در بی نهایت لذت (2)

0 views
0%

…قسمت قبلبرای فهمیدن کامل ماجرا بهتره اول قسمت 1را مطالعه کنیدحسام بلند شد و کیرشو کشید بیرون ایستادو بهم نگاه کرد دستامو ضربدری روی کسم گذاشتم و چشامو بستم. ازش خجالت میکشیدم. چشامو باز کردمو دوباره لبخندشو دیدم. از لبخندش چندشم شد متنفر شدمخودمو کشیدم بالا. از حس چند ثانیه قبل اصلاَ خبری نبود. روی صندلی نشستمو لباسامومرتب کردم. حسام یه بسته دستمال کاغذی از کشو پشت سرش دراوردو گذاشت روی کنسول جلوی آینه ورفت سمت اتاقی که گوشۀ حال کنار اشپزخونه بود. خوشبختانه اب کیرش تو کسم نریخته بود. نمیدونم کی کاندوم کشیده بود روی کیرش- من که اصلاَ متوجه نشده بودم- خودمو تمیز کردم. شلوارم تا نصفه پایین بودکشیدم بالا سوتینمو بستم و رفتم سراغ کیفم. وقتی حسام اومد بیرون -با آستینهای بالا زده و بی خیال- داشتم جلوی آینه به ارایشم ور میرفتم. دیگه مثل قبل خوشگل نبودحالا دیگه به نظرم یه پسر شهوتی مبتذل و هوسباز بود. عجله داشتم که زودتر ازون جای لعنتی- که خودمو اونجا به لجن کشیده بودم- برم بیرون. باز پشیمون بودم. خودمو تا حد یه هرزه خیابونی تنزل داده بودم و این حس داغونم میکرد. چشام هر لحظه پر ابتر میشد ولی حسام یه جوری رفتار میکرد که انگار هیچ چیز غیر طبیعی اتفاق نیوفتاده- شاید ازین تجربه ها زیاد داشت.خودشو به زور بین من و آینه جا داد. داشتم رژ میزدمرژمو از دستم گرفت و لباشو اورد سمت لبام دیگه دوسش نداشتم. صورتمو کشیدم کنار. لباش اومد سمت گردنم دستمو گذاشتم روی جایی که هدف لبای حسام بود. با سماجت سرشو برد سمت گوشم- نمیخواست کم بیاره لاله گوشمو گرفت لای دندوناش یه کم فشار داد یه چیزی تو قلبم دوباره تکون خورد. علیرغم درد واکنشی نشون ندادم. – ارضا نشدی عزیزم؟این جملش مثل پتک خورد تو سرم. یعنی اینقدر سطحی و مبتذل بود که فکر میکرد من ناراحتم چون ارضا نشدم؟یعنی اون فقط به سکس فکر میکرد؟حس تنفر که یه ثانیه تو اغوشش از بین رفته بود دوباره برگشت اینبار شدیدتر. خودمو کشیدم عقب – از دستم فرار میکنی گلی؟ هنوز باهات کار دارم.دوباره تنفراینبار نزدیکترو قویتر. از خودم متنفر بودم. – باید برم. امشب مهمون دارم راه طولانیه هیچ کارم نکردم بچه ها میرسن.سرشو اورد کنار گوشم – به مهمونات حسودیم میشه که میتونن پایان شب تورو ببینن. دوستن یا فامیل؟دلم دوباره ریخت. یعنی راست میگه؟ دستامو حلقه کردم دور کمرش – 4 تا از دوستام-پس من چرا دعوت نیستم؟ قبل ازینکه چیز دیگه ای بگه و این حسو خراب کنه لبامو رسوندم به لباش. یه لب نرم و کشدار جواب دلبریش بود. سرمو گذاشتم رو شونش. تو گوشم گفت میخوای قبلش بازم خوش بگذرونیم؟ دوباره از یه جای بلند سقوط کردم – یعنی این اتفاق خوب برای اون فقط یه خوشگذرونی ساده بود؟- البته که بود. این کار من دیگه چه معنی ای میتونست داشته باشه؟ از بغلش اومدم بیرون داشتم حاضر میشدم که برم دیگه اصرار نکرد شاید حس کرد که بهم بر خورده. بدون هیچ حرفی یه مبلغی رو به عنوان دستمزد گذاشتم روی کنسول و رفتم سمتش واسه خداحافظی. پایان این مدت لبخند تمسخرش روی لباش بود که باعث میشد حس بدم تشدید بشه. روبروش وایسادم دستمو دراز کردم سمتش واسه خداحافظی انگشتامو گرفت تو دستش و برد بالا به لبش نزدیک کرد فقط بو کردو گفت – می بینمت؟ لحنش نشون میداد که از جواب مثبت مطمئنه جواب من فقط خدانگهدارت بود.آخرین تصویر اون روز تصویر لبخند اعصاب خورد کنش بود که تا وقتی رسیدم باغ و بچه ها اومدن همرام بود. مرتضی –دوست پسر ساناز دوستم- یه شِل آبجو اورده بود که با هم خوردیم 2 تا قوطی آبجو خاطرۀ وحشتناک اونروزو از ذهنم پاک کرد. دوباره خودم شدممنطقی اروم و مسئولیت پذیر- البته تا جایی که الکل اجازه میداد.روزهای بعد با یاداوری اون خاطره یه حس لذتِ مشمئز کننده بهم دست میداد. حسام بعد از دو روز ازون ماجرا خیلی بهم زنگ زد که جواب ندادم. یه حس دوگانه نسبت به این تجربۀ منحصر به فردم داشتم. لذت و نفرت چند تا اس ام اس ازش گرفتم که میپرسید چه کار بدی کرده که من ازش رنجیدم ولی من نمیخواستم توضیح بدم در واقع نمیخواستم به بهانۀ توضیح دوباره باهاش حرف بزنم. از خودم متنفر بودم و از چیزی که تو وجودم منو وادار کرده بود که به این اسونی غرورمو تو بغل پسری که ازش هیچی نمیدونستم بشکنم. به این احتمال نمیخواستم فکر کنم ولی شاید مجرد نبود یا کسی رو داشت که پایبندش کنه. عذاب وجدان تنفرم رو از کاری که کرده بودم بیشتر میکرد.توی یه ماهه بعدش یه سری مشکلات کاری تو شرکت پدرم و مشکلاتم با برادرم -که تو المانِ بود- طاقتمو به بوته بد آزمایشی گذاشتشبا گاهی به یاد حسام و اون سکس با حال میخوابیدم. دیگه سوژه خود ارضایی هام داستانای سایت داستان سکسی نبود با تصور اینکه حسام داره منو میکنه ارضا میشدم ولی تلاش میکردم که تصویرشو از ذهنم پاک کنم. یه شب جمعه بعد از یه بحث تلفنی داغ با برادرم- که میخواست من تنهایی همه کار بکنم- به سرم زد برم باغ. به دوستام زنگ زدم همه یه برنامه ای داشتن فقط ساناز که شبو با مرتضی بود قول داد که صبح زود بیاد سراغم. گفتم ایشالا یه جوری بکنت که فردا نتونی از جات بلند شی. خدا کنهجوابی بود که گرفتم. باید تنها میرفتم عاشق تنهایی تو باغ بودم ولی اون شب به یه همراه نیاز داشتم.کس دیگه ای نبود. ولی لازم بود که برم .اونجا بیشتر از هر جای دیگه ای به پدرم حس نزدیکی میکردم. به تنها عشق واقعیم توی زندگی. حاضر شدم و زدم بیرون. سر راه جلوی یه عابر بانک وایسادم. یه مرده داشت با دستگاه کار میکرد منتظر شدم که کارش تموم شه برگشت و گفت لعنتی کارتمو خورد.بهش لبخند زدم و رفتم جلو که کارتمو امتحان کنم کارتمو که زدم شنیدم که مرده پشت سرم داشت تو تلفن توضیح میداد که کارتشو دستگاه عابر بانک خورده واون هم حالا هیچ پولی نداره که بتونه بره ترمینال و به اتوبوسش برسه ظاهراَ مجبور بود پیاده بره. دستگاه پول ندادو منم اصرار نکردم رفتم از سوپر یه کم خرید کردم. وقتی دوباره سوار ماشین شدم مرده داشت پیاده میرفت. به سرم زد که با خودم ببرمش. اخه گناه داشت بوق زدم وقتی توجهش جلب شد بهش توضیح دادم که ناخواسته حرفاشو شنیدم و اگه مایله میتونم ببرمش تا ترمینالتعارف کرد ولی وقتی که گفتم واقعا کاری ندارم قبول کرد. نشست و سر صحبت و باز کرد دانشجوی شهرستانی سال سوم بود که خونشو تحویل داده بودو داشت میرفت شهرشون که کارتشو دستگاه خورده بودو بی پول مونده بود.7 سال از من کوچیکتر بود. وقتی که فهمید کار شرکت ما به رشتۀ تحصیلیش مربوطِ ازم خواست که اگه میتونم به عنوان کار اموز یا دستیار استخدامش کنم کارتمو دادم که وقتی برگشت باهام تماس بگیره. وقت رفتن دست دادو تشکر کرد. پسرخوشگل و بامزه ای بود. برای من خیلی سطحی بود ولی توی راه بهش فکر میکردم چی میشد اگه بهش میگفتم که امشبو پیشم بمونهاون شب تنهایی برام کشنده بود.رسیدم باغ تا صبح نوشتمطرح زدم فیلم دیدمو چند تا سیگار کشیدم. هوا روشن شده بود که ساناز به گوشیم زنگ زد دم در بود گفت که درو براش باز کنم. قطع کردمو ریموت درو زدم. چند تا اس ام اس نخونده داشتم. یه شماره اشنا باعث شد که قلبم هری بریزه شمارشو سیو نکرده بودم ولی کاملاَحفظ بودم._سَبَب منم میدونم. ولی مگه حماقت مردونۀ من دنیای زنونۀ تورو میفهمه؟اس ام اس بعدی _اخه چرا یه ماهه که از جلوی چشام محو نمیشی؟ چرا ازم سوال نمیکنی؟ چرا بهم جواب نمیدی؟ اگه فکر میکنی که فقط هوس بود چرا اجازه نمیدی که خودمو توجیه کنم ؟ چرا حداقل نمیگی که برای تو هوس بودو خلاصم کنی؟ دوس ندارم مزاحم بشم واسه همین تا 5 صبح منتظر جوابت میمونم اگه جواب بدی حرف زیاد دارم برای گفتن اگه جواب ندادی دیگه هیچوقت حرفامو نمیگم 6 ساعت وقت داری که فکر کنی. بوی موهات تو مشاممِ دیوونم میکنه.ساعتو نگاه کردم 8 بود چه اتفاق بدی اخه چرا من از سر شب گوشیمو چک نکردم؟ دیگه دیر بود. دلم جوابو مینوشتو دستم پاک میکرد. نمیخواستمو میخواستم. ساناز که امد تو گفتچیه رنگت پریده؟_حتماَ به خاطر شب بیداریه.جواب حسامو ندادم- به سختی خودمو کنترل کردم که جواب ندم-. برادرم اومد ایران وخلوتمو ازم گرفت. صادق همون پسر اون شب تو شرکت مشغول شد خیلی حرف میزد برادرم ازش متنفر بود ولی من ازش خوشم میومد. زنده بود و شیطون. خیلی سعی میکرد با من رابطه داشته باشهدعوتم میکرد بیرون مهمونیای دوستاش و تورای ورزشی تفریحی که با هم دانشگاهیاش داشتن چند بارم باهاش رفتم ولی هر بار مجبورم میکرد بهش توضیح بدم که ما قرار نیست با هم رابطه داشته باشیمو من از سکس داشتن با پسرایی که از خودم کوچیکترن متنفرم. اونم همیشه ادعا میکرد که دنبال یه دوستی سادست و فقط میخواد از من چیزی یاد بگیره. شهوت زیادی داشتم که لابلای شلوغی های روزانه قایمش میکردم. اصلاَ میل به هیچ پسری نداشتم. ارزو میکردم همونطور که واسه مردا جنده لاشی پولی هست که فقط ارضاشون کنه واسه زنا هم بود.یه شبِ جمعه- برادرم رفته بود شمال- با دخترا جمع شدیم خونۀما. یه کم شراب خوردیم. بچه ها یکی یکی رفتن ساناز اخرین نفر بود-قول میدم اخر شب برگردم ولی الان اگه نرم مرتضی شاکی میشه بعد باهام بهم میزنه بعد منم مثل تو تنها میشم. ولی فکر تورو هم کردم توی فِلَشَمو فیلم سکسی پر کردم تا من بیام حالشو ببر.سرم گرم شراب بود رفتم لباس عوض کردم یه دست لباس زیر فانتزی مشکی پوشیدم که فقط روی نوک سینه هام یه پاپیون بودو جلوی شرتش هم یه پاپیون بقیش همش کش و نخ بود که پاپیونا درست سر جاشون وایسن. با یه بادی یکسره تورساده اونم مشکی. یه پیراهن کوتاه نقره ای چرمی-کادوی بابام- رو روش پوشیدم. میدونستم که اخرش کارم به خود ارضایی میکشه میخواستم حداقل شیک باشم تا بیشتر لذت ببرم سینه هام سفت شده بودو صاف وایساده بود کسم ابریشمی و خیس دستمو کشیدم روش. براحتی تحریک میشدم ولی سعی میکردم خودمو کنترل کنم. فیلمارو میدیدمو بقیۀ شرابو میخوردم. اس ام اس اومد صادق بود- شب جمعه ای چه میکنی؟ تنهایی؟ جای اقا مهدی خالی نباشه.مهدی برادرم بودجواب ندادم میخواستم تو حال خودم باشم دوباره اس داد- اگه تنهایی میای بیرون؟از تنهایی بهتر بود اس دادم-بیا-میای دنبالم؟-نه-پس حاضر شو رسیدم در خونتون تک میزنم بیا پایینتلویزیونو خاموش کردم. ارایشمو پاک کردم که دوباره ارایش کنم که صادق زنگ زد- چقدر زود رسیدی-نزدیک بودم-بیا بالا من کارم نیم ساعت طول میکشه-نه همینجا منتظر میمونم-هر جور دوست داری-نه میام درو بزن. طبقۀ چندین؟….درهالو باز گذاشتمو اومدم تو اتاق که ارایشمو تموم کنم اومد تو هال و شروع کرد به وراجی کردن.-کجایی صابخونه؟ تو شهر شما مهمونو تنها میزارن میرن؟ نه پذیرایی نه چیزیبا همون لباسا یه شلوار جین پوشیدمو اومدم بیرون- نه عزیزم فقط اگه مهمون مثل تو پررو باشه تنهاش میزارن و میرن. چی میخوری؟ نوشیدنیِ گرم یا سرد؟-نمیشه من ازین چیز خوشمزه های روی میز بخورم؟ یادم رفته بود بطری شرابو وردارم مجبور شدم تعارف کنم براش یه جام اوردم گفت- نمیشه من تو این جامی که روش رژ داره بخورم؟ حرکاتش منو به خنده مینداخت.گفتم هر کار دوست داره بکنه فقط حرف نزنه و رفتم تو اتاق. ارایشم که تموم شد تو اینه به خودم نگاه کردم حوصلۀ بیرون رفتنو نداشتم سرم هم هنوز گیج شراب بود اینم که به هر حال اومده بود توی خونه – صادق نظرت چیه که بمونیم خونه؟-هر چی صابخونه بگه ما اطاعت میکنیم. –شام چی میخوری؟زنگ بزنم بیارن -فعلاَ هیچی. وقتی که گشنم شد یه چیزی میخورم. پیش صادق خیلی اعتماد به نفس داشتمو از هیچی خجالت نمیکشیدم. شاید چون از من کوچیکتر بود یا چون تو شرکتمون کار میکرد یا شایدم چون خودش خیلی راحت بود.نشستم روبروش. –خوب برای منم بریز دیگه-تو پیکِ خودت میخوری؟-نه اونو که تو دهنی کردی تو اون یکی بریزرو پیکم یه سیگار روشن کردممست بودم. صادق همچنان حرف میزد سرمو گذاشتم روی پشتی مبل و چشامو بستم از حس سنگینی و خلسه که دچارش بودم لذت میبردم. –صادقچند ثانیه به زبونت استراحت بده از مغزت کار بکش .-از سیگارات وردارم؟ -بردار فقط حرف نزنتو سکوت سیگارمو میکشیدم که صدای روشن کردن تلویزیون اومد. اصلاَ حواسم نبود که دی وی دی رو خاموش نکردم و فیلمِ داره برای خودش پخش میشه صدای اه و اوف هنرپیشه منو به خودم اورد. صادق شوکه شد سریع تلویزیونو خاموش کرد.عصبانی شدم-به تو یاد ندادن که تو خونۀ مردم اگه خواستی به چیزی دست بزنی اول اجازه بگیری؟-ببخشین پدر من چه میدونستم؟-یه پیک دیگه بریز پا شد اومد جلوی پای من نشست و پیکمو ریخت خوردمش دوباره چشامو بستم. گرمی دستشو حس کردم-حتی تو این حالت هم دستام سرد بود- پیکمو گرفت– اگه خوابت میاد من مزاحم نشم-نه چشامو میبندم فاز خوبی میگیرم یه سیگار میدی؟ اعصابمو ریختی به همنفسشو تو صورتم حس کردم سیگارو روشن کرده بود و دودشو فوت کرد تو صورتم. خواستم بگیرم ازش- نه خودم بهت میدم.دستش اومد نزدیک صورتم وقتی کام گرفتم انگشتاش گونَمو نوازش میکرد -واکنشی نداشتم- کام بعدی نوبت خودش بود که دودشو فرستاد به سمت گردنم کام بعدی لباش به گونم نزدیک شد و یه بوس کوچولو روی گونم. چشای من هنوز بسته بود که لباشو روی لبام حس کردم که سعی داشت بهم کام بده ازینکه نفسشو داد توی دهنم بدم اومد ولی واکنشی نداشتم فقط به نشونه اعتراض سیگارو ازش گرفتم. وقتی چشامو باز کردم که سیگارو خاموش کنم دیدم روبروی من روی زمین نشسته و با یه حالت بچه گونه بهم نگاه میکنه.بهش لبخند زدم دستشو گرفتمو چشامو بستم. اومد بالا دم گوشم گفت-اجازه هست؟ سرمو به نشانۀ تایید تکون دادم و یه لبخند زدم لباش از کنار گوشم با بوسه های ریز به سمت گردنم اومد. یه کم زبونشو رو گردنم کشیدو از زیر چونه اومد بالا. پا شد روبروی من روی پام نشست. دستاش روی دسته های مبل بود و اطراف لبمو میبوسید -تمام صورتمو- لباشو میخواستم دستامو دور گردنش حلقه کردمو لباشو گرفتم با شهوت زیاد میبوسیدمو زبونشو میمکیدم لبامو از لبش جدا کرد و گفت-مرررررریییییییم دختر تو که اتیشی. لباشوگرفتمو گفتم- فقط خفه شو. میتونی؟-وای ی ی ی ی به خاطر تو چه کارا که نمیتونم.پام درد گرفته بود جام ناراحت بود از رو پام بلندش کردم پا شدم شلوار جینم رو دراوردم روی کاناپه لم دادم دستامو به سمتش گرفتم که بیاد بغلم اومد روبروم رو زمین بود دستشو از ساق پام میکشید بالا بادیِ توری رو لمس میکرد-اجازه هست از لباست تعریف کنم؟ با اشاره سر گفتم نه داشتم دکمه های پیراهنشو باز میکردم و اون با دستش پایان تنمو نوازش میکرد پیراهنشو دراوردم و کشیدمش رو خودم . روم دراز کشید و کیرشو که سفت شده بود روی کسم گذاشت خیلی تحریک شده بودم کسمو میاوردم بالا که محکمتر با کیرش تماس پیدا کنه چوچولمو از زیر لباس میمالیدم به سفتی کیرش و لذت میبردم. اونم داشت سینههامو از روی لباس میمالید و دنبال یه راهی میگشت که دستشو ببره توی لباسم. بلندش کردم از روم حرکاتش یه کم شتابزده بود که این منو بیشتر حشری میکرد. پا شد جلوم ایستاد بدنش عضلانی بود و خیلی خوش فرم اکثر موهای بدنشو زده بود.همونطوری به پشت خوابیدم و سعی کردم دستمو برسونم به زیپ لباسممتوجه شد زیپمو کشید پایین و لباسمو از پام دراورد. اومد در گوشمو گفت- عجب باسنی داری مریم. برگشتم به سمتش دوباره کشیدمش رو خودمو گفتم-نگفتم حرف نباشه؟ و کسمو اوردم بالا تا به کیرش بخوره. از روم پا شد پایین پام نشست پاهامو باز کردو نگام میکرد- چیه از حرف زدن موقع سکس خوشت نمی اد؟-نعععععععع -ولی من خوشم میاد شورتمو زد کنار دستشو گذاشت رو کسم و محکم انگشتشو فشار داد تو. کسمو اوردم بالا و یه اهه بلند کشیدم – جووووووون چیه؟ حال میده؟ میخوای چند بار ارضا شی؟ چه جوری بکنمت که بیشتر حال کنی؟هان؟ دستشو میکرد تو کسمو در می اورد. کمرمو اورد بالا که کسم جلوی دهنش باشه چوچولمو مکید. سرو صدا میکردمو اصلاَ تو این دنیا نبودم. –بخورمت تا ارضا شی جیگر؟جواب نمیدی؟ منم دست نمیزنم بهش. دوست نداری وقت سکس حرف بزنی؟ ولی من دوس دارم حرف بزنی. کمرمو اوردم پایین و یه سیگار روشن کردم. داشت ضد حال میشد سرشو اورد پایین و یه کام گرفت بازدمشو روی کسم فوت کرد کیف کردم. یه کام دیگه گرفتم. زبون صادق از روی پاپیون نوک سینمو زبون میزد سفت سفت شده بود. نوبتی یه زبون به یه سینم میزد و یه زبون به اون سینم. سیگارو خاک کردم. پاپیونِ سوتینمو کشیدم کنار ولی اون دوباره میزاشت سر جاشو از روش سینمو لیس میزد گفتم- صادددددددق -جااااااااانم؟ -میخوام دیگه -چی میخوای عزیزم عیب نداره که بگی -بخووووووررررررشون -سینه هاتو عزیزم؟ -ارررررره دیگه -صادق فدات شه. دیگه کجاتو بخورم برات عسلم؟ -کسمو بخور. دل میزنه. دوست دارم ارضا شم. وحشی شد نوک سینمو بین دندوناش فشار داد که باعث شد داد بزنم- یواشتر عزیزمدرحالیکه نوک سینم بین لباش مکیده میشد بندای بادی توری رو از روی شونم کشید پایین. حرکات شتابزدش بیشتر حشریم میکرد شکممو میمکیدو میرفت پایین و در همون حال لباسم رو هم میکشید پایین. چشام بسته بودو از لذت به خودم میپیچیدم کسمو میاوردم بالا که زودتر به دهنش نزدیک شه. پایان کسمو یه جا کرد تو دهنش و مکید. به چوچولم زبون میزدو دستشو میکشید دم سوراخ کسم. گفتم- بکن صادقم. دو تا از انگشتاش با هم رفت تو کسم چوچولم رو هم مکید و ارضا شدم. اینقدر لذت برده بودم که دیگه انرژی نداشتم و اینقدر تحریک شده بودم که دوباره بلافاصله کیر میخواستم. صادق زبونشو میکرد تو کسم و ابمو میخورد و میگفت_جوووون خوشمزۀ من. خودشو کشید کنارم و دراز کشید.غلطیدم روش سرمو گذاشتم روی سینش و به نوک سینش زبون میزدم یه سیگار روشن کرد مثل خودش کام گرفتمو دادم توی دهنش دودشو فرستاد بیرونو گفت-اینطوری حال میدی من سیگاری نشم خوبه. –نترس نمیشی من مواظبتم. –تو عزیزمی.منو کشید بالا لبامو تو لباش خیلی حرفه ای لب میگرفت. کشیدم بالاتر سینمو کرد تو دهنش با دستشم نوک اون سینمو میمالید. –اه ه ه ه ه ه صادق جر زنی نکن نوبت منه. اومدم پایین زبونمو کشیدم روی گردنش تا روی سینش نوک سینسشو زبون میزدم خیلی حال میکرد از سرو صدایی که راه انداخته بود میشد فهمید. اومدم پایینتر روی شکمش نافشو زبون میزدم. هنوز شلوارش پاش بودزبونمو بردم زیر کمربندش داشت بازش میکرد دستشو گرفتمو دونه دونه انگشتاشو مکیدم دستشو کنار زدم. موهامو ریختم تو صورتم که نبینه. کمربندشو باز کردم اروم شلوارشو کشیدم پایین. طاقت نداشت.-زود باش دیگه داغونم کردی. از روی شرت نفسمو دادم روی کیرش موهامو زد کنار که بهتر ببینه شورتشو دادم پایین کیرشو نگاه کردم خوشبختانه تمیز بودیهو فرستادمش تهِ حلقم. –اه ه ه ه ه ه ه چقد باحالی دیوونتم مهندس-من مریمم -تو مهندس منی تو سکس که استادی دیگه حرفاش ضد حال نبود. کیرشو میمکیدم با با اشتهای زیاد میمکیدم زبونمو روی کلاهکش میچرخوندم. داشت تلاش میکرد که منو بکشه بالا ولی من ادامه میدادم به زور کشیدم بالا بالاتر کسمو برد سمت دهنش رو صورتش نشسته بودم و زبونش تو کسم بود. گفت- میخوای با زبونم ارضات کنم؟-باز شیطون شدی؟ نمیتونی -امتحانش مجانیه -چوچولمو با دستش میمالید و زبونش تو کسم بود نوک سینه هامو بین انگشت شصت و سبابم فشار میدادم و لذت میبردم اگه ادامه میداد حتماَ ارضا میشدم واسه همین گفتم- صادقی کیرتو میخوام کسمو ول کرد و گفت- من فدای اون کیر خواستنت بشم. از روی صورتش کنار رفتم اونم پا شداومد واسه لب گرفتن شورتو شلوارشو دراورد. گفتم کاندوم داری؟ -کاندومم کجا بود؟- من یکی دارم. -داری؟ تعجب کرده بود -ارهیادگار شوهرمه(دروغ میگفتم) -اهان تو اتاقم داشتم رفتم اوردم کیرشو یه کم مکیدم و اونم دستشو کرد تو کسم کاندومو کشیدم روی کیرش دراز کشیده بود رفتم روش کسم باز شده بود امادۀ کیر کیرشو کردم تو کسم و فشار دادم تا ته. رو کیرش بالا پایین میرفتم و لذت میبردم اونم حرف میزد –مریم دیوونم بکن عزیزم دیوونم کن. مریم پوزیشن مورد علاقت چیه؟-دوست دارم از پشت بذاری تو کسم دیوونه میشم -یه کم اروم بگیر دختر هنوز میخوام از پشت بکنمت ابمو نیاری من بی جنبه نیستم هان ولی تو خیلی حال میدی ابم زود میادثابت شدم کسمو فشار میدادم به کیرش دردم میومد ولی لذت داشت سینه هامو با دستم جمع میکردمو نوکشو میمالیدم دستاش زیر سرش بودو نگاه میکرد موهامو ریختم روی سینه هام پوشوندم. با دستاش دنبالشون میگشت. طاقت نیاوردیه لب گرفت و بلندم کرد روی زانوهام نشستم روی لبه مبل و صادق پشت سرم ایستاد کسمو خشک کرد کیرشو کشید رو لبۀ کسم و فشار داد. داد کشیدم _ اهاناین خوبه برو ببینم چکار میکنی؟ یه جوری بکن که……-مریم نمیتونم دیگه نگه دارم داره میاد-بذار بیاد منم دارم ارضا میشم. دیگه از حرف زدن تو سکس چندشم نمیشد. ابش فواره زد توی کاندوم همزمان با دل زدنای کیرش ارضا شدم عاشق اینم که کیر تو کسم خالی شه.دیگه پنچرشدم. صادق جای دستشویی رو پرسید و رفت منم رو مبل دراز کشیدم و پیراهنمو کشیدم روم. صادق اومد کنارم دراز کشید وبه سختی پیراهنمو انداخت رو هر دومون من دیگه اصلاَ حال نداشتم ولی اون هنوز انرژی داشت نوک سینمو اروم اروم میمکید. هنوز گیجی شراب تو سرم بود که خوابم برد. چشامو که باز کردم صدای چرخیدن کلید تو قفل میومد یاد ساناز افتادم خیلی بد میشد اگه ساناز تو اون حالت منو میدید داد زدم – ساناز وایساازون جایی که من بودم در رو کاملاَ نمیدیدم خودمو و صادقو که اونم بیدار شده بود از مبل انداختم پایین. در بسته شد. صادق رو فرستادم تو اتاق با لباساش و خودم رب دو شامبر پوشیدمو رفتم درو باز کردم. مهدی برادرم پشت در بود با چمدونش. ساعت 4صبح بود. سلام کردیم و مهدی رفت طبقۀ بالا توی اتاق قدیمیِ خودش. ادامه…نوشته مریم

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *