درخواب هم نمی دیدم

0 views
0%

سلام دوستان عزیز من اکثر داستان ها رو خوندم و همین طور هم نظراتی که شما آخر هر داستان دادین .من اسمم محمد هستش و 23 سالمه پسر معمولی و سبزه هستم از نظر مالی خیلی ساده و کارمند هستم دوست داشتم داستان یکی از سکس هامو اینجا بنویسم و می دونم هدفتون از خوندن داستان ها اینه که حسابی حال کنین و به تجربیاتتون اضافه بشه و بیشتر تحریک بشین.لطفاً تا آخر بخونین و بعد نظر بدین و انتقاد کنین اما ازتون می خوام فش ندین ممنونم از اینکه وقت می گذارید و داستان من رو می خوانید.داستان از اونجا شروع میشه که من 3 سال پیش بد جوری افتاده بودم رو دور دوست دختر پیدا کردن همیشه با دو یا سه تا دختر بودم که اونها اکثرا خیلی ساده مثبت و حتی به سختی بیرون می آمدن. توی فامیل با یکی دو تا از پسر دایی هام راحت بودم و همیشه می پرسیدم چه کار کنم چه جوری با دختر دوست بشم و چی بگم یا اگه شما کسی رو دارید بهم معرفی کنین .من اصلا به اونها نمیگفتم که دوست دختر دارم، دلم می خواست با دختر های جدید دوست داشتم و تعدادشون رو اضافه کنم به پسر دایی های خودم هم می گفتم تازه کارم (جون خودم). خلاصه اونا یکی دو بار با خط های دیگران سر به سرم گذاشتن تا اینکه یک بار خانم پسر داییم رو مامور کرده بودن که یکمی اذیتم کنه. اون روز من سر کار بودم و توی یه فروشگاه کار می کردم . اون خودشو مهسا معرفی کرده بود و میگفت بسکتبالیسته و خلاصه تمایل داره با من آشنا بشه منم چون چندین بار سرم کلاه رفته بود گیر دادم کیه و از کجا شماره منو پیدا کرده که نگفت. منم گفتم پس اجازه بده ببینمت بعد از کلی خواهش من و ناز کردم اون اومد نزدیک فروشگاه و یه دفعه دیدمش تا دیدم اونه که این کارهارو کرده و منو سر کار گذاشته کلی ناراحت شدم و برگشتم مغازه ظاهراً اونم ناراحت شد فکر نمیکرد اینجوری بشه چند روز زنگ میزد اس ام اس می داد من جواب نمی دادم میخواست از دلم در بیاره (ببخشید اینقدر مقدمه می گم اخه اصلان بدون اینا نمیشه جریان سکس رو تعریف کرد) .یکم از مهسا بگم قد 190 سانت خوش اندام از من 3 سال بزرگتر بود و خوشگل هم بود اما من اصلان حتی چی بگم توی خوابم فکر این رو که روزی با اون سکس میکنم رو نمیکردم بعد از اینهمه اس ام اس و زنگ اومد در فروشگاه یه نامه داد به 2 تا دختر که برام آوردن توش نوشته بود محمد یا منو میبخشی یا از اینجا نمیرم منم دوست نداشتم واقعا توی محیط پاساژ بمونه و انجا اذیتش کنن یا بفهمن که منم با اون دوستم اس ام اس دادم باشه بخشیدم و اونم رفت می دونید اون خانم خیلی خوبی بود در سن 14 سالگی ازدواج کرده بود و یک دختر 6 ساله داشت با شوهرشم اختلاف فرهنگی زیاد داشتن و دیگران توی زنگیشون دخالت می کردن البته اون موقع که به من اس ام اس می داد اوضاع خوب بود خلاصه بعد از اون روز همیشه به هم دیگه اس ام اس می دادیم و کم کم به هم علاقه پیدا کردیم بیشتر اون البته منم هر جا که میتونستم کمکش میکردم یه بارم بهم یهدختری رو معرفی کرد که دختر خیلی خوبی نبود منظورم اینه که بدش نمی آمد توی بقل یه پسر باشه با اون دختره به نام بهناز دوست شدم و مهسا هم مثل خواهر بود برام خلاصه من و بهناز اس ام اس هامون به سکس هم رسید یه روز اون دوتا با هم اومدن خونمون من پدر و مادرم کار مند هستن دادشمم مدرسه می رفت منم اون روز گفتم دیر تر می رم مغازه و خونه موندم که اونا اومدن منم تو کف بهناز بودم خلاصه مهسا موبایلش زنگ زد و داشت حرف میزد منم به بهناز گفتم بیا چند لحظه توی اتاقم اومد و یکیمی نازش کردم لبهاشو بوسیدم و سینه هاشو از روی لباس مالوندم و زود برگشت پیش مهسا و اون ها هم رفتن منم تو کف بهناز بودم خلاصه بهناز بهم گفت که اون روز مهسا جریان رو فهمیده و کلی باحاش دعوا کرده .منو بهناز یکی دو بار دیگه با هم سکس کردیم اما چون اجازه نداد بکنمش براتون نمیگم دوستی منو بهناز بعد از کلی اتفاقات تموم شد .مهسا هم توی این مدت منو دوست داشت اما منه خنگ نمی دونستم و ازش می خواستم دوست جدید بهم معرفی کنه .خلاصه منو مهسا با هم بیشتر راحت شدیم بعضی وقت ها جک هایی می فرستاد که یکمی سکسی بود منم که اصلاً تو فکر سکس نبودم یه بار جواب جکی که فرستاده بود رو دادم وگفتم توام خوب شیطون هستی ها گفت اره پس چی ،کم کم سر صحبت باز شد دیگه راحت تر شدیم به هم اس ام اس های سکسی می دادیم و با هم قرار اولین سکس رو یک شب خونه اونها هماهنگ کردیم اون شب من فروشگاه بودم و ساعت 10 شب تعطیل کردیم و منم راه افتادم سمت خونه مهسا اینا اون شب شوهرش شب کار بود و دخترشم که علاقه زیادی به پدر بزرگ و مادر بزرگش داشت خونه اونها بود باور نمی کنید پایان بدنم یخ کرده بود خیلی می ترسیدم با هر زحمتی بود تا سر خیابان شون رفتم و اون اکی که داد منم رفتم توی کوچه و خیلی سریع رفتم توی خونه یه چادر سرش بود تا رفتیم خونه درش آورد باور نمی کنین یه تاپ پوشیده بود با شلوارک وایییی واقعا ناز بود موهاشم باز کرده بود و رفت توی آشپز خونه که برام شربت بیاره منم پشت سرش رفتم عجب پاهایی عجب کون و استیلی وایییییی الانم که دارم می نویسم کیرم راست شده امید وارم از شما هم شده باشه اینقدر حشری بودم که زود خودمو از پشت بهش چسبوندمو سینه هاشو مالوندمو گردنشو بوسیدم گفتم نمیخوام شربت بیا بریم توی اتاق خواب خلاصه رفتیم و دراز کشید افتادم روش و شروع کردم به خوردن لبهاش وایییی عسل بودن بعد گردنش اون موقع اینقدر حرفه ای نبودم گردنشو خوردم که صداش در اومد بعد سینه هاش نمیدونم تا یکم سینه هاشو میخوردم صداش می زد بالا و می گفت بسه محمد بسه الان جیغ میزنم بسه اخخخخخخ اییییییی می کرد باورم نمیشد اینقدر از سینه تحریک بشه بعد همون جور که خوابیده بود اومدم پایین از تخت و لخت شدم کیرمو بردم سمت دهنش و آروم شروع کرد برام به خوردن واییییییییییییی چقدر گرم بود نمی دونم شما هم تجربه کردین یا نه اما خیلی خوب بود برام اینو بگم من زود آبم میاد بهش گفتم بسه و بعد بهم کاندوم داد که کشیدم روی کیرم خواستم کسشو بخورم که گفت اصلان نمیشه صدام در میاد به زور یکیم مالیدمش با دستم کس ناز و خوشگلی داشت همین جوری شم لبهاشو گاز می گرفت که صداش بیرون نره منم آروم کیرمو گذاشتم در سوراخ کسش و یکدفعه کردم توش هنوز صداش تو گوشمه که گفت آخخخخخخخخخخخخخخخخخخ آیییییییی( فقط چشما تون رو ببندین و اون لحظه رو تصور کنین )و منم تا ته میکردم توش چه کس گرمی بود شروع کردم به تلمبه زدن که اونم دوست داشت اما کیرم کلفت تر و بزرگتر از کیر شوهرش بود به خاطر همین هم درد داشت براش، هم لذت و آخخخخ و ایییییی می کرد منم لبهاشو می خوردم که صداش بیرون نره یکمی که کردم حس کردم داره آبم میاد وقتی اومد با فشار خالیش کردم توی کاندوم دوست نداشتم کیرمو از اون کس تنگ و گرم در بیارم چون اینقدرم برام آخخخخخ اییییییی کرده بود که لذت بردم می دونید من دوست دارم موقع سکس صدای خانم در بیاد من هرچی تند تر بکنم اونم صداش بیشتر بشه 1 دقیقه ای همون طور روش خوابیدم تا کیرمم خوابید از روش بلند شدم فقط تاپشو پوشید و رفت برای آماده کردن شام منم گفتم محمد حالا که این همه سختی رو تحمل کردی 1 بار دیگه هم بکن ،شام رو خوردیم همش تو فکر سکس با مهسا بودم خط سینه هاش کاملا پیدا بود شام که تموم شد یکمی پیش هم نشستیم صحبت کردیم و دستشو گرفتم و گفتم بازم میخوام که گفت صبر کن میوه بیارم گفتم نمیخوام یالا که دوباره بردمش توی اتاق و شروع کردم به خوردن لبهاشو بعدم سینه هاش کاش اون موقع بیشتر اطلاعات داشتم بازم مثل دفعه قبل زیاد نشد بخورم سینه هاشو این دفعه من دراز کشیدومو ازش خواستم تا بشینه روی کیرم وایییییییی نشست تا ته رفت توش مثل اون دفعه یه اخخخخخخخخخخ و ایییییی بلند گفت و شروع کرد به بالا پایین شدن چه تالاپ و تولوپی میکرد جووووووون حس خیلی خوبی بود جلوی چشمم اون سینه هاش بالا و پایین می رفتن لبهاشم گاز میگرفت که صداش در نیاد بهش گفتم مهسا پاشو روی شکم بخواب توی فیلم ها زیاد دیده بودم که از پشت بکنن توی کس دلم میخواست تجربه کنم واییی اون کون نازو سفیدشو که اینقدرم ناز بود اومد جلوی چشمم اول خواستم از کون بکنمش که گفتم نه دفعه بعد بهتره خوابیدم روش و کیرمو کردم توش که همون اخخخخخخخخخخخ بلند رو گفت منم تند تند میکردم .جوون بدنم به لپ های کونش می خورد و می کردمش توی این حالت خیلی زود آبم اومد که زود کیرمو درش آوردمو آبمو ریختم بالای کونش و یه آه بلند هم کشیدم خیلی حال کردم آبمو با درستمال پاک کردم لباساشو پوشید و رفتیم توی حال باور کنین اگه می تونستم یه دست دیگه می کردمش آخه اولین بار بود اینجوری سکس می کردم اون شب وقتی اومدم خونه تا صبح تو فکر مهسا و سکس با اون بودم. و برای سکس دفعه بعد نقشه می کشیدم. از اینکه سر تون رو درد آوردم عذر خواهی میکنم می دونم فش بهم می دین که خانم شوهر دار بود اما باور کنین من اون موقع اصلان نمی دونستم چقدر بد و خطر ناکه من و مهسا توی مدت 6 ماه که با هم بودیم 15 بار دیگه سکس کردیم یکیش ساعت 2 نصفه شب بود که جریان خیلی خوب و با حالی بود اگر دوست داشتین حتما در نظرات خودتون بفرمایید تا براتون بنویسم توی اون شب من مهسا رو از کون کردم که تا 1 هفته نمی تونست درست بشینه و دست شویی بره خیلی جالبه دوست داشتین حتما بگین. نوشته محمد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *