دوران راهنمایی و عاقبت شیطنت

0 views
0%

سلاممن کیانم.الان دانشگاهمولی این قضیه و این دخترو این خاطره برمیگرده به دوران راهنمایی.پسرا میدونن تو دوران راهنمایی مدرسه چجوریه.دوران انگولک کردنوکیر همدیگه دیدنو…خلاصه…منم نماینده کلاس بودمدرسخونهمه هم ازم حساب میبردن.کمو بیش البته…همیشه هم آخر کلاس مینشستمی جورایی حواسم ب کل کلاس بودهوای بامراما داشتمو حال عوضیا میگرفتم.ی بار زنگ ورزش دیدمهمیشه دوتا بچه ها نیستن.بهشون مشکوک شدم ی بار سر کلاس حرفه فن ک معلمش پیر بوددیدم دست یکیشون تو شرت اون یکیه…ی نگاه کردم دانیال دید ک دیدمش.زنگ ک خوردگفت واست هرکاری میکنم فقط لو نده.ما هم بچه بودیمگفتم میخوام کیرو کونتو ببینم. ی روز زنگ تفریح با هم رفتیم دستشوییکشید پایینخیلی سفید…تمیز بود…خلاصه شروع شدنشون میدادمنم از رو شلوار بهش میمالیدم.تو راه مدرسهزنگ ورزش…تا اینکه گفت ی همسایه داره که دختر دارن دختره 24سالشه خیلی کسهی روز بیا خونمون اونم ب بهونه درس یاد دادن بگم بیاد پایین بعد باهم بکنیمش.ماهم بچهحشریکلی نقشه ریختیم.روز فرارسیدو رفتیم خونشون.رفتیم تو اتاقش.با اینترنت داغون اون زمان ی دوتا عکس سکسی ب زور شد با کامپیوترش ببینیم.گفتم برو پس مریمو بیار.گفت اینجوری نمیشهمامانو خواهرم باید برن بیرون.نمیدونم چرا هنوز نرفتن.قرار بود مارو تنها بذارن.رفت ببینه قضیه چیه ک انگار مامانش گفته بود کنسل شده و خونه هستن.بهش گفتم خوب اونا هم باشنمریم میاد تو این اتاق.رفتو برگشت گفت مادرم فکر میکنه تو مذهبی هستیومریم چون خیلی سکسی میاد پایینمخالفه.اون موقع بچه بودمو نفهمیدم کس میگه.خلاصه تو ذوقم خورده بود که نمیشه واسه اولین بار ی دخترو ببینمو بکنیم…تو فکر بودم ک دانی لخت شدو گفت تو درس یادم بده.منم ی دستم ب کیر بودوی دستم تمرین مینوشتم.روم نمیشد کیرمو از تو شلوار دربیارم.ولی ی حسی داشت از تو کیرم میپکید…دیگه بهش گفتم رو پهلو بخوابمو حل کناونم گوش کردو منم راحت روی کونش میذاشتماونم زود ب زود میرفت دستشویی…شلوار ورزشی قدیما پاش بودو کیرش ک راست شده بودناجور تو چشم بوداز اتاق ک میرفت میرونمامانشو دیدم خوابهولی خواهرش لیلا رو مبلکتاب ب دستی نگاه ب کیر این میکردو…اون موقع فهمیدم لو رفتیمکلی استرس گرفتم.همش بعدش بهونه اوردم که برمولی مامانش بیدار شده بودو نذاشتگفت ب مامانت گفتم شب میمونی.خلاصه شام خوردیمو بعدم چون از صبح مدرسه بودیمخسته …رفتیم واسه خواب…ولی من از ترس اینکه لیلا ب مامانش بگه و اونم ب مامانمداشت گریم میگرفتاز استرس همش دستشویی میرفتمتا اینکه دقت کردملامپ اتاق لیلا روشنهاون موقع کنکوری بود.در زدمو گفتم آجی لیلا میشه بیام تو.گفت بیا.یادمه ی تیشرت قرمز با شلوار طوسی پوشیده بودموهاشم ب هم ریخته.معلوم بود اعصاب نداره.استرسم هزار برابر شددیگه ب گریه زاری افتادمگفتم میدونم میدونیتوروخدا ب کسی نگو…اونم خندش گرفتو منو نشوند کنار خودشی لیوان آب داد دستم.گفت چیکار میکردینگفتم هیچی از رو شلوار…گفت دروغ نگودانی هروقت میومد بیرون یا شرتش بالا تر بودیا لباسش تو شلوارش بود…مشخص بود دراورده.گفتم اره ولی من نه.گفت یعنی دانی از تو رو ندیدهمنم کلی قسم ک ندیده.گفت چرا نشونش ندادیگفتم خجالت میکشم.بعد گفت اگه نشون کسی ندیاگه مریضی داشته باشیاز کجا میفهمیو کار دستت میده.اون موقع اینقدر بچه سوسول بودمو ترسیده بودم ک نمیفهمیدم چی میگههرچی میگفتمیگفتم چشم.گفت میخوای شلوارتو دربیاری من ببینم.موندم چی میگهولی دراوردم.یادمه کیرم افتاده بودوشلو کوچولو…لیلا ی خنده کرداومد دستش زد گفت چقدر ترسیده…یکم ک دست مالی کرد دیگه ب خودم اومدم.گفتم یکمی بخورشاینقدر بهش برخوردگفت پروپاشو برو بخوابسرشم برد رو کتابشمنم افتادم ب غلط کردنو بوس کردن دستو گردنش از پشتبرگشت گفت بیا لبای همو بوس کنیمتو اون سن اصلا حس خوبی نمیدادچندشم میشدولی اون خیلی دوس داشتمنم ب خاطر اون انجام میدادم.بعد خوابید گفت همه جامو بوس کن.منم از رو شکمش شروع کردم بوسیدنشمن بلد نبودماون میگفت من انجام میدادمالبته ی چیزایی هم میخواستمثل بوسیدن پاهاشگفتم ن اصلا لبمو رو پاهات نمیذارم.بذار سینه هاتو بخورمخندیدمنم رفتم سمت سوتین کوچیک سفیدشباز کردنشو بلد نبودمسینشو از زیر سوتین دراوردم…چ سینه سفیدیهنوز سینش یادمه…کوچولوولی نوک سینش پهنو صورتی بود.تاحالا ندیده بودمیکم نامتعارف بود.خلاصه نزدیک یک ساعت رو سینه هاش بودماونم با دستش کسشو دایره ای میمالید.بعد گفت بسهکسمو بخور…گفتم کثیفهاخه اون موقع ها کلا میدونستیم دخترا کس دارنکیرو میکنن توشهمین.و اگه ازدواج نکرده باشه نباید از کس بکنی.کس خوردنو اینا اصن نشنیده بودیم…خلاصه با اصرارش دورشو زبون میزدممیگفت زبونتو بکن قشنگ تو سوراخخلاصه ب زورکلی کسشو خوردمکم کم داشت خوشم میومد.که گفت بسهحالا کیرتو بکن توش.گفتم تو ک ازدواج نکردیگفت حرف منو گوش کن.منم کیرمو گذاشتم لب کسشاون با دست خودش گذاشت تو کسش…شروع کردم ب کردنداشتم دیوونه میشدمشکمم درد گرفته بودکلیه هام درد گرفته بودولی حس لذتش با هیچی قابل تعویض نبود.اون لامصبم میگفت جونبکن لعنتیکیر کوچولو من…فقط آبت خواست بیادکیرتو بیار بیرون.ی دو دقیقه سکس کردیمتا چشمامو بستمو اه ناله کردماون فهمیدو کیرمو سریع دراوردو چند ثانیه بعد آبم ریخت روی شکمش…آبم اون موقع ها نمیپاشیدخیلی هم غلیظ بودجوری ک لیلا هم تعجب کرده بودمیگفت پس آب پسرا اوایل بلوغ اینجوریه…من دیگه شل شده بودمولی اون دست بردار نبودمیگفت بیا بدنمو بخور تا دوباره شق کنی.من شروع میکردم به خوردنوتا شق میکردمکیرمو میذاشت تو کسش…3بار آبم اومد…دیگه آب اخر وقتی اومدتخمام از درد داغون شده بود.اون میگفت چقدر سوسولیمن چندبرابر تو ارضا شدمبازم حال دارم بشم.خلاصه آخر عشقو حال بود…یکم بقل هم خوابیدیمکیرمو میمالیدمن درد میکشیدمواز هم لب میگرفتیم.گرمای بدنشحس سینه هاش ک میمالید ب بدنمبهترین حس دنیا بود…دمای صبحم رفتم سر جام خوابیدمو تا صبح بهش فکر میکردمو کلی قند تو دلم آب میشد…ولی قیضه همینجوری تموم نشدهمیشه همه چیز خوب تموم نمیشه.حالا بعد شاید قضیه ها رو تعریف کردم…نوشته بدشانس(جوکر)

Date: March 2, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *