دنبال پول بودم به سکس رسیدم

0 views
0%

‫من ساكن ایران نیستم، اما سالی یکبار میام ایران. راستش دوست دختر دارم و زیاد پی کس کردن هم نیستم،‬‫اما خوب اگر باشه، چرا که نه. بر و قیافه زیادی ندارم، اما در سکس بدک نیستم و بخصوص کیرم اندازه‬خوبی داره و معمولا وقتی دختری یکدفعه با من سکس داره، بعدا بیشتر طالب می شه. اینها رو گفتم که اگر‬‫داستان یک کمی بنظرتون زیادی کلیشه ای اومد بدونید که خودم هم می دونم و راستش بعد از دوسال، برای‬خودم هم باورش سخته. می گم که سرگرم شید‬‫دوسال پیش تابستون اومده بودم ایران. توی یکی از بانک های ایران یک دفترچه حساب پس انداز دارم که‬‫کمی پول توشه و معمولا وقتی میام ایران، پول رو که تبدیل می کنم، می سپرم به این دفترچه و بعد برای‬‫خرج، ازش برداشت می کنم. اون سال، مادر عزیزم تصمیم گرفته بود که دلار نقد بردن خوب نیست و از‬‫حساب خودش بهم یک چک داده بود که بذارم به حساب خودم و خرجم رو بدم و بجاش اینجا به مادرم معادل‬دلاریش رو بدم‬ . ‫به هرحال، وقتی که رفتم بانک که چک یک کمی درشت رو به حساب بخوابونم، مسوولین بانک که مادرم رو‬‫برای بیزنس می شناختند، مشکوک شدند و به من گفتند که برم پیش معاون رئیس بانک. در این ضمن هم آقای‬‫رئیس شروع کرد به نوشتن یک فکس به مادر من که مطمئن بشه من کلاهبردار نیستم )بهش هم گفتم که پدرت‬‫خوب، من پولش رو می دم، تلفن کن حالا مادر من کو تا فکس نگاه کنه( به هرحال، من نشستم بغل میز‬‫رئیس و طرف راستم هم یک میز دیگه است، مخصوص یکی از کسانی که روی وام کار می کنند. این شخص‬‫به خصوص، یک دختر جوون بود (فکر کنم ۲۵ ساله) و کاملا معلوم بود که داره به حرفهای ما گوش می ده. ‫وقتی که جناب معاون رفت که فکس بفرسته، دختره سلام کرد و گفت شما امریکا هستید؟ من هم گفتم با‬‫اجازه خلاصه، همین امریکا بودن ما انگار کس خانم رو آب انداخت و به اینکه من می خوام برم امریکا و ‫شماوقت دارید که به من یک کمی توصیه کنید و از این حرفها. من هم راستی راستی اون موقع دوزاریم نیفتاده بودو فکر کردن نبودم و با کمال حماقت به خیال اینکه طرف واقعا کمک می خواد. گفتم که والا من دانشجوام وفقط از طریق دانشجویی بلدم، اما در خدمتم (چه جورم) و بهش تلفن دادم خونه عموم‬.‫این بماند تا اینکه سه روز بعد، من نشسته بودم خونه که تلفن زنگ زد و یک خانمی خودش رو معرفی کرد‬‫که من رویام. گفتم بفرمائید؟ گفت من رفیق نازی هستم که توی بانک کار می کنه (اسمش رو نپرسیده بودم).‫گفتم آهان، بفرمائید گفت نازی می خواد شما رو ببینه، من زنگ زدم قرار بذارم گفتم چطور خودشون زنگ‬نزدن؟ گفت والا نازی یک مشکلی داره گفتم چی؟ گفت نازی شوهر داره، الان نمی تونه زنگ بزنه.‬منو داری.شاخام در اومده بود شنیده بودم، اما ندیده بودم‬ در این بین، رویا خانم هم خودش در اومد که در ضمن، من خودمهم می خواستم از شما چندتا سوال در‬ ‫مورد رفتن به امریکا بپرسم. گفتم در خدمتم، اگر وقت دارید، امشب توییک رستوران در خدمتتون باشم‬ داشت گوشی میومد دستم. من گیرندم یک کم ضعیفه، نخندید بابا‬‫شب، خانم تشریف آوردن و از تنها چیزی که سوال نکردن، رفتن به امریکا بود همه اش اینکه چکار می کنی‬و دوست دختر داری یا نه و قس علیهذا. تا آخر شب، دستگیرم شده بود که این دادنیه. اما اونشب اتفاقی نیفتاد‬. ‫یک هفته بعد، بعد از ظهر کیرم شق شده بود و داشتم جق می زدم که یکدفعه این قضیه یادم اومد و گفتم ببینم‬‫این رویا دادنی هست یا نه پا شدم و تلفن کردم بهش که رویا خانم، اگر وقت دارید، ببینمتون همینطوری،‬‫جدا گفت کجا؟ من هم پررو جواب دادم که اگر دوست دارید، تشریف بیارید منزل گفت منزل که نه، اما‬اگر می خواید، بریم شام. من هم گفتم باشه‬.‫خانم با ماشین اومد دنبالم. از قبلش برنامه داشتم. توی کوچه که می رفتیم، دست گذاشتم روی رونش و فشار‬‫دادم و گفتم ببینم، اهل حال هستی؟ خنده ای کرد و گفت تا چه حالی؟ من هم دستم رو بردم بالا و گذاشتم رو‬‫کسش. گفت، به به خوش می گذره؟ گفتم چرا که نه؟ حالا هستی یا نه؟ گفت من حرفی ندارم و توی کردن‬خیلی راحتم، اگر خونه خالی داری، بریم. گفتم اول باید کاندوم خرید گفت باشه‬‫رفتیم دم داروخانه و حالا کاندوم خریدن من برای اولین بار در ایران، بماند. خلاصه، برگشتیم به طرف خونه.‬‫طرفهای شب شده بود و من دیدم که چراغها روشن هستن فهمیدم عموجان برگشته و عیش ما رو منقض‬‫کرده حالم گرفته بود چنان که نگو. رویا گفت رفیق مفیق نداری؟ گقتم چرا، اما تلفن ندارم. موبایلشو داد بهم‬‫و گفت زنگ بزن. من هم زنگ زدم به تنها رفیقی که خونه شخصی داره. اما جاکش ورنداشت و من هم براش پیغامگذاشتم که سریع زنگ بزن به موبایل این خانم‬. ‫بعد از این حال گیری، به رویا گفتم حالا که کار زیرشکممون درست نشد، حداقل بریم کار شکم رو حل کنیم‬ ‫که از گرسنگی نمی ریم. گقت باشه. راه افتادیم به طرف رستوران، توی اتومبیل پاترول دودر. من هم حشری‬ ‫و پایان مدت در حال دستمالی کردن رون وکس خانم و شکم و سینه اش. هی می گفت نکن، می بینن و می‬ ‫گیرنموم، اما من انگار نه انگار که جمهوری اسلامیه خلاصه، این وسطها، پیچیدیم توی یک کوچه خلوت و‬‫من طاقت نیوردم و زیپم رو باز کردم که کیرم هوا بخوره )درد می کرد به جان خودم(. رویا خانم تا این رو‬‫دید، از ترس دستش رو گذاشت که منو بپوشونه، اما خوب، دستش رو کیر من بود دیگه بدمصب شد سخت‬‫تر از قبل رویا هم بدش نیومد و یکی دوتا فشار داد و برگشت که به قدت نمی خوره، اما کیرت خوش‬اندازست گفتم چاکر شماست خندید و گفت حیف که نصیب نمی شه‬.‫اما همین موقع، تلفنش زنگ زد و رفیقم بود. تلفن رو گرفتم که کجایی سگ مصب؟ گفت حالا چته؟ گفتم کلید‬‫خونت رو می خوام و خودت رو هم خارج از خونه گفت تو فلان فلان شده مگه دوست دختر نداری توی‬‫فرنگ، حالا اومدی حق مارو از دخترها بخوری؟ گفتم خفه، یا خونت یا جونت گفت به ما چی می رسه؟‬‫گفتم سگ خور، می برمت چلوکبابی گفت کس کباب چی؟ گفتم خفه، به تو نمی رسه. خندید و گفت باشه‬بابا کلید رو می ذارم زیر شمشادها و خودم هم گم می شم برای سه ساعت، اما یادت باشه ها‬‫خلاصه، رویا و من با کیر شق و کس خیس رفتیم خونه رضا. خونه تک نفره از کجا آورده، بماندتوی‬ ‫محله خلوت از ماشین پیاده نشده بودم که دستم دور رویا بود و اصلا انگار نه انگار که ایرانه. فکرش رو‬می کنم می بینم این که الان زندون نیستم یآ مجبورم نکردن رویا رو عقد کنم، کلی شانسه‬. ‫دررو که بازکردم، رویا رو کشیدم تو و از همون پشت در شروع کردم به ماچش کردن. روپوشش رو‬‫بازکردم. مدل تابستونی، زیرش پیرهن نداشت. سینه های کوچولو و سفت، اما باحال و سفید و صورتی.‬‫شروع کردم به طور شدیدی سینه خوردن و در همین حال هم بغل هاش رو ماساژ می دادم و پشتشو که داغ‬‫بشه. کشیدمش توی اتاق پذیرایی و جفتمون افتادیم روی کاناپه، رویا روی من. هلش دادم عقب که من این کیر‬‫رو باید دربیارم که دردش داره پدرم رو در میاره. پاشدم و فکر کنم ده ثانیه نشد که لخت شدم. رویا نشسته بود‬‫و داشت به این حشری بودن من می خندید که تو مطمئنی دوست دختر داری؟ انگار صدساله کس نکردی؟‬عجله نکن بابا، من اینجام‬‫بلندش کردم و دکمه شلوار جینش رو باز کردم و شلوارش رو کشیدم پایین. زیر شلوار جین، شرت نپوشیده‬‫بود کس آبناک و بی مو. گفتم مثل اینکه منتظر بودی؟ گفت فکر کردی خرم؟ وقتی گفتی بیا منزل، می‬دونستم امشب سکس خواهم داشت گفتم پدر دمت گرم‬. ‫همینطوری که داشتم شلوارش رو در میاوردم و اون هم داشت جوراباش رو درمیورد، من هم کسش رو‬ ‫انگشت می کردم. بعد از اینکه جوراباش رو درآورد، دست انداخت و کیرم رو گرفت و چندبار دستش رو جلو‬ ‫عقب کرد. کیرم کاملا سفت شده بود. به صورتم نگاه کرد و گفت با این سیخت کباب هم درست می کنی؟‬گفتم تا گوشتش چقدر نرم باشه؟ گفت امتحان کردی که گفتم آره، اما هنوز خوب خوابونده نشده‬. ‫یک لب باحال ازش گرفتم. همینطور دستمون روی کس و کیر همدیگه بود. پشتش رو می مالیدم و اون هم‬‫یکی از لمبرهام رو فشار می داد. لبم رو از لبش جدا کردم و گفتم بهتره برسیم سر اصل مطلب. دوللا شدم و‬‫از توی جیب عقب شلوارم یک کاندوم درآوردم و کشیدم روی کیرم و بعد بهش گفتم حاضری؟ گفت از این‬حاضرتر نمی شه‬‫خوابوندمش روی مبل و خودم رفتم روش. کیرم رو گرفت تو دستش و گفت یواش بکن و سعی نکن همش رو‬‫فرو کنی. گفتم من می گذارم به عهده خودت. یواش یواش با دست کیرم رو هدایت کرد توی کسش. بیشتر کیرم‬‫توی کسش بود. شروع کردم به پمپ زدن. وای هی می ترسیدم آبم سریع بیاد. هی یواش می کردم. آخر سر‬‫کم کم باز شد و دیگه اونقدر روی کیرم فشار نمی یومد. حالا رویا هم آروم شده بود و داشت حال می کرد.‬‫سرعت رو یک کم بیشتر کردم، به آه آه افتاد. بعد از حدود سه دقیقه، حس کردم داره آبم میاد. کیرم رو‬‫درآوردم و گفتم رویا، برگرد و بخواب روی شکمت. برگشت. یکی از دستهاش از بغل کاناپه آویزون بود.‬دوباره خوابیدم روش و ایندفعه کیرم رو از پشت کردم توی کسش و خودم هم خوابیدم روش. گفت آخ جون،‬چقدر حس خوبی می ده گفتم له نشدی که؟ گفت نه پدر کارتو بکن‬.‫در این حالت، حدود یکربع تلمبه زدم. پشتش و گردن رو ماچ می کردم که حال کنه و داغ بمونه. وسطهاش،‬‫دستم رو هم از زیر کردم و شروع کردم به بازی کردن با کلیتوریسش. کلی حال می کرد و به آه آه شدید افتاده‬‫بود. راستش اینقدر به فکر این بودم که اون حال کنه که یک کمی از خودم غافل شدم و یکدفعه دیدم که رویا‬دوسری ارگاسم کرده و کیر من هنوز سفت و سخت‬‫خودش برگشت و گفت که می خوای برات بخورمش؟ گفتم کور از خدا چی می خواد؟ یک ساک حسابی‬ ‫نشستم روی مبل. رویا نشست روی زمین بین پاهام و شروع کرد به ساک زدن. کیرم فرو کرد توی دهنش،‬‫اما بیشتر از کلاهکش و کمی از خودش رو نمی تونست بکنه توی دهنش. اما از حق نگذریم، سعیش رو می‬ ‫کردبگم، ساک زدن کار باحالیه، اما دخترها به هرحال با ساک زدن نمی تونن آب آدم رو بیارن. چونشون‬‫خسته می شه و محکم ساک نمی زنن. حال می ده، اما آب نمی یاد رویا هم فکر کنم از این قضیه خبر داشت‬(ده دقیقه بود ساک می زد و انگار نه انگار)بعد از این مدت، پاهام رو باز کرد و شروع کرد به لیس زدن‬ ‫تخمام و زیر تخمم. بهم گفت، با کیرت بازی کن، من هم لیس می خانمم که آبت بیاد. گفت باشه، اما به شرطی که‬ ‫آبم رو بریزم روی صورتت. گفت عمرا، گفتم پس تا عمرداری باید تخم بلیسی خندید و گفت، باشه، اما‬ آبت رو نمی خورم. گفتم باشه، اینقدری که بریزم روی صورتت‬ ‫چقدر حال می داد. تخمام رو با دقت و حرارت لیس می زد و من هم برای اینکه زیاد حال کنم، کم کم جق می‬ ‫زدم زیر تخمام رسیده بود و مشغول بود، اما بازهم آبم نمی یومد )بدجنسی خودم هم بود(. یکدفعه فکر کنم‬‫بی oیالش شد و زبونش رو گذاشت دم سوراخ کونم و شروع کرد به شدت لیس زدن. بی تعارف، انتظارش رو‬‫نداشتم یکدفعه چنان آبم با شدت اومد که فرصت نشد بریزم روی صورتش و بجاش آبم پاشید روی شکم خودم‬وکمی هم روی موهای رویا‬. ‫سرش رو بلند کرد و خندید و گفت فکر کنم سوراخ دعا رو پیدا کردم؟ نه؟‬نوشته nafas

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *