دلم می خواست دختر بودم

0 views
0%

همیشه از بچگی دلم میخواست دختر بودم ولی هیچ وقت نتونستم به هیچ کس بگم چند بارم به مادر پدر گفتم ولی نه باور میکردن نه میخواستن که باور کنن هر وقت میرفتم تو رویا با خودم فکر میکردم که لباسای خوشگل توری ساتن میپوشم کلی خودم خوشگل میکنم ولی همش رویا بود تا یک روز که تو مدرسه یکی از دوستام گفت بیا خونه ما درس بخونیم من هم بعد از مدرسه با کلی دوز کلک سر مادرم کلاه گذاشتم که میرم بیرون باز زود برمیگردم وقتی رسیدم اونجا دیدم خواهرش در واز کرد من رفتم داخل بعد به ما گفت من کاری دارم میرم بیرون زود برمیگردم تو این هیری بیری این دوستم که من دعوت کرده بود من برد تو اتاقش کلی باهم حرف زدیم سگا بازی کردیم تا ناگهان به من گفت راستی احسان دیدم بعضی وقتی سر کلاس شورت زنونه اولش منکر شدم ولی اون گفت نه راستشو بگو چرا اولین بار بود که یکی از من این سوال خیلی صادقانه میپرسید بعد دیدم تنها دوستی که دارم همین یک دونه است گفتم من همیشه فکر میکنم دخترم بعد از اون روز که باهم دوست تر شدیم چند روز بعد که رفتم خونشون خودش خواهرش باهم خونه بودن خواهر برگشت گفت دوست داری دختر واقعی باشی گفتم اره بعد گفت خوب تو از الان خواهر من بعد من برد تو اتاقش لباس دخترونه خودش کرد تنم دیگه دنیا برام بهشت شد یکی باور کرد که مم دخترم بعد از اون همیشه تو خونه اونا بودم مثل یک دختر واین بهترین خاطرات کودکیم بود ارایشم میکرد برام لباس خوشگل میگرفت وحتی چند بارم من برادرش با خودش برد مهمونی دوستاش که حتی دوستاش فکر نکردن که من پسرم تا اینکه یک روز دوستم که خونه نبود خواهرش گفت دوست داری خانوم بشی گفتم یعنی چی گفت دخترا با خانوما فرق دارن گفتم نمیدونم گفت اگه خواستی به من بگو من که واقعا نمیدونستم جریان چیه گفتم باشه کی گفت فردا که مدرسه تعطیل شد به برادرم نگو بیا چند کوچه بالاتر وایسا میام دنبالت میریم مهمونی مننم فردا که شد رفتم سر قرار بعدش رفتیم خونه دوستش اونجا لباسام عوض کردم ارایش کرد همینجوری که با دوستاش نشسته بودم چند تا مرد اومدن تو مهمنی یکیشون من بغل کرد بوسید و شروع کرد با من حرف زدن همینجوری که باهام صحبت میکرد دست کرد لای پام شروع کرد به مالوندنم من اولش خجالت میکشیدم ولی بعد یکم خوشم اومد اقاه من نشوند رو پاش هی بوسم میکرد بعد دیدم کیزش در اورد اروم گذاشت لای پام شروع کرد به مالوندم سوراخم من که هم ترسیده بودم هم خوشم میامد یک هو کرد تا ته تو کونم وای چقدر درد داشت هم درد هم حس خوب یک زره که بالا پاین کرد دیگه راحت شدم وقتی کارش تموم شود خواهر دوستم بغلم کرد گفت تو دیگه خانوم شدی عزیزم دیگه من با اونا رابطه داشتم تا اینکه ما از اون محل رفتیمنوشته احسان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *