اسم احمده از استان کرمان خونه ما نزدیک مدرسه دبیرستان دخترانه شبانه روزی یه روز که من بیرون خونه نشسته بودم یه دوتا دختر خوشکل و تپل مپل نظر من رو جلب کردن خلاصه اون روز تو کف شون جاتون خالی یه جلق درست حسابی زدم خلاصه چند روز گذشت تا اینکه من یه روز ماشینو برداشتم برم شهر کس چرخی بزنم ماشینو از تو حیات اوردم بیرون دیدم اون دوتا دختر سر جاده منتظر ماشین هستند(چون اون روز چهارشنبه بود و روز بعدش مدرسه تعطیل بود) میخواستن برن خونه من سری بدون اینکه در حیات رو ببندم سری رفتم جلوشون ایستادم گفتم بفرماید برسونمتون خلاصه با یه ادا اتفاری سوار شدند حرکت کردم. بعد ازشون پرسیدم سال چندمید هر دوتاشون سال آخر دبیرستان بودن رشته تجربی هر دوتاشون مانتوهای تنک چسپان کرده بودن و اون سینه هاشون که از روی مانتو دید میزدم دیونم میکرد بعد یه فکر زد به سرم که یه جوری یکشون رو بیارم صندلی عقب زدم بغل بهشون گفتم ماشین خراب شده بعد هر دوشون اومدن پایین من به بهانه آب رفتم که دستام رو بشورم رفتم صندوق عقب که آب بردارم بعد جور هم شق کرده بودم چهار لیتری رو بر داشتم گذاشتم رو صندلی عقب که دستام بشورم بعد یه کاری کردم که آب ها ریختن نصف بیشتر صندلی خیس شد بعد گفتم وای بعد دوتا خوشکل ها اومدن گفتن چی شد گفتم ابها ریختن رو صندلی بعد گفتم باید یکی تون بیاید صندلی جلو کیرم من هم بدجور شق بود برجستگی از روی شلوارم معلوم بود دوتا خوشکل کیر شق منو دیدن بهم یه چیزای میگفتن میخندیدن بهشون گفتم سوار بشید یکی شون اومد جلو اون یکی هم رفت صندلی عقب بعد ازشون اسمشون رو پرسیدم این صندلی جلوی اسمش مرجان بودن صندلی عقبی هم ناهید خلاصه از بس کیرم شق شده بود دیگه حالم بعد جور خراب بود نمیدونستم چی کار میکنم ناخدا گاه چشم به سینه مرجان افتاد یه مرتبه دستم رو بردم به طرف سینه هاش و از روی مانتو مالوندم چه حالی میداد سینه های بزرگ خوبی داشت خوب تو دست جا میشود دیدم هیچی نگفت خوب مالوندم از روی شلوار کس رو مالوندم چه حالی میکرد مرجان و ناهید هم که صندلی عقب بود دستش تو شلوارش بود برگشتم طرف خونه که کلیدهای خونه خالی که تو شهر داشتیم رو بردارم با سرعت 180 تا رسیدم در خونه (ماشینم پژو پارس بود نه فکر کنید که پراید چطور 180 رفته)سریع کلید ها رو بر داشتم با همون سرعت رفتم رفتم طرف شهر خلاصه بعد از نیم ساعت حال تو ماشین رسیدیم تو شهر رفتیم تو خونه تو خونه همه چیز بود آوردم براشون آب انبه خوردن رفتم وسط دوتاشون نشستم با هم لب میگرفتیم یه دستم رو سینه های مرجان بودن اون یکی دستم رو سینه های ناهید خوب سینه های بلوری خوشکلی داشتن هر چی میخوردم سیر نمیشدم بعد رفتیم تو اتاق خواب هر دوتاشون رو لخت کردم کس های تپلی هم داشتن برجسته بودن بعد اون مثل گرگ گرسنه افتادن به جون من و منو لخت کردن مرجان میگفت عجب کیر تپلی و درازی داری ناهید هم با خایه های من بازی میکرد بعد هر دوتا رو خوابوندم رو تخت کیرم رو گذاشتم وسط سینه های بلوری هر دوتا بعد ار نیم ساعت باهاشون حال کردن از قبیل لب گرفتن لاپای سینه مالیدن اول ناهید برام ساک میزد و مرجان هم رو سرم نشته بود و کس رو لیس میزدم و با دست هام سینه هاشو میمالوندم و بعکس مرجان ساک میزد و منم کس ناهید رو میخوردم نوبت به کردن رسید از بس حشری بودن اون میگفت اول منو بکن اون یکی میگفت اول منو بکن من هم که بعد جور حشری بودم ناهید رو خوابوندم رو تخت کیرم رو کردم تو کوسش و تلمبه میزدم ازش لب میگرفتم و با یه دستم سینه ناهید رو گرفته بودم و با اون یه دستم سینه مرجان و ناهید ارضاء شد نوبت به مرجان رسید میخواستم از کون بکنمش نذاشت گفت درد داره کیرم گذاشتم تو کوسش آآآآ…ه میکرد منم بعد جور حشری میشدم بعد از 10 دقیقه آب داشت میومد گفتم آب داره میاد نصف شو رو سینه های مرجان و بقیشو رو سینه های بلوری ناهید خالی کردم یه نیم ساعتی تو بغل هم خوابیدیم بعد شمارهای هر دوتاشون رو گرفتم و هفته یه بار میکنم شوننویسنده احمد
0 views
Date: November 25, 2018