روز اول که دیدمش حس کردم چقدر یه مرد میتونه جذاب باشه،پیرهن طوسی با شلوار مشکی پوشیده بود.تیپش تو دانشکده ما زیاد مرسوم نبود.شاید همین خاص بودنش باعث شد که پچ پچ ها بیشتر بشه و دخترا بیشتر تو گوش هم وز وز کنن.شیرین دم گوشم گفتوای اینه هاگفتم تو دستشویی اکیپ عاطی اینا ازش میگفتن.همینه،انتقالی گرفته اومده کرج،اسمش آرمینه،نگاه میکنه هاا ولی نخ نمیده،بیشرفو ببین چه سکسیهرفت ته کلاس بشینه.از اون تیپ پسرا بود که میدونن جذابن،غروری داشت که بدم نمیومد به بازی بگیرمش،میتونستم همزمان با ممدرضا و این مرده باشم،انقدر زرنگ بودم که بتونم دوتا رابطه رو بدون اینکه اون یکی دوس پسرم بفهمه هندل کنم،مامانمم همینجوری بود هم بابامو داشت هم دوس پسرشو،اولین بار که دوس پسرم تو 14 سالگی مچمو گرفت کلی گریه زاری کردم،درسته با یکی دیگه دوست شده بودم ولی اونو دوس داشتم،عاشقش بودم،مامانم گفت غصه نخور،عشق و عاشقی کشکههمه مردا رو بازی بده،هیچکدوم ارزش عشق و علاقه تو رو ندارن،اگه تو بهشون خیانت نکنی اونا بهت خیانت میکنن و این شد که ضرب المثل مورد علاقه ام شدکار نیکو کردن از پر کردن استدوس نداشتم با کسی از بچه های دانشگاه رل بزنم،وجهه ام تو دانشگاه برام مهم بود،این مرده هم که نهایتا دو نیمسال تو دانشگاه میموند…هفته اولاولین باری بود که باهاش بیرون میرفتم.اصن همه چیش شیک بوداز طرز لباس پوشیدنش بگیر تا رفتارش.مث یه جنتلمن برای شام دعوتم کرد بیرون،نه کافه نه تاتر نه سینما نه خونش،از حرفاش متوجه شده بودم کرج خونه گرفته ولی مث باقی پسرا به صرف قلیون و بقیه ماجرا دعوتم نکرد خونه اش.موقع لباس پوشیدن دو دل بودم،مامانم کمکم کرد یه انتخاب سکسی داشته باشم،این تیپ قبلا رو همه جواب داده بود،از پسر 18 ساله بگیر تا مرد 60 سالهیه کت کرم کوتاه انتخابم بود و روسری فِندی که باهاش ست میشد.بند کیف کوچولو دستی رو دور مچم پیچیدم و خودمو تو آینه قدی نگاه کردم.برجستگی کونم از زیر کت معلوم بود.بذار ببینه ساغر تو تیپی غیر تیپ دانشگاه چجوریهبا کفش های پاشنه بلندم کونم برجسته تر هم دیده میشد،منم باید تیپ غیر اسپرت میزدم،آرمین خیلی اهل برند بازی بود.سینمو جلو دادم،لبامو غنچه کردم و یه سلفی از خودم انداختم.عکسمو واسه ممدرضا فرستادم.گفتم مهمونیِ شام به مناسبت از خارج اومدن داییمهماه اول برعکسِ اون یکی دوس پسرام از چت کردن خوشش نمیومد همیشه زنگ میزد و حرف میزدیم،کلا هم گیرای تخمی نمیداد نه اینکه غیرتی نشه ولی یه مدل خاصی بود،نمیشد پیش بینیش کرد،یه دفعه با یه تیپ و رفتار اکی بود و دفعه بعد نهتو دانشگاه فقط شیرین میدونست با آرمین دوستم.باهامون صمیمی بود ولی بیشتر از این نشون نمیداد.یه روز که بارون میومد من و شیرینو سوار کرد و رسوند،گفته بودم دوس ندارم کسی بدونه.فکر کنم بعد اون یکم بچه ها به رابطمون مشکوک شدن…شش ماه اولدو ماه برای من که رابطه کوتاه مدت دوس داشتم زمان مناسبی بود تا بخوام رابطه رو یه پله جلوتر ببرم ولی اون عجیب صبور بود و همین لجمو در میاورد.خواستنی تر از یه دختر که خودش دوس داره باهات سکس کنه چیه؟من خودم خواستم برم پیششبه اون بود تا یکسال دیگه هم پیشنهاد نمیداد.از اپیلاسیون برگشتم.زیر دوش به زیر بغلم و لای پام دست کشیدم.حس نبودن موی زائد و شستن موم اپیلاسیون از روی بدنم باعث شد دستامو روی سینه هام بمالم.نوکش سفت شده بود.حداقل به سینه هام که میتونست دست بزنه،کنارش که راه میرفتم سینه هام به بازوش میخورد ولی تا حالا نمالیده بود.از حموم اومدم بیرون،لوسیون رو خالی کردم کف دستم و به همه جام مالیدم.رون پامو قشنگ مالش دادم که اگه خواست کسمو بخوره خوشبو باشم.انگشتمو رو لبه های کسم کشیدم و بوش کردم.نزدیک پریودم نبود ولی فکر بودن کنار آرمین کسمو خیس کرده بود،میگن اونایی که دماغشون بزرگه سایز کیرشون خوبه،اینو وقتی بهش گفتم امروز دماغت گنده به نظر میاد،گفته بود.جلوی آینه کونمو با دستام باز و بسته کردم.جای دستم رو کونم موند و بعد از چند ثانیه محو شد،اوووف اگه اسپنک هم میکرد عالی بود.سوتین و شورت مشکی ساده سکسی ترین لباس زیر برای پوست سفید من بود.یه تاپ سفید که بند سوتین و رنگ مشکیش از زیرش معلوم باشه اروتیک ترین انتخابم بود.با اسنپ رفتم.خونه اش بوی عود میداد.گفتم اه اه از این بو بدم میاداسپری بزن بوش بره.خونه اش نقلی و ساده بود.رفتم که اتاق خوابشم ببینم.دوتا رگال پر لباس کنار تخت دونفره وسط اتاق بود.از پشت بغلم کرد.گفتم این همه لباس با خودت آوردی؟گفت همشو که نیاوردم من فتیش لباس خریدن هم دارم.بوی ادکلن روی گردنش و دستاش دور کمرم حشری ترم میکرد.گردنمو بوسید.میتونستم کیر شق شدشو از زیر شلوارش حس کنم.کیرشو لای کونم جا داد و تکونش داد.چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم.رفتیم روی تخت.بند تاپمو کشید پایین.اگه تو تنم جرش هم میداد برام مسئله ای نبود.حتی بیشترم دوس داشتم.بند نازک سوتینمو با دندونش کشید پایین.نگاهش تو صورتم بود.چقدر بلد بودمهارت واقعیش تو شناخت بدن یه دختر بود.بالاخره داشت اتفاق میفتاد.الکی گفته بودم دخترم،میخواستم بازم چیزی برای دادن بهش داشته باشم.با خوردن کسم ارضام کرد.اونم چه خوردنیدستشو زیر کونم گذاشت و کسمو به صورتش نزدیک کرد.زبونشو تو کسم کرد.نبض کسمو با حرکت ثابت زبونش بهتر حس میکردم.موقع خوردن از دستاش خوب استفاده میکرد.ارضاهای شدید و چند باره داشتم…سال اولآرمین منو عاشق خودش کرده بود،انقدر زیاد که رابطمو با همه جز خودش کات کرده بودم و حتی تو یه مهمونی خفن تو فشم براش اعتراف کردم همزمان با دوستی با اون،دوس پسرم داشتم.عکس العملش؟ریلکس دندوناشو رو هم فشار داد و گفت دوس دختر اشتراکی بودی پساین تنها حرفی بود که زد،بعدش چیزی نپرسید و نگفت،منم ساکت شدم… بالاخره زمان جدایی رسیده بود.از اولم میدونستم این رابطه هم مثل هر رابطه دیگه ای تموم میشه اما به قول آرمین پیک رابطه ما نوک یه قله تیز نبود،یه سطح هموار شده بود که انگار تمومی نداشت.تو این یکسال مادر و پدرم هم دیدنش.اینکه از یه شهر دیگه بود اصلا برای کسی مهم نبود.مهم حس خوبی بود که با حضورش به همه میداد.من چیز زیادی از خانواده اش نمیدونستم.فقط میدونستم یه برادر دوقلو داره.با آرمان تلفنی صحبت کرده بودم.صداش با آرمین مو نمیزد.تا موقعی که خودش نگفته بود فکر کردم آرمینه،بعدش کلی پای تلفن باهم خندیده بودیم.عمر اولروز خداحافظی رسید،ریمل نزدم چون مطمئن بودم گریه زاری میکنم.رفتم خونه اش.چنتا پیکسل به عنوان یادگاری براش گرفته بودم.مطمئن بودم هرجای ایران باشه برای دیدنم میاد پیشم،حتی خودمم حاضر بودم براش همچین کاری کنم.آرمین منو تغییر داده بود،تنها کسی بود که پایان حس تنوع طلبی منو ارضا میکرد.درو باز کرد و بغلش کردم آرمین…متقابلا محکم فشارم داد.گفتدارم میرم ولی چیزی بین ما تغییر نمیکنه درسته؟گفتممعلومه که نمیکنه.من عاشقت شدم…اینو همه میدونن…گفت مطمئنی تحت هیچ شرایطی رابطمون تغییر نمیکنه و همه چی همونجوری مثل قبل ادامه پیدا میکنه؟از لحنش ناراحت شدم.انگار به حسم ایمان نداشت،ته صداش هم خنده بود…از اتاقش صدای پا اومد.یه آرمین دیگه دستشو دراز کرد که باهام دست بده.برادر دوقلوی آرمین بود،اولین بار بود میدیدمش.خدای من چقدر شباهت…حتما قیافه ام خیلی خنده دار بود که جفتشون همزمان زدن زیر خنده.نمیتونستم بعد از یکسال همخوابگی تشخیص بدم کدومشون آرمینههمه چی تو سرم همزمان هجوم آورد+زخم دستش که امروز بود و فردا نبود+دماغش که گفته بود چون عمل کرده صبح ها باد داره ولی فردای اون روز باد نداشت+اینکه یادش رفته بود یه دفعه به کیرش دندون زدم،مگه میشه یادش رفته باشه؟+ارضای حس تنوع طلبیم وقتی باهاش سکس میکردم و هیچ توضیحی جز بلد بودن اون نداشتمداشتم دیوونه میشدم.اون که از اتاق اومده بود بیرون دستشو زیر چشمم کشید و اشکمو پاک کرد. چه خوبه که ریمل نزدی،اون روز تو فشم وقتی گریه زاری کردی خیلی مضحک شده بودیرو به برادرش که نمیدونستم کدومشونه کرد و گفتبرات تعریف کرده بودم؟اون یکی با پوزخند جواب دادنع من موقعی که کیرمو ته حلقش میکردم و اشکش در میومد بهش گفته بودم ریمل که میریزه زیر چشمش مضحک میشهبه صورت بهت زده ام نگاه کرد و گفتکلمه مضحک هم مث تو از چیزای مشترکیه که ما با هم ازش استفاده میکنیم.هنوز رابطمون مثل قبله دیگه؟دوتا کیر با دو تا چهره با اختلافی جزئیانقدر دنبال حاشیه های رابطه بودی که نفهمیدی با دونفر همزمان رابطه داریقدم اول برای ما ایجاد حس اعتماد بود.دو نفر چیزهای بیشتری رو نسبت به یک نفر تجربه میکنناشتراک گذاری باعث بالا رفتن تجربه هامون میشه،تو رو به اشتراک گذاشتیم که تجربه مون بیشتر شه و خیلی هم راضی هستیممرگ اولنمیدونم اینکه نمیدونستم با دو نفر همزمان سکس میکردم و احساسمو درگیر کردم باعث مرگم شد یا فهمیدنش…فهمیدن اینکه با دو نفر همزمان بودم؟من اشتراکی بودماین تجاوز بود؟تا قبل دونستنش تجاوز نبود،درسته؟نمیشه ذهنو پاک کرد…برای مرگ اولم پرتاب از پل رسالت انتخاب خوبی بود…نوشته Snae
0 views
Date: December 3, 2018