سلام من 29 سالمه و ازاسم استفاده نميكنم.يه روز با فيسبوك مشغول بودم كه ديدم يه دختري واسه 2 تا از دوستام كامنت گذاشته.شب از دوستام پرسيدم كه ميشناسينش گفتن نه اد كرده.منم ادش كردم راحت اددم كرد.از محل كارم باهاش چت ميكردم يه روز ازش پرسيدم كه دوستام رو از كجا ميشناسي.گفت از نوشته هاي يكيشون خوشم اومده ادش كردم.اون يكي هم خودش من رو اد كرده.اوايل صحبتاي ما خول و خوش كار و سياستو اين حرفا بود.توي محل كارش مشكل داشت و اين حرفا.حقوقش رو نميدادن.عكساي زيادي از خودش توي فيسبوك گذاشته بود خوشگل به نظر ميرسيد.شمارم رو بهش دادم و كم كم از دوستس فيسبوكي خارج شديم و تلفني باهم صحبت ميكرديم.هر كدوم از ما توي يه استان مختلف بوديم.يه روز بهم گفت ميخوام چند روزي استراحت كنم شايد برم پيش برادرم كه شهرشون نزديكه شهرمونه..شايد هم تهران.من بهش گفتم اگه بري تهران منم ميتونم بيام اونجا ببينمت.خلاصه قرار شد هفتهي بعدش بره تهران منم 1 روز بعد از اون تهران باشم.فكر ميكنم همتون رابطه ي اينترنتي رو تجربه كردين حرفا يه جورايي پيش ميان.توي اون مدت بحث به رابطه ي فيزيكي و اين حرفا كشيده شد.ميگفت كه تا حالا با كسي رابطه ي فيزيكي جدي نداشته.فقط يه مرده بوده توي دانشگاه كه خواستگارش بوده و چند باري همديگه رو بوسيدن.خلاصه بهش گفتم كه دوست نداري رابطه ي فيزيكي رو هم تجربه كني؟گفت نميدونم.اين روبگم كه رابطمون يه جورايي عاطفي شده بود و واسه ديدنه هم مشتاق بوديم.من يه جورايي روي سكس باهاش حساب ميكردم.به هرحال اولش ميگفت كه نبايد باهم تنها باشيم و كار دست خودمون ميديم و اين حرفا.به هر حال همون روزي كه رسيدم تهران قرار بود هم رو ببينيم.توي ايستگاه راه اهن كه بودم پدرم تماس گرفت كه يكي از فاميل با پسرش خونه ي ما هستن.گفت بي خبر نري خونه.ما يه آپارتمان كوچيك تهران داريم كه يه مدت خالي بود.و اين فاميلمون رفته بود اونجا.خلاصه حالم گرفته شد.رفتم خونه و وسايلم رو گذاشتم و دور ميدون انقلاب قرار گداشتيم و من زود تر رسيدم و اونم كمي بعد رسيد.ديدمش جا خوردم.اصلا شبيه عكسش نبود چهرش خيلي با عكساش متفاوت بود . از همه چيز واسم جالبتر قدش بود كه فكر نميكردم انقدر كوتاه باشه.البته زشت نبود خوشگل هم نبود.خلاصه اومد و با هم دست داديم و دستم رو گرفت وقدم زنان رفتيم پارك لاله.گفتم كه يه جورايي رابطمون عاطفي هم شده بود كه من چجوريش رو بيخيال شدم.پارك لاله بر خلاف هميشه خلوت بود اخه زمستون بود بهمن ماه فكر كنم.رفتيم يه گوشه ي دنج نشستيم و شروع به صحبت كرديم و اين خرفاكم كم دستم رو انداختم دورش وچسبوندمش به خودم.اون فقط 1 سال از من كوچيكتر بود. زياد نگران پليس و اين حرفا نبودم.خلاصه يه 2 روزي ما ميرفتيم پارك لاله و صحبت و چندتا بوسه و اين حرفا.روز سوم فاميلمون رفتن شهرمون و من بهش گفتم بيا خونمونوادرس رو بهش دادم و اومد.بماند من چه ترسي داشتم كه وقتي مياد توي آپارتمان ما كسي نبينه و اين حرفا.خلاصه اومد و وقتي اومد تو با هم روبوسي كرديم و لباسش رو عوض كرد و نشستيم پيش هم و انگارجفتمون ميدونستيم واسه سكس اومديم پيشه هم.بغلش كردم و لبهاش رو خوردم و روي لبهاش زبون كشيدم اونم همين كارا رو ميكرد ژاكتش رو در آوردم يه سوتسن بنفش زشت پوشيده بود و سوتسنش رودر اوردم كمي خجالت ميكشيد شروع كردم به خوردن سينه هاش گلوش و گردنو لبهاش.بار اولم نبود.احساس كردم اونم بار اولش تيست نسبتا راحت برخورد ميكرد.خلاصه منم لباسهام رو در اوردم فقط يه شورت پام بود دستش رو گرفتم و گذاشتم روي كيرم.كيرم زياد بزرگ نيست كلا من توپولم يه خورده.خلاصه باهاش بازي ميكرد و منم با سينه هاش ور ميرفتم.ودست ميكشيدم روي كسش.يه ساپورت پاش بود كه درش نيورد.ميگفت پريوده.منم از روي ساپورت دست ميكشيدم روي كسش البته نوار بهداشتيش كاملا حس مسكردم.كف دستم رو ميكشيدم روي كسش.جالب بود كه هيچ صدايي ازش در نميومد بجز نفس نفس زدن.كميكه با كسشوررفتم بهش گفتم نميخوري كمي من و من كردو قبول كردوو سر كيرم رو گذاشت دهنش كمي زبون زد و شروع كرد به ميك زدن و خوردن.هر وقت حس مسكردم داره ابم مياد سرش رو مياوردم بالا و از ش لب ميگرفتم.خلاصه اونقدر ميك زد تا آبم اومد و كيرم رو نگه داشت توي دهنش و وآبم رو خورد و دهنش رو با دستمال پاك كرد.من از اين كارش تعجب كردم.فرداش هم باز اومد خونمون.اعتراف كرد كه به قصد سكس با من اومده تهران.چونواقعا نيلز داشته.درك ميكردم.چون هممون ميدونيم كه سكس رو دوست داريم و ازش استقبال ميكنيم.بعضيا ميترسن يا حيا دارن و اين حرفا.كه سمشتش نميرن.خلاصه گفت پريودم پایان شده و اين حرفا اين دفعه گستاختر شده بوديم.و اومد روي شكمم دراز كشيدرومو لبهام رو ميخورد و ا كسش رو ميمالوند به كيرم.شرتش پاش بود هنوز.خلاصه بلزم من سينه هاش رو كه يه جورايي پژمرده بودن رو مالوندم و خوردم وزبون زدم اونم يه ساك حسابي زد و آبم رو بازم خورد.متوجه شدم كه ساك كه ميزنه دندوناش به كيرم نميخورن.دوست دختراي قبليم اونايي كه از صفر دست خودم بودن همشون دندون ميزدن.البته 3 تا بودن.خلاصه رفتم ناهارگرفتم و اومدم ديدم لباس پوشيده و ظرف ميشوره.غذا رو كه خورديم كنارش دراز كشيدم باهم حرف ميزديم و نوازش ميكرئم هم رو.(بيشتر ور ميرفتيم باهم)از دخترايي ميگفت كه پردشون حلقويه و تو ژيمناستيك پاره شده و يه دوستي داشتمون پردش اينجوري پاره شد و اين حرفا.خلاصه بازم مشغول شديم.گفتم لباست رو در نمياري؟گفت چرا و همه لباساش رو در اورد حتي شرتش رو.كلي تعجب كردم.بعد باز اومد روم دراز كشيد و شروع به خوردن لبهام كردو سينم رو ميبوسيدو يهو گفت از جلو دوست داري بكني.من برق از كونم پريد و كيرم يهو وارفت و شل شد.از بس راجع به پرده زدن و بدبختيلش شنيده بودم كه جا خوردم و ترسيدم.خلاصه فهميد جا خوردم.گفت ببخشيد از روي شهوت يه حرفي زدم.دوست داري از پشت امتحان كنيم گفتم باشه.خلاصه يه كمي به سوراخ كسش مالوندم و اونم نفس نفس ميزد.خلاصه بهشس گفتم حالت سگي بگيره و يه كم كرم مرطوب كننده دم كونش زدم و با انگشتم باهاش بازي كردم.كمي بازس كردم.من نتونستم سگش بكنمش آخه شكمم مزاحم بود خلاصه روي پهلوش كردم و پاش رو باز كردم وگذاشتم دم سوراخش و يه فشار دادم و رت تو يه اي گفت و گفت ديگه در نيار.شروع كردم به تلنبه زدن.شايد 15 يا 20تا نزدم كه ابم اومد و ريختمش تو.بعد دستام رو حلقه كردم.دورش و بغلش كردم از پشت.يه مدتي كه گذشت لباس پوشيديمو زديم بيرون 2بار ديگه هم سكس كرديم بعد هركس رفت شهر خودش.بعدها كه بدون وجود حشر به مساله فكر ميكردم به اين نتيجه رسيدم كه هم كونرو قبلا داده بوده و هم ساك رو زده بود.آخه به نسبت راحت رفت تو كونش.دندون هم نميزد.كلا واسممعلوم شد هدف هردومون سكس بوده.وبخش عاطفيش هم يه عكس العمل طبيعي به جنس مخالف.ببخشيد ديگه اگه داستان يه جورايي آهنگش تند بود و جزياتش كم بود.تا حالا خاطره سكسي ننوشته بودم.نوشته river
0 views
Date: November 25, 2018