتم خوب میخواستم باشم یکم با لیلا لب بازی میکردم یکم با آنا همزمان دست راستم زیر گرن لیلا بود و دست چپم هم موهای آنا رو چنگ میزد،بعد چند دقیقه آنا خودشو کشید پایین شروع کرد به ساک زدن لیلا هم روم خوابید سینهاشو روی دهنم گذاشت منم میخوردم یه چند دقیقه ای این کار طول کشید که بعد خودمو کشوندم رو لبه تخت به همون صورت رو به بالا و پاهامو گذاشتم رو زمین لیلا نشست رو شکمم و پاهاشو گذاشت رو زانوهام بعد من کیرمو گرفتم که بزارم تو کوسش که پیدا نکردم آخه پشت بهم بود دید نداشتم آنا هم رو صورتم نشسته بود داشتم با کس سفیدو البته مو دارشو لیس میزدمو بازی میکردم با زبونم که لیلا کیره 17سانتیمو که کلفتیشم 16 هستش گرفتو گذاشت تو کوسش داشتم روانی میشدم آخه تا الآن سکس نداشتم با کسی فقط چندبار با دوست دخترم اونم فقط لب ساده و رومانتیک همین نمیتونستم نفس بکشم خوب آخه آنا رو صورتم نشسته بود سنگینیه وزن لیلا هم نمیزاشت تلمبه بزنم لیلا خودش بالا و پایین میپرید منم آه اوه میکشیدم ولی لیلا و آنا اصلا هیچ صدایی ازشون درنمیومد بعد یک دقیقه بلند شدم لیلارو خوابوندم به پشت آنارو دادم کوسشو بلیسه منم تف زدم به کیرمو گذاشتم در کون آنا هرکار میکردم تو نمیرفتم کیرم خم میشد گاهی هم در میرفت در سوراخ کسش میترسیدم بره تو بی هوا پردشو پاره کنم آخه آنا پرده داشت ولی لیلا نه چون سال قبل از رو منبه آب افتاده بود پردش پاره شده بود چطوریشو نمیدونم ولی پرده نداشت دیگه بالاخره با هزار زور کردم تو سوراخ کونش آنا یه تیج خیلی بلندی کشید که مامانش اومدو گفت چی شده البته در بسته بود آنا هم گفت هیچی لیلا سوسک گرفته مامانش رفتو منم دیدم نمیشه گایید آنارو بیخیال شدم یکم کوسشو خوردمو اونم کس لیلارو بعد حدودا ده دقیقه آبش اومد نمیدونم خودش دیر ارضا میشد یا من بد بازی میکردم آخه لیلا دوبار ارضا شده بود بعد به پشت خوابیدمو هردو شروع کردن به ساک زدن خیلی آنا خوب ساک میزد عاشق کله کیرم بود معلوم بود لیلا هم چون موهاش بلند بود نمیتونست درست بخوره واسه همین خودشو کشید بالا شردع کردیم به لب گرفتن که یهو بدنم بی حس شد گفتم داره آبم میاد لیلا گفت بریز تو چاک سینم آنا هم گفت بریز تو دهنش با خنده منم حرف هیچکدومشونو گوش نکردم ریختم رو صورت آنا آخه زیاد میگفت خشکلم البته واقعا خشکل بود.یه یک ربی دراز کشیدیم در همون حالت بعد لباس پوشیدم سر کون هردوشون با دستم زدم رفتم خونه حموم.نوشته عارف

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *