در حسرت دخترخاله آزیتا

0 views
0%

دوربر شما دوستان خوب من زیاد اهل تشریح وتفسیر نیستم من الان 32 سالمه ومتاهل شدم زمانی که مجرد بودم زیاد آدم حشری ودنبال کس بازی بودم الانم هستم اما دیگه خلاف نمیکنم واین موضوعی که میگم تقریبا بریمگرده به 8 یا 9 ساله پیش من یک دختر خاله دارم به نام شما فرض کنید آزیتا که از من 10 سال بزرگتره جسه ای ریزی داره بگم حالا زیاد خوش استیل یا خیلی سکسی نبود اما نمیدونم چرا من رفته بودم تو کف کردن اون .اولین باری که حس کردم میتونم سکس با اون داشته باشم زمانی بود که برای اولین بار ماساژش دادم البته همه بودن خواهرم مادرم اما خوب چون من خوب بلد هستم ماساژ بدم همیشهاکثر فامیل دوست دارن من ماساژ بدم جون کلاسم رفتم به خاطر این موضوع در هر صورت من برای اولین بار اون رو ماساژ دادم پیرهن شو رو دادم بالا وشروه کردم به ماساژ زمانی مالش میدادم به خودم گفتم یه امتحانی بکنم ببینم میشه جواب میده یا نه زمانی که مادرم رفت تو آشپز خونه من از فرصت استفاده کردم با دست راستم همین طور که میمالیدم یواش رفتم زیر و از ازیر سینه ای اون رو گرفتم یکم با نوکش بازی کردم دیدم چیزی نگفت چشماش رو بسته بود یکم که گذشت خیلی آرم گفت بسه دیگه همین من هم در حسرت مونده اطاعت امر کردم .این موضوع گذشت تا اینکه من رفتم خونه خالم تهران دختر خاله جون هم که ساکن شهر ما بود اونموقع اونجا بود جون بشدت با همسرش اختلاف داشت الانم جدا شدنمن میخواستم برگردم از تهران شوهر خالم گفت که دختر خالم رو ببرم با خودم منم از خدا خواسته گفتم اشکالی نداره من در خدمتم دربست یه کوپه دربست گرفتم من ودختر خاله ام ودختر کوچیکشراهی شدیم زیاد اهل صحبت نبود کلا آدم تو داری بود اما بیشتر راجع شوهر ومشکلات عدیده که داشت صحبت میکرد شب شد و دخترش خوابش گرفت منهم سفارش شام دادم اودرن توی کوپه میلکردیم حدو ساعت یازده بود گفتم دوست نداری ماساژت بدم گفت حوصله داری گقتم چرا که نه ؟بعد اروم روی تخت داز کشید و من آرم تاپ شو در آرودم یواش سوتین رو باز کردم مقاومتی نکرد آرم شروع کردم به ماساژ و خیلی آروم ماساژ که نه داشتم نوازشش میکردم کیرم هم بعد جوری داشت فشار میاورد یکم از نوع معمولی بزرگتره وسیاه هستش بعد شروع کردم با کمال پرویی دسنم بردم لای روناششلوار لی پاش بود دیدم یکم داره مقاومت میکنه اروم خوابیدم روش از زیر دست م رو بردم زیره سینه اش و شروع کردم به مالیدن اونهم چشماش رو بسته بود چیزی نمیگفت فقط صدای نفس هاش رو مشینیدم یواش برشگردوندم خواشتم ازش لب بگیرم نذاشت نمیدونم چرا از خجالت بود رفتم روی سینه هاش کوچیک بودن جوری که تو دست جا میشد فکر 65 بود اروم نوازش کردم یکی رو میمالیدم اون یکی رو داشتم میخوردم و هر از گاهی یا گاز کوچیک میگرفتمآروم آومدم پایین تا رسیدم به روی نافش آروم زبون میزدم وسعی میکردم به همه جای بدنش دستم برسه یواش سعی کردم دکمه شلوار رو باز کنم نذاشت یکم مقاومت کرد یکم خودش رو جمع کرداما من با تلاش باز کزدم وآروم آوردم پایین گفت نه سیا خواهش مکنمدارم غذاب میشکم گفتم اگه یکم آروم باشی جوری بهت حال میدمکهدیگه عذاب نکشی آروم کشیدم پایین اما دست به شورت نزدمآروم از گوشه شورت دیواره شو لمس کردم آرم آومدم پایین لای رونش رو میخوردم وزبون میزدم تا شصتش همین کار کردم شصتش رو که خوردم اصلا نمیدونم چی شد از خود بیخود شد نمیدونم جای حساسش بود یا هر چی خیلی به وجد اومد منم دیدم الان موقعاش هستش شورت شو آروم کشیدم پایین بد جوری داشت موقعه نفس کشیدن میلرزید منهم یواش یه زبون کلی زدم به کوسش از پایین به بالا بعد یکی هم از سوراخ کونش تا بالای کسش کونش بوی خوبی میداد شروع کردم به خوردنش یواش لبهای ماژرش بعد مینور آروم چوچولش رو خوردم وگاز گرفتم یه 10 دقیقه همین کارم بود بلند شدم گفتم سالک بزن گفت نه خوشم نیماد من اصرای نکردم آرم سر کیرم رو خیلی دیگه وحشی شده بود گذاشتم روی دهانه و آرومفرستادمش داخل نیمرفت نه اینکه خیلی تنگ باشه اما یک سه ماهی میشد نزدیکی نکرده بود فکر کنم به خاطر این بود اروم شروع کردم به جلو وعقب خیلی داشت حال میکرد منهم همین طور اماحدسم بر این بود که اون داره بیشتر از من حال میکنه .خواستم موقعیت رو عوض کنم پاها رو دادم بالا روی شونه هام وسریعتر شروع کردم به تلمبه زدن سریع تا ختنه گاه اونم لبهاش رو حسابی بهم میمیالید ته جیغ نزنه یکم هم جسه اش کوچیک بود داشت دیگه ضغف میکرد گقت بسه تر خدا بسه دارم میمیرم منهم زانو هاش رو جمع کردم تو سینه اش و با پایان هیکل افتاد روش با چن تا جلو وعقب سریع آبم داشت میومد منم در آرودم و ریختم روی سینه اش و افتادم بغلش آروم نوازش کردم بعد پاکش کردم لباسش رو تنش کردم فقط یک جمله به من گفت کفت خیلی خوب بود من زیاد اهل سکس نیستم وسکم سر مزاجم اونم به خاطر اینکه مردم خوب نمیتونهحال بده اما امشب خیلی حال داد تازه مزه سکس رو فهمیدم از اون موقعه به بعد دیگه نتونسیم کاری بکنیم چون موقعیتش نبود بعدش که کلن جدا شد رفت تهران منم به خاطر اینکه با پسر خاله ام به یک مشکل خوردیم رابطه ام قطع شد .دیگه یک چند سالی میشه از شون خبر ندارم اما خبر میرسه خیلی سر حال شده اگه دوباره به پستم بخوره نمیدونم کاری میتونم بکنم یا نه نظره شما چیه؟نوشته سیا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *