در حسرت یک اشتباه

0 views
0%

نمیدونستم چرا اومده بودم اون خونهشاید میخواستم بهش بفهمونم منم میتونم بد باشماما دیگه زیادی تند رفته بودم . من آدمی نبودم که به سحر پا بدم. اصلا سحر رو آدم نمیدونستم.سرم درد میکرد.سیگارمو روشن کردمصدای پای سحر میومد.-به به آقا سامان. قدم رنجه فرمودین. منور کردینهیچی نگفتم.۱کام دیگه از سیگارم گرفتم و به شیدا فکر میکردم.-آقا خوشتیپ چته چرا دمغی?صداش قشنگ بود اما از جمله بندی هاش و انتخاب واژه هاش متنفر بودم-با شیدا بحثم شده-إ إ إ سر چی?۱نگاه بهش کردم.معلوم بود خوشحاله-اصلا نمیخواد بگی بیا شربتتو بخور-میل ندارم-د بخور تا میاماینو گفتو شربتو گذاشتو رفتدوباره ۱کام از سیگارم گرفتم و یاد صبح افتادممادرم خیلی شیدا رو اذیت میکرداما من نمیخواستم قبول کنم که مادرم عمدا اینکارارو میکنهشیدا هم هیچی نمیگفتصبح دوباره رفتیم جواب ازمایش رو گرفتیمآره ایراد از شیدا بودخودش رفتمن دنبالش نرفتم یعنی خواستم برم ولی مادرم نذاشتتو همین فکرا بودم که سحر باز اومد پیشم-آقا خشگله چرا نخوردی?-خسته ام.میخوام استراحت کنم-باشه گلم بیا رو تخت منجلو راه افتاد۱ تاپ کوتاه تنش بود با ۱ شورتکخیلی شیک میگشت. چشماش عین خودم آبی بود و بدنشم مثل من ذاتا برنزهخب هرجور بخوای حساب کنی ارث از مادرمون بردیم اما پدرهامون ۲ تا بود من از شوهر اولش بودم و اون از دومیرفتم تو اتاقش کتم رو گذاشتم رو صندلی و دراز کشیدم رو تختچشام به سقف دوخته شده بوداصلا جون نداشتمچشمامو بستمخوابم برده بودنوازش رو روی گونه هام حس کردمفکر کردم شیداستدستمو گذاشتم پشتشاتفاقای صبح واسم تکرار شدازمایشگاه.بچه.شیدا.مامان…سحروای خدا سحریهو چشمامو باز کردملباشو گذاشت رو لبامتکون نخوردمنفس نداشتماومد روم-سامان میخوامت-سحر نهمن خانم دارم.باز لباشو گذاشت رو لبامدیگه تسلیم بودمطعم لباش دیوونم میکردبرش گردوندمتازه متوجه بدنش شدملباس تنش نبودحالا من روی سحر بودمشروع کردم به خوردن گردنشلبام سرتاسر گردنش میچرخیدآه های شهوتناکش بدنمو شل میکرداومدم پایین تربین سینه هاشو میبوسیدمسینه هاشو غرق بوسه کردمخوش فرم.سفت.سربالابوس میکردمو میخوردمشونپیچ و تاب های بدنش منو روانی میکرداومدم پایین از سینه تا کسشو بوس بارون کردمبین پاهاش بودمکسش غرق آب بودتمیز و بی مو خوش بوطاقتم تموم بود۱ بوس کردم لبه ها کسشوبدنش شروع به اسپاسم کردمشهود بود داره لذت میبرهبوس دومبوس سومبوس چهارم رو رفتم بکنم که آبش کل صورتمو خیس کردآه میکشیدسکوت بود و فقط صدای آه سحر سکوت رو میشکستدوباره سرمو بردم بین پاهاشچوچولشو گرفتم تو دهنممعلوم بود حساسهاون آه های کوتاه تبدیل شد به جیغ و التماس-سامان-سامان تو رو قرآن از این شهوت نجاتم بده-ساما ا ا انو دوباره صورتمو پر آب کردجون نداشتاما بلند شدلباسامو در آوردبدنش بی حس بود اما دلش نمیخواست ازدستم بدهکیرمو گرفت تو دستش-جوووون-سفید و ناز و دراز و کلفتشروع کرد به خوردنباز فکر شیدا افتاد تو سرمشیدا اصلا کیرمو نمیخورد-سامان دوست نداری بخورم?-هووم?-نخورم?هیچی نگفتم فقط خوابوندمشفکر شیدا و سکس قاطی شده بود-سامان از پشت نهتورو قرآناصلا حرفاش تو فکرم نمیرفتکیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش-سامانتورو جان مامانتا ته دادم توجیغش رفت هواوحشی شدمتند تند میکردمشاصلا تو اون حس نبودم۱ آن به خودم اومدم-سامان کون نهبذار تو کسمکیرمو در آوردم کردم تو کسشحس قشنگی داشتهنوز به ۵ دقیقه نرسیده آبم پاشید ته کسشافتادم ۱کنارسحر هم کنار من-سامان عاشقتم-الان دیگه من واست بچه میارمتا اینو گفت سیخ نشستم رو تختتازه فهمیدم چیکار کردمسحر دستمو گرفت-سامان چی شده?بلند شدم نصفه نیمه لباسمو پوشیدم راه افتام سمت خونه ی بابای شیدا۱ سیگار روشن کردمبا هر کام دنیا رو سرم خراب میشدطاقت نداشتمروز کثیفی داشتمواسه خودم برنامه ریختم که چیا بگم-شیدا من بچه برام مهم نیستمن عاشق خودتمشیدا ببخش نیومدم دنبالترسیدم اونجارفتم تو-سلام آقای نادریشیدا هست-علیک سلامنهچیزی شده?-آره. ۱بحث کوچیک داشتیم-سر چی?چیشده?-هیچی باباجون با خودش میام باهم صحبت میکنیمبرگشتم سمت خونه خودممادرم??داشت از خونه میومد بیرون-اینجا چیکار میکنی?-جای سلامته?کفری شدم واسه اولین بار سرش داد زدم-گفتم اینجا چه غلطی میکنی???-چیه?وحشی شدی?رفتم فیلم بچه دار شدن سحر و نشون شیدا جون بدم یاد بگیره چطور بچه دار بشهیا قرآنانگار دنیا رو سرم هوار شدفقط به دو رفتم بالا-شیدا-شیدا-غلط کردم-شیدا گه خوردماینا رو تو راه پله میگفتماشک و بغض و شرمساری باهم قاطی شده بود-گروووپصدای جیغ مادرم از پشت سر اومدفهمیدم چیشددنیای من دیگه خراب شدبرگشتمجیغ های یکسره مادرم همه رو کشید بیروناومدم پایینشیدا کف خیابون افتاده بودگوشیشم تو دستشافتادم زیر پاش-خانومم-عسلم-چه کاری بود کردی?بغض راه نفسمو بسته بوداشکام سرازیردیگه ندیدم جایی روفرداش سر خاک فقط گریه زاری کردممادرم با سحر اومده بودن که با داد های من سریع رفتنالان ۲سال میگذره…من تنها…در حسرت ۱ اشتباه.پایان نوشه امیر

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *