دوسکسه

0 views
0%

کنکور تموم شد و به هر زحمتی که بود رفتم دانشگاه.خوبیش این بود که توی یه شهر دیگه بود.من خوابگاه رو دوست نداشتم با اصرار از پدرم خواستم که یه خونه نزدیک دانشگاه برام بخره.آخه اگه کرایه یا رهن کنی ممکنه صاحب خونه بفهمه که دوست دخترتو با خودت میاری و خر بیار باقالی بار کن.خوب بالاخره هرجوری بود خونه رو خریدیم وسایلمو گذاشتم توش و آماده ی شروع سال تحصیلی جدید شد.۱مهر اومد و من با اشتیاق صبح زود بلند شدم و تیپ زدم و موهام رو فشن کردم و حسابی برای این که تو چشم باشم به خودم رسیدم. رفتم دانشگاه.خیلی حال می داد که با دختر ها هم کلاسی هستم.اصلا به خاطر همین درس خوندم که به دانشگاه بیام. داشته باشید چه قدر پر رو بودم که از همون اولش دنبال یه دوست دختر مثل خودم می گشتم. تازه اگه امکان داشت دوتا یا بلکه هم سه تا. دو هفته گذشت و من درحال بررسی بودم که یه خفنش رو پیدا کنم.یک دختر نظرم رو جلب کرده بود که اسمش سمیرا بود.فکر می کردم مناسب باشه.اون هم با من وارد دانشگاه شده بود.با هزار زحمت و از طریق دوستام و اونا هم از طریق دوست دختر هاشون که زودتر از من دست به کار شده بودند شماره ی سمیرا رو پیدا کردم.همون شب بهش پیام زدم که من رامین یکی از هم کلاسی هات هستم.جواب داد خوب که چی؟گفتماز آشنایی با شما خوشبختم.گفتمن هم از شما خوشم اومده.منم پررو پررو پیام زدم دوستم می شی؟اونم انگاری خیلی ذوق کرده بود و گفتچرا نشم؟کجا همدیگه رو ببینیم؟نه پدر انگاری اون از من بدتر و عجول تره.بهش گفتمفردا بعد ظهر ساعت ۵ تو پارک نزدیک دانشگاه منتظرتم.خوبه؟پیام زد آره خوبه حتما میام.دوستم.روز بعد فقط یه کلاس صبح داشتم.بعد از کلاس زود اومدم خونه و کمی خوابیدم و دو سه ساعت به خودم بر رفتم و لباس خوب هام رو پوشیدم.حسابی برای اولین ملاقات آماده شدم.ساعت یک ربع به پنج رسیدم پارک.یه دفعه سمیرا رو دیدم و یک لحظه هنگ کردم و دوباره عاشقش شدم.چه درست انتخاب کرده بودم.همون چیزی بود که می خواستم.لباساش کلا با اون لباس هایی که تو دانشگاه می پوشید فرق می کرد.واقعا سکسی سکسی بود.یه شلوار لی که رو زانوهاش پاره بود و ده سانت ده سانت پارگی داشت یه لباس کوتاه که تا بالای رون پاهاش بود و یه شال رو سرش که اصلا اگه می دیدیش فکر می کردی شال نزده.گوش هاش کاملا معلوم بود گوشواره های بلند و گرونی داشت.موهاش هم طلایی و فرفری.نزدیکش که رسیدم بوی اتکلنش داشت داد می زد.اون هم حسابی به خودش رسیده بود و با شوق و ذوق اومده بود سر قرار.یه نیمکت خالی پیدا کردیم و نشستیم روش.اول خودمون رو به همدیگه معرفی کردیم.سمیرا گفتمن خوابگاه نیستم الان دارم با یکی از دوست هام تو یه خونه زندگی می کنم.بهش گفتم که قراره پدرم برام یه خونه بگیره.من هم به سمیرا گفتم که توی یه خونه تک و تنها زندگی می کنم.خوب به هر حال یک سری چیز ها به هم گفتیم و رفتیم یه رستوران شیک و یه پیتزا زدیم.بعد دیگه از هم خداحافظی کردیم.رفتم خونه و مستقیم رفتم حموم و به عشق سمیرا دو بار جلق زدم و حال کردم.و بعدش هم نشستم پا اینترنت و حال کنی.یک هفته فقط تو دانشگاه می دیدمش و دو بار دیگه تو همون پارک باهاش قرار گذاشتم.تا این که یه شب زنگ زد و گفتآدرس خونت رو بده که می خوام بیام باهات کار دارم.من هم آدرس خونه رو بهش دادم و سریع در عرض ربع ساعت به عشق اومدن سمیرا کل خونه رو که خیلی داغون بود کردم مثل یه دسته گل.نیم ساعت بعد ساعت ۸ شب رسید خونم.در رو از روش باز کردم.اومد داخل و بهش تعارف کردم نشست رو مبل.منم رفتم چایی بیارم.وقتی برگشتم دیدم لباساش رو عوض کرده و لباس راحتی توی خونه پوشیده بود.یه لحظه فکر کردم ما با هم خانم و شوهریم.نشستم کنارش و گفتم چی شده که یادی از ما کردی؟گفت امروز پدرم زنگ زد و گفت وضع اقتصادیم زیاد خوب نیست و نمی تونم برات خونه بخرم.برو خوابگاه دانشگاه ثبت نام کن.ولی من خوابگاه رو دوست ندارم آدم رو خیلی محدود می کنند.بعد هردو ساکت شدیم.یه دفعه یه فکری به ذهنم رسید.دیدم انگاری سمیرا هم رفته تو فکر.بهش گفتم تو هم داری به همون چیزی فکر می کنی که من فکر می کنم.گفتهر چی تو بگی رامین جونم.گفتم باشه به دوستت و بابات بگو رفتم خوابگاه و بیا پیش من زندگی کن.دیگه هم زیاد با اون دوستت رابطه نداشته باش که بهت شک نکنه.گفتدوستت دارم رامین.می دونم که خیلی به فکر منی.من اگه تو رو نداشتم چیکار می کردم.گفتم منم دوستت دارم عزیزم.بعد یه لحظه ساکت شدیم و سمیرا لب هاش رو آورد سمت لب هام خیلی حال کردم گفتم ایول بدون اینکه نیازی باشه درباره سکس باهاش صحبت کنم خودش پایه است.بهترین فرصته که بکنمش.لب هامون رو زدیم بهم و همدیگه رو بوس می کردیم و زبون به زبون هم می زدیم و مزه ی دهن همدیگه رو می چشیدیم.بعد بهش گفتم برای کیرم آماده ای گفتآماده ی آماده ام.بعد رفتم دوربینم رو با پایه اش رو آوردم.آمادش کردم طوری که پایان تخت اتاقم رو می گرفت.دو دوربین دیگه رو از دو زاویه دیگه آماده کردم.من پدرم پول دار بود و پول خوب ازش می گرفتم و کلی چیز خریده بودم و همه رو آورده بودم به خونه ی جدیدم.خلاصه یه استدیو فیلم برداری تو اتاقم درست کردم و با سمیرا خوابیدم روی تخت تا شروع به کار کنیم.دوباره شروع کردیم به لب گرفتن.بعد من دستم رو بردم زیر لباسش و سینه های درشت و سفت شدش رو گرفتم و می مالوندم و حال می کردم.سمیرا هم داشت حسابی حال می کرد.با یه حرکت تکنیکی لباسشو در آوردم و بعد هم سوتینشو.بابا عجب بدن تمیز و سفیدی داشت و چه سینه های بزرگ و خوشگلی داشت.برای اولین بار در۱۸ سالگی یه دختر لخت همسن خودم رو به صورت زنده و سه بعدی و از نزدیک دیدم.حسابی کیف کردم و بدون مکث با دهن رفتم سمت سینه هاش و مثل یه بچه از سینه هاش خوردم.دستم رو بردم سمت کسش و از روی دامن و شورتش می مالوندم.اون هم دستش رو برد سمت کیرم که از وقتی بهم زنگ زد و گفت می خوام بیام پیشت سیخ شده بود و از روی شلوارم ماساژش می داد.دیگه حشری شده بود.در حال خوردن سینه هاش بودم که سریع هلم داد عقب و اومد سمتم و لباس و زیرپوشم رو به کمک خودم درآورد.و بعدش زود شلوارم رو کشید پایین و از پام در آورد و از روی شرت کیرم رو که داشت شرت رو سوراخ می کرد می مالید و انگشت کرد و حال می کرد.کمی بعد شرتم رو هم از پام درآورد و کیرم رو دید و گفت عجب کیری داری رامین جون میده بخوریش.بعد کیرم رو تا ته کرد ته دهنش طوری که حلقش رو با کیرم حس کردم.بعد تند تند می کرد تو و درش می آورد.عالی ساک می زد.آبی رو که قبل از منی میاد با زبونش لمس می کرد و چنان کشی میومد که نمشه گفت.این کارو می کرد که آبم یعنی منی بیاد بعد دیدم نزدیکه گفتم سمیرا بسه دیگه آبم نزدیکه.گفت بزار بیاد می خورمش عجب خری شده بود ببین شهوت چی به روز آدم میاره.سریع هلش دادم عقب و نزاشتم ادامه بده.نمی خاستم اون قدر زود آبم بیاد و به بقیه سکس بی میل بشم.بعد زود دامنش رو کشیدم پایین و شرتش رو هم از پاش در آوردم.و بالاخره به آرزوم رسیدم و چشمم به کس یه دختر روشن شد.بعد بدون معطلی در حالی که هردو کاملا لخت بودیم با دهن رفتم سمت کسش.با زبون می خوردمش و صدای آه و نالش رو درآورده بودم.بهتر از خوردن یه بستنی قیفی لیس می زدم.بعد زبونم رو کردم تو سوراخش که یه دفعه صداش بلند شد.گفتماین که تازه زبونم بود با کیرم می خوای چطور تا کنی؟ بعد بلند شدم و یه لبخند به سه تا دوربین زدم و کیرم رو با صابون لیز کردم و گذاشتم رو سوراخش و یه دفعه کردم تو.بعد سمیرا چنان آه بلندی کشید که گفتم الانه که همسایه ها بریزند سرمون.بعد چنان قشنگ تلمبه می زدم که اگر کسی می دید فکر می کرد حداقل بار پنجاهمه دارم سکس می کنم.بعدش دیدم بالاخره داره ابم میاد.نصفشو خالی کردم تو کون سمیرا بقیش رو آوردم نشستم رو سینش و ریختم تو صورتش .اونم با عشق و حال خوردش و بعد کیرم رو کردم تو دهنش و آوردم بیرون.دیگه بی حال افتادم کنارش.ولی اون دست بردار نبود اومد سمت کیرم و دوباره ساک می زد.و بعد نشست روش و بالا و پایین می پرید .وبعد شاشید بهم و دراز کشید کنارم.هردو از بی حالی ده دقیقه ای دراز کش بودیم.بعد بلند شدم و رفتم دوربین هارو بردم توی حمام.بعد به سمیرا گفتم بیا این جا با هم حال کنیم.بلند شد و اومد و اول آبمو رید تو حموم و حالا زیر دوش حال نکن پس کی بکن.یه نیم ساعتی تو حموم بودیم که هردو اومدیم بیرون و لباس پوشیدیم.سمیرا هم آماده ی رفتن شد خداحافظی کرد و گفت فردا وسایلم رو میارم تا با هم باشیم عزیزم.گفتم مواظب خودت باش عزیز دلم.اون روز از خستگی زیاد و خوشحال و سرمست خوابیدم.روز بعد که کلاس نداشتم از خواب بلند شدم و یه راست رفتم پای کامپیوترم و فیلم های سکسم با سمیرا رو انداختم تو یوتیوپ و سایت سکسی ای که داشتم .تو فیس بوک هم زدمشون تا بشر ببین و حال کنن.بعد خودم دوباره فیلم رو دیدم و حسابی شهوتی شدم و رفتم دو تا پاکت فریزر آوردم و با چسب تهاشون رو به هم وصل کردم و دو تا رو پر از آب کردم و گره زدم و از وسط گزاشتمش روی شیر وسطی حموم و یه کون برای کردن ساختم.با اینکه دیگه سمیرا مال من بود ولی دست بردار نبودم.لخت شدم و کیرم رو کردم وسط پلاستیک ها به سرعت تلمبه زدم و آبم رو به زحمت پاشیدم روی صورتم و حال کردم.یه دفعه صدای در اومد از چشم در نگاه کردم دیدم آشناست میشه لخت در رو براش باز کنم..در رو باز کردم سمیرا اومد تو و به هم سلام کردیم .بهش گفتم که داشتم تو حموم حال می کردم.گفتوسایلم رو آوردم لباس بپوش بیا کمک.ولی من لباس نپوشیدم و همون طور لخت از پله ها رفتم پایین و سمیرا وسایل رو می داد و من یواش می آوردم بالا تا کسی از همسایه ها در رو باز نکنه و من رو لخت ببینه نزدیک بود یکیشون ببیندم ولی به خیر گذشت.در نظر داشتم به همسایه ها بگم سمیرا خواهرمه و با هم تو یه دانشگاه قبول شدیم.بالاخره وسایل تموم شد و من هم لباسم رو پوشیدم و در کنار سمیرا کیف زیادی بردم.دو هفته ای گذشت و با ترفند هایی که اجرا کردیم در کنار هم زندگی کردیم و تقریبا هر شب سکس رو داشتیم.تا این که دو تا از بچه های دانشگاه رو با دوست دخترشون که دقیقا مثل من و سمیرا با هم حال کرده بودند برای یه سکس دسته جمعی به خونمون دعوت کردیم.بهرام و دوست دخترش نازآفرین و شهاب و دوست دخترش لیلا.که اتفاقا این آخریش یعنی لیلا وای اگه بگم شاخ در میارید و پسر ها کیرشون سیخ میشه.لیلا دوجنسه بود یعنی هم کیر داشت هم کس.هم می تونی بکنیش و هم می تونه بکندت.بدبخت شهاب.اون شب بالاخره رسید.اولش رفتیم پای اینترنت.خوبیش این بود همه متوجه بودند قراره چکار کنیم ودیگه نیازی به توضیح نبود. اولش من رفتم توی سایتwww.siwamu.comما پسر ها حسابی حال کردیم.fعدش هم رفتیم به سایتcallejeroscdn.callejerosajeros.comبعدش هم رفتیم به این آدرسwww.lesblove.inimages2teen1.jgو عدد ۱ را تا ۱۰۰۰ و بالاتر عوض کردیم.بعد رفتیم تویwww.ridetube.comو توی سایت های سکسی دیگه هم رفتیم.دیگه آماده بودیم برای شروع به کار.تمام عکس های سکسی رو که تو اینترنت دیدیم سیو کردیم و من روی فلش ریختم و به ال سی دی خونم وصلش کردم که همین طور شروع کنه به نمایش عکس ها.دوربین هام رو هم راه انداختم .همگی نشسته بودیم و عکس ها رو نگاه می کردیم.دیگه می خواستیم شروع کنیم همگی با هم شروع به درآوردن لباس هامون کردیم.من حواسم به لباس هام نبود داشتم لیلا رو نگاه می کردم که کیرشو ببینم.تا کیرشو دیدم چنان لذتی بردم که حد نداره خیلی شاد بودم که قراره با یه دوجنسه سکس کنم.همگی که کامل لخت شدیم من گفتم اول من و لیلا.بهرام گفت نه لیلا رو من می خوام.خلاصه با هزار زحمت بهرام رو راضی کردم که اول من با لیلا سکس کنم.بهرام هم سمیرا.و شهاب هم نازآفرین رو بکنه.زود رفتم سمت لیلا و کیر خوشگلش رو گرفتم.گفتم کیرت حرف نداره.شروع به ساک زدن کردم.بهرام هم داشت سمیرا رو می کرد.شهاب هم زیر دست نازآفرین بود.داشتم ساک می زدم که دیدم شهاب آبش اومده و نازآفرین داره می خوردش بعد هردو تکونی خوردند و کمی از آب شهاب ریخت روی کمر من.من هم عصبانی شدم و کیر لیلا رو ول کردم و رفتم پشت شهاب و یه تف زدم به کیرم و کردم تو کون شهاب.نامرد گفت ایول بازم بکن خیلی حال می ده.منم به شدت می کردمش.در این فرصت بهرام رفته بود و داشت کیر لیلا رو ساک می زد.لیلا رو ول کرد رفت سمت نازآفرین و کیرش رو کرد تو کسش.یه دفعه دیدم لیلا اومد سمت من و کیرشو کرد تو کونم.حالا فهمیدم دخترها چه دردی می کشند و در عوضش چه حالی می کنند.لیلا اون قدر تلمبه زد تا آبشو خالی کرد تو کونم.سمیرا که بیکار نشسته بود و داشت کس خودش رو می مالید و انگشت کرد و کیر بهرام رو در حال کردن نازآفرین لیس می زد اومد و نشست روی کیر شهاب .حالا شهاب داشت سمیرا رو می کرد .من داشتم شهاب رو می کردم و لیلا کیرش رو کرده بود تو کون من.بهرام از نازآفرین جدا شد و اومد سروقت لیلا و کرد تو کونش.نازآفرین بیچاره که از زنجیر سکسیان جا مانده بود اومد کنار لیلا و کیر لیلا و کون من رو لیس می زد و با دستش کس خودش رو می مالید.همگی محو تماشای عکس های تلویزیون شدیم.چقدر حال می داد.همگی از هم جدا شدیم .من و بهرام وشهاب و لیلا دور سمیرا و نازآفرین حلقه زدیم و اونا نشسته بودند و کیر ما چهار تا رو می مکیدند کیر لیلا بیشتر طرفدار داشت.من کمی جلوتر رفتم و کیرم رو زدم به کیر لیلا.عجب لذتی داشت.بعد هم زدم به کیر بهرام و شهاب و بعد می کردم تو دهن سمیرا و بعدش نازآفرین.دیگه داشت آب چهارتاییمون میومد که همگی خالیشون کردیم تو سر و سینه و سینه سمیرا و نازآفرین. هر کس کیر یا کس اون یکی رو می خورد و از هر صحنه عکس یادگاری می گرفتیم.زمین که کاشی بود پر شده بود از منی .به زحمت می شد راه بری.دو ساعت بزرگترین سکس دسته جمعی دنیا رو رقم زدیم و آخر بی حال و خسته با لب و دهن و سر و سینه و کیر وکون و کس کثیف و منی افتادیم زمین.بعد از نیم ساعت تماشای عکس های سکسی همگی بلند شدیم ودوباره زنجیر قبلی رو ساختیم.که یکدفعه یه اتفاقی افتاد.چشمتون روز بد نبینه دیدم صدای در میاد و یکی کلید کرده تو در و داره در رو باز میکنه.چنان ترسیدم که انگار قراره تیربارم کنند.در باز شد و از روشنایی قیافه ی مردی جلوی چشمانم نمایان شد.پدرم بود که با دیدن چنین صحنه ای عصبانی شده بود.بی خبر اومده بود که به من سر بزنه.بقیه بچه ها هم با دیدن پدرم هنگ کرده بودند.پدرم اومد تو و در رو پشت سرش بست.همه مونده بودیم که ببینیم چه عکس العملی نشون میده.هنوز چیزی نگفته بود.یه لحظه یه چیزی دیدم که در اون زمان انتظار همه چیز رو می کشیدم الا اون.به نظر شما پدرم چی کرد؟بله اونم دست به کار شد.خلاصه بعد از یه سکس حسابی و یه روز با حال فراوان. آن شب را در فکر آن روز به خواب آرامی رفتم.بعد از اون سکس دسته جمعی که پدرم هم بهمون پیوست.دیگه هر وقت زنگ میزد میگه چی میکنی و سراغ سمیرا رو ازم می گیره اما بهش نگفته بودم که سمیرا پیش خودم زندگی میکنه.دو ماه با سمیرا جور بودم در این مدت کلی با هم حال کردیم.و عشق را در کنار یکدیگر تجربه کردیم.تا اینکه یه روز بابای سمیرا از شهرستان اومده بود که بهش سربزنه.سمیرا که از قبل می دونست باباش قراره بیاد آماده شده بود که سوتی نده.روزی که باباش اومد جلوی دانشگاه همدیگه رو دیدند و با هم رفتند دوری زدند.بعد باباش بهش میگه که من اینجا جا گرفتم برای امشب که بخوابم تو هم امشب خوابگاه نرو و بیا پیش من.بعد به اصرار بابای سمیرا هردو میرند سمت خوابگاه اما چون سمیرا با کمی پول یکی از دوست هاش تو خوابگاه رو خر کرده بود که باباش شک نکنه.خلاصه نقشه به خوبی پیش رفت و پدر سمیرا از اینکه اون خوابگاه نیست شکی نکرد.بعد اون شب رو کنار هم با هم خوابیدند.روز بعد هردو از هم خداحافظی می کنند.قرار بود که باباش اون روز برگرده شهرستان.و سمیرا هم گفته بود که صبح کلاس دارم.خلاصه سمیرا از باباش خداحافظی میکنه و میره دانشگاه.که ناگهان بابای سمیرا متوجه میشه که سمیرا موبایلشو جا گذاشته.خلاصه با ماشینش راه میفته دنبال تاکسی ای که سمیرا سوار شده که به دانشگاه بره.اما بابای سمیرا متوجه میشه که تاکسی اصلا به سمت دانشگاه نمیره و از مسیر دیگه داره میره.اینجاست که به سمیرا شک میکنه و تصمیم میگیره که تعقیبش کنه.از قضا سمیرا داشت میومد خونه من.یا همون خونه خودش.من هم خونه بودم اومد تو و پایان ماجرایش با پدرش رو برام تعریف کرد و گفت همه چی رو به راهه.گفتهمه چی آرومه تو به من دل بستی.این چقدر خوبه که تو کنارم هستی.خلاصه خیلی خوشحال بود.من گفتمحالا که خوشحالیم بیا بریم بیرون یه چرخی بخوریم.گفت باشه و هر دو آماده شدیم و رفتیم یه کافی شاپ و بعدش هم توی پارک روی یه نیمکت نشستیم و گرم صحبت شدیم.که در یک لحظه مردی.را دیدم که از پشت سر آمد و جلوی ما ایستاد و با عصبانیت به ما نگاه کرد.من داشتم فکر می کردم که این مرد کیه که یه دفعه دیدم سمیرا گفتبابا شما اینجا چکار می کنید؟باباش بدون سلام گفتشما؟سمیرا گفتیکی از هم دانشگاهی هامه.باباش با عصبانیت گفتکه هم دانشگاهیته.آره؟بعد سریع دست سمیرا رو گرفت و بردش سمت ماشینش و همین طور که سرش داد میزد اون رو می کشید.همه ی مردم توی پارک محو تماشا شده بودند.واقعا باورم نمیشه ولی اون آخرین لحظه ای بود که سمیرا رو دیدم.دو سه روز با اینکه دل نگرونش بودم بهش زنگ نزدم تا آب ها از آسیاب بیوفته.ولی بالاخره صبرم تموم شد و بهش زنگ زدم.اما خاموش بود.دیگه هیچ وقت روشن نشد.فهمیدم که باباش یه بلایی سر سیمکارت آورده.دیگه کم کم نا امید شدم.آخه بعد از اون اتفاق دیگه دانشگاه هم نیومد.بعد از مدتی متوجه شدم که سمیرا از این دانشگاه رفته.با شنیدن این خبر بزرگترین غم عمرم رو حس کردم.همه ی دنیا روم خراب شد.آره من شکست عشقی خورده بودم.اون هم چقدر بدجور.یه حکایتیه که میگنزندگی بی وفاست کسی را که دوست داری او تو را دوست ندارد و کسی که او تو را دوست دارد تو او را دوست نداری و کسی را که هم تو او را دوست داری و هم او تو را دوست دارد بهم نمی رسید.چه برسه به اینکه عاشق هم باشید.خلاصه دو ساعتی در غم از دست رفتن سمیرا سوختم.ولی از اونجا که پسر ها بی خیالند گفتمبه کیرم و به کسش که رفت.عوضش حسابی کردمش و باهاش حال کردم این نشد یکی دیگه رو پیدا می کنم.دوباره وضعیتم شد مثل روز های اول دانشگاه که دنبال دوست دختر می گشتم.دلم می خواست یکی رو پیدا کنم که بتونه باهام تو خونم زندگی کنه و حسابی کیرم رو با کسش دوست جون جونی کنم.چون لیلا ی دوجنسه رو دیده بودم دلم می خواست که اگه شد یه دوجنسه برای خودم پیدا کنم و از اون جایی که دوجنسه به این راحتی پیدا نمیشه قصد لیلا رو کردم.ولی از شانس بدم شهاب هنوز با بود و حسابی باهاش سکس می کرد.فکر از سر راه برداشتن شهاب مثل خوره افتاد به جونم.خلاصه من که شماره لیلا رو داشتم بهش یه پیام زدم و بهش گفتم که فردا تو فلان کافی شاپ ساعت ۶بعدازظهر منتظرتم.میای؟گفتباشه بهش گفتم فقط به شهاب نگو که کجا میری؟گفتباشه.رفتم سر قرار دیدم تنها اومده و عجب لباس سکسی پوشیده بود یه مانتو کوتاه که یقه اش از بس پایین بود که اگر می خواستی سینه هاش رو بخوری خیلی راحت پیداشون می کردی.یه شلوار لی هم پاش بود و یه شال صورتی کم رنگ و موهاش بژ رنگ بود و معلوم بو که اتو کشیده اومده.آرایشی کرده بود خفن درست مثل عروسک ها شده بود.کیرم از دیدن قیافه سکسی ش راست شده بود که نگاه کردم سمت زیپ شلوارش که حس کردم کیر اون هم سیخ شده.اولین بارم نبود که می دیدمش اما نمی دونم چرا ایندفعه خفن شده بود برای من.خلاصه نشستیم و من اول داستان سمیرا براش تعریف کردم که حس تاسف کرد.می خواستم بگم آره جون خودت.چون تو سکس های دسته جمعی بیشتر کیر من رو تحویل می گرفت تا شهاب.و این شانس و برتری من نسبت به شهاب بود.سراغ شهاب رو ازش گرفتم و دعوتشون کردم که اون شب بیاند خونمون برای عشق و حال و سکس .چون خیلی دلم برای کردن تنگ شده بود.اونا شب و اومدند. من که پیتزا سفارش داده بودم.شام خوردیم.و یک سری عکس های سوپر و سکسی دیدیم و هرسه حشری شدیم.به شهاب گفتم امروز دلم می خواد بکنمت حاضری؟گفتبه شرط اینکه بعدش بشی.بعد لیلا اومد سمت من و شهاب که کنار هم دراز کشیده بودیم.از شهاب لب می گرفت و با دستش سر من رو ناز می کرد.که کم کم لباس شهاب رو در آورد و سینه هاش رو لیس میزد و شهاب رو حسابی حشری کرده بود لباس های من رو هم در آورد و شلوارم رو هم کشید پایین و کیرم رو که اعلام آمادگی می کرد رو از روی شرت کرد تو دهنش.من و شهاب هم کم کم لباس های لیلا رو درآوردیم.و هر کدوم یکی از سینه هاش رو میک می زد.لیلا شرتم رو دیگه از پام درآورده بود و داشت ساک می زد.ما لباس های لیلا رو درآوردیم و همچنین شورتشو و من سریع پریدم و با زبونم پریدم سمت کیر خفنش.یادتون نره که لیلا دو جنسه بود.شده بودیم حالت 69 .شهاب هم کیر من رو گرفته بود تو دستش و کیر لیلا رو هم لیس می زد.بعضی وقت ها هم زبونمون به هم می خورد.بلند شدم و به شهاب گفتم که لیلا رو بکنه.اون هم از کون.شهاب خوابید و لیلا پشت به شهاب نشست رو کیرش و خودش به زور کیر شهاب رو کرد تو کونش و خودش بالا و پایین می پرید و تلمبه می زد.من داشتم لیلا رو از جلو نگاه می کردم.عجب صحنه ای تا حالا اینجوریش رو ندیده بودم.کیر لیلا که دو برابر درازتر و کلفت تر از کیر من و شهاب بود همین طور تکان می خورد و جلوی چشمانم بندری می رقصید.یک لحظه جوگیر شدم و رفتم شامپو رو آوردم و زدم به کیر خودم و کیر شهاب و کون لیلا و سریع و بدون معطلی کیرم رو به زور و با هزار زحمت از کنار کیر شهاب کردم تو کون لیلا.که دادش دو برابر بلند تر.شد.بعد به سرعت شروع کردم به تلمبه زدن.از شدت شهوت محکم تلمبه می زدم که شهاب گفت بسه کسکش کونی.کیرم آتیش گرفت.بعد جالب اینجا بود که هرسه تا با هم آبمون اومد.من و شهاب خالی کردیم تو کون لیلا.لیلا هم که داشت به کیرش بر می رفت منی ازش با فشار زد بیرون.حسابی کون لیلا از تنگی به گشادی میل کرده بود.اما شهاب بی خبر بود.کار رو شروع کردم بلند شدم و رفتم پشت شهاب و سریع یه تف زدم در کونش و سر کیرم رو کردم تو کونش خیلی سخت بود.کونش خیلی خیلی تنگ بود.بعد دستم رو بردم جلو و کیرش رو با دو دستم محکم گرفتم و به سرعت برق و باد کردم و درآوردم.اون قدر کردم تا داشت از حال می رفت .داد و فریاد میزید که ولم کن .ولی من محکم چسبیده بودمش و رفتم جلوش و کیرشو محکم می کشیدم و می کردم توی دهنم و محکم گاز گرفتم که دیدم از کیرش شروع کرد به خون اومدن.دیگه فهمیده بود که من می خوام بلایی سرش بیارم.ولی دیگه دیر شده بود.سرش رو گرفتم و بلندش کردم و زدم به دیوار که یکدفعه خنده ی لیلا به جیغی بلند تبدیل شد.شهاب بیهوش افتاد.آری شهوت و عشق مرا کور کرده بود و حتی مرا به چنین کاری کشاند.من که قصد کشتن شهاب را نداشتم یکدفعه شوکه شدم.لیلا رو آروم کردم و بهش گفتم مگه من رو دوست نداشتی؟حالا فقط من و توییم و هیچ مزاحمی نداریم.لیلا در همون حالی که هردو لخت بودیم.گفتنمی ترسی پلیس گیرت بندازه.گفتم نه می برمش بیرون شهر و یه جای پرت می سوزونمش و از دستش برای همیشه راحت می شیم.لیلا هم که این اواخر به شهاب شک کرده بود از این اتفاق ناراضیه ناراضی هم نبود.خودمون رو تمیز کردیم و لباس پوشیدیم و بدن لخت شهاب رو توی یه ملافه پیچیدیم و یواشکی گذاشتیم توی ماشین.رفتیم بیرون شهر و با ترس و لرز انداختیمش یه جایی و اون رو با بی رحمی به آتیش کشیدیم و با ترس برگشتیم خونه.حالا دیگه یه دوست دختر نه یه دوست دختر دوجنسه ی جدید پیدا کرده بودم.لیلا اومد که خونه ی من زندگی کنه.اون هم دانشجو بود ولی یه دانشگاه دیگه.حالا شروع کردم به حال کردن با لیلا که انصافا بهتر از سمیرا بود تا اینکه یه روز وقتی در خونم رو باز کردم پلیس رو دیدم که سریع به دستم دستبند زد و جرم قتل من بر همه آشکار شد.این شد سزای سکس و عشق ورزی و نگاه به کس نه ببخشید کیر ناموس مردم. بله دوستان عزیز دیدید که من با کشتن شهاب به خاطر لیلا محکوم به اعدام شدم و هرچی هم که پول می دادم حل نمی شد.از دانشگاه هم اخراج شدم.و به زندان شهر خودمون منتقل شدم.دیگه امیدی به زندگی نداشتم.چون خیلی سکس داشتم توی دو ماهی که برای اعدام توی زندان بودم حسابی اذیت شدم چون عادت کرده بودم.اصلا امیدی به ادامه زندگی نداشتم که فکر فرار از زندان به سرم خورد.نقشه دقیقی کشیدم که حرف نداشت هیچ وقت فکرم به این خوبی و در هیچ کاری کار نکرده بود.یه شب که همه خواب بودند خودم رو از بالای تخت که ارتفاع نسبتا زیادی.داشت انداختم پایین و از درد داد بلندی زدم که همه را بیدار کرد.می خواستم طوری بپرم که دستم بشکند.اما پایم فقط ضربه دید.همه دور من جمع شده بودند و من را که پایم را گرفته بودم و آه و ناله می کردم نگاه می کردند.چند نفر من را بلند کردند و وارد آمبولانس کردند و با یه سرباز و یه دستبند به کمرش به بیمارستان فرستادند.تا اینجا که به هدفم رسیده بودم.من رو در بیمارستان بستری کرده و دکتر من را معاینه کرد گفتکه مشکلی نیست و تا دو سه روز دیگه مرخصی.سربازه که مراقب من بود رو کرد به من و گفتبدشانسی آوردی اگه از روی مرده بودی دیگه سختی اعدام رو نمی کشیدی.تو دلم بهش گفتمحالا می بینی کیر کی می سوزه من یا تو.شب روز دوم آماده ی فرار شدم.می خواستم از پنجره فرار کنم اما از شانس بدم پنجره باز نمی شد.پس شیشه رو شکستم و به سرعت پا به فرار گذاشتم.من طبقه آخر بستری شده بودم.رفتم بالای پشت بوم و از رو پشت بوم خونه ها که به هم نزدیک بودند می دویدم و از اونجا کمی دور شدم.با اینکه پایم ضربه دیده بود اما فکر فرار بهم جون داده بود.به خانه ای رسیدم و دیدم که انگاری کسی فعلا توی اون زندگی نمیکنه.توی حیاطش هم دری داشت که به زیر زمین راه داشت.پریدم توی حیاط خونه که پایم خیلی درد گرفت.ولی به زحمت رفتم توی زیرزمین و در را بستم.که توی تاریکی دیدم یه تنور توی زیرزمینه رفتم و توی اون قایم شدم.و اونجا کمی آروم گرفتم.مطمعن بودم که سرباز صدای شیشه رو شنیده و الان حتما دنبال من هستند.خلاصه اون شب رو اونجا توی تنور خوابیدم و کسی سراغم نیومد و پیدام نکرد.پایم خیلی درد می کرد.اون روز رو هم کامل توی تنور خوابیدم.و شانس که خونه خالی بود.از شیر آبش کمی آب خوردم تا جون بگیرم.بعد از دو شب خوابیدن در تنور صبح زود بلند شدم و چند تا وسیله به درد بخور از تو حیاط برداشتم و زدم بیرون و مراقب از آن جا دور شدم و اون وسایل رو فروختم تا پولی دستم بیاد.بعد یه چیزی خوردم و خودم رو به خونه رسوندم.وقتی در را زدم پدرم از خواب بلند شد و در را باز کرد و با تعجب گفتتو اینجا چکار می کنی؟رفتم داخل و قضیه فرار رو بهش گفتم.اون ناراحت شد ولی چون اعدام من رو نمی خواست بدش هم نیومد.از پدرم خواستم که منو فراری بده به دبی.قبول کرد و یکی رو که توی کار قاچاق بود می شناخت کارم رو برام ردیف کرد.من که هنوز لیلا یادم نرفته بود سراغش رو از پدرم گرفتم.اول گفتاحمق دست از دختر بازی بردار.بعد گفتچون دانشجو بود و دوست تو بود و خیلی دوستت داشت گذاشتم توی اون خونه باشه.منم زود شماره ی اونجا رو گرفتم.شماره موبایلش که تو موبایلم بود و دست پلیس بود.گوشی و برداشت و یکدفعه دلم ریخت.احساس کردم که خیلی عاشقشم.سلام کردم.یه لحظه سکوت کرد و گفترامین تویی؟گفتمآره عشقم.سریع گفت من فقط منتظر تو بودم با اینکه می دونستم اعدام میشی سراغ کسی نرفتم.بعد زود گفتوایسا ببینم تو الان زندان نیستی؟در رفتی؟گفتمآره.گفتچطور؟گفتمبعدا بهت میگم.باید ببینمت فردا سریع می ام اونجا پیشت.شماره موبایلشو گرفتم و پول زیادی برداشتم و رفتم به شهر قبلی و یه راست سمت خونم.در رو که باز کرد زود پریدیم تو بغل همدیگه.خیلی از دیدن هم خوشحال بودیم.من که دلم برای یه سکس حسابی تنگ شده بود سریع لباس های لیلا و خودم رو درآوردم و برام ساک زد و آبم رو خورد و براش ساک زدم و آبش رو خوردم.دلم برای کیرش تنگ شده بود.دوجنسه ها حرف ندارند.بعد کلی کردمش و کلی کردم.این بهترین سکس عمرم بود.بعد همان طور که بی حال افتاده بودیم رفتم توی بغلش و بهش گفتم پلیس دنبالمه باید در برم.می خوام برم دبی.هستی باهام یا نه؟گفتمن دوستت دارم تا آخرش باهاتم ولی دانشگاه رو چکار کنم.گفتمنگران نباش دانشگاه های اونجا بهتره دو تایی درس می خونیم.اصلا دانشگاه می خوایم چکار اونجا اون قدر کار و کاسبی خوب میگیره که نیازی به دانشگاه و درس نیست.تازه من کلی پول از پدرم می گیرم و اون حتما ما رو ساپورت میکنه.دلت نمی خواد یه زندگی عشق و حال با آزادی مطلق داشته باشی.گفتچرا که نه من مال تو ام.هرجا بری باهاتم.خلاصه کارهای رفتن به دبی جور شد و سه چهار روز بعد با لیلا رفتم دبی.و دوباره متولد شدم.تولدی خوش تر.من با عشقم لیلا رفتم دبی و اونجا یک مغازه ی سی دی فروشی زدیم و مشغول به کار شدیم.بیشتر فیلم هامون سکسی و سوپر بودند.اتفاقا پایان سکس هایم را که قبلا انجام داده بودم و فیلم برداری کرده بودم با کیفیتHD زدم روی DVD و می فروختم.حسابی هم پر فروش شد و توی دبی ترکوند.یه شب که نشسته بودم کنار لیلا و فیلم نگاه می کردم ناگهان هوس سکس به سرم زد و پریدم تو بغل لیلا و بعد از دو دقیقه نوازش همدیگه هر دو بلند شدیم و می دونستیم چی می خوایم و لباس هامون رو تا مرز لخت شدن در آوردیم.اما این سکس با بقیه متفاوت بود.من می شاشیدم به سر و صورت لیلا و اون می رید تو دهن و صورت من.حسابی به هم عن ریدیم و بدنمون بوی گند گرفته بود اما شهوت این چیزا سرش نمیشه.خلاصه یه کثافت کاری عالی انجام دادیم و همدیگه رو حسابی گوه مالی کردیم.ولی خیلی حال داد.آخرش هم هردو یه جلق حسابی زدیم و کردیم.روز بعدش با هم رفتیم گشت و گزار که دیدیم یه دختر و پسر خفن لخت تو خیابون می چرخند فکر نمی کردیم که اون قدر اونجا راحته.عجب جالب بود.همه دورشون جمع شده بودند اما کسی کاری به کارشون نداشت.شب همان روز لیلا به من گفت ولی عجب چیزی بودند.دوتایی لخت بودند.عجب حالی میده هان.بهش با شوخی گفتممی خوای ما هم لخت بریم بیرون.گفتآره.گفتمباشه میریم.روز بعد لیلا گفتحالا باید به قولت عمل کنی.گفتمچه قولی؟گفتخودت رو به اون راه نزن.گفتمجان خودت نمی دونم چه قولی.گفتمگه قول ندادی لخت بریم بیرون که همه نگاهمون کنند؟گفتمبابا شوخی کردم.واقعا تو جدی گرفتی؟دلت می خواد؟گفتآره.الان هم صبرم تموم شده باید همین الان لخت و پیاده بریم کنار دریا و حال حسابی.مثل اینکه این سه روز روز سکس بود.منم که همچین بدم نیومد گفتم باشه.لخت میریم کنار دریا و دلی از عزا درمیاریم.خونه ی ما هم به کنار دریا نزدیک بود حدود ۵۰۰ متر پیاده یه ۲۰دقیقه ای طول می کشید.بعد آماده شدیم و لخت شدیم و از خونه زدیم بیرون.اولین نفر یه پسر ۱۰ یا ۱۲ ساله ما رو دید که وایساده بود و نگاه می کرد و می خندید.چند قدمی که جلوتر رفتیم دیدم راننده ی یه ماشین که یه پسر جوون بود داشت ما رو نگاه می کرد.شک ندارم تو کیر لیلا کف کرده بود.که یه دفعه چون حواسش به ما بود سر تقاطع تصادف کرد.کیر هردومون هم شق شق شده بود.جلوتر که می رفتم یه دختر و مامانش هم به ما و کیر لیلا زل زده بودند.لخت بیرون اومدن تو دبی یه چیز طبیعی بود ولی بازم همه نگاه می کردند.یک دقیقه از بیرون اومدن از خونه نگذشته بود که دیدیم یه ۷. ۸ نفر دارند با موبایل فیلم و عکس می گرفتند.کمی بعد یه پسر حشری اومد جلوی لیلا یه لحظه کیر کلفت لیلا رو گرفت تو دستش و ولش کرد.خلاصه همه ما رو با چشماشون ورانداز می کردند.ما هم حال می کردیم.عجب کیفی داشت.بالاخره داشتیم به کنار دریا می رسیدیم که دیگه اونجا کمتر ما رو نگاه می کردند چون اونجا همه مثل ما بودند و چیز عجیبی نبود.رسیدیم کنار دریا.همه لخت بودند.بعضی ها هم شورتشون رو پوشیده بودند.ولی عجب کیر هایی و کس هاییولی هیچی هم که نگاهمون نمی کردند به خاطر کیر لیلا سرشون به سمت ما بود.می دونستم این باعث میشه که با کسای دیگه هم دوست بشیم.چون همه حسرت نداشتن یه دوجنسه رو می خوردند.البته چون زبون دبی رو خوب بلد نبودیم بهتر بود ایرانی پیدا می کردیم.به خصوص که اونجا ایرانی ها ریختند.خلاصه قبل از رفتن توی آب دراز کشیدیم که آفتاب بگیریم.بعد از ربع ساعت آفتاب گرفتن رفتیم تو بغل هم و کیرامون رو زدیم به هم و باهاشون بر می رفتیم که دیدم که دختر و پسر که هر دو کاملا لخت بودند اومدند جلو و گفتندشما هم ایرانی هستید؟من گفتمآره.از آشنایی با شما خوشبختم.نگاهی به کیر مرده انداختم دیدم چه کیر زشتی داره از بس موهاش زیاد بود و نزده بود اصلا کیرش توشون گم شده بود.ولی سر کیرش شکل خوبی داشت.معلوم بود برای کون دختره خوب تراشیدش.اومدند کنار ما و چهارتایی دور هم نشستیم.بعد گرم صحبت شدیم.اسم مرده نیما بود و اسم دختره شراره.در حین صحبت اونا که اصلا حواسشون نیود کلش داشتند به کیر خوش تراش لیلا نگاه می کردند.که بعد نیما پرسیدلیلا تو دوجنسه ای؟بهش گفتمپه نه په با عمل کیر یکی رو بریده و چسبونده به کسش.نیما گفتمن خیلی دوست دارم که با شما هم روابطی داشته باشم.مثلا می خواست درست بگه.می خواستم یه چیزی بهش بگم و ناموس بازی دربیارم ولی به خودم گفتم نه همه حق دارند دوست داشته باشند که با چنین کسی سکس کنند.بعد یاد بلایی که سر شهاب به خاطر لیلا آوردم افتادم.پس چیزی نگفتم.بعد همه با هم رفتیم توی آب برای شنا.من خوب شنا بلد بودم اما نیما و لیلا و شراره یه چس هم حالیشون نبود.این شد که یادشون دادم.حسابی تو بغل هم بودیم.یه لحظه دیدم که توی آب نیما کیرش رو کرد تو کس شراره.هردو به شدت حشری بودند و آه و ناله می کردند و معلوم بود حسابی دارند لذت می برند.من و لیلا هم معطل نکردیم و یکی از زیبا ترین صحنه های سکسمون را که تجربه کرده بودیم رو به نمایش گذاشتیم.لیلا به شدت پایان کیر خوشگلش رو به زور توی آب کرد تو کونم.و با دو دستش کیر دراز من رو گرفته بود و با اون من رو عقب و جلو می کرد.لیلا نقش یه مرد رو بهتر از نیما بازی می کرد.احساس کردم که آب رفته تو کونم.نیما در حالی که داشت تلمبه می زد و ما رو نگاه می کرد.گفترامین می زاری کمی با لیلا اختلاط کنم.گفتمصبر کن کمی دیگه کارمون تموم میشه.لیلا کیرش رو در آورد و شروع کرد به ساک زدن کیر من.بعدش برام یه جلق حسابی زد.عجب چیزی این سکس.نیما اومد سمت لیلا و یا راست کرد تو کونش.چون کیر نیما کلفت تر از کیر من بود کمی به زحمت و با آه و ناله رفت تو.بد تلمبه نمی زد.بعد آبش اومد و خالی کرد تو کون لیلا.من هم که دلم برای یه چوچول کس تنگ شده بود فرصت رو غنیمت شمردم و چوچول شراره رو لیس می زدم.یه دفعه گازش گرفتم که دادی زد و همه به سمت ما نگاه کردند.تا فهمیده بودند که ما چکار می کنیم.عده زیادی به سمت ما آمدند و به جمع ما پیوستند.فرصت خوبی بود که با یه دختر خارجی حال کنم.هر کی تو هرکی شد.هرکس هرکی رو گیر می آورد می کردش.یه ۱۵ یا ۱۶نفر شده بودیم.من که کیرم رو داده بودم دست شراره و داشت ساک می زد و بدتر از لیلا هم می زد شراره رو ول کردم و رفتم سمت یه دختر خارجی که خیلی خوشگل و تپل بود و کونش و سینه هاش داشت توی آفتاب می درخشید و خودنمایی می کرد.سریع رفتم توی بغلش و ازش لب گرفتم.می خواستم مزه ی سکس با خارجی ها رو بچشم.بعد نشست و اومد سر وقت کیر نازم.نوازشش کرد.و بعد تا ته کرد تو حلقش.بهتر از لیلا ساک نمی زد بدتر هم ساک نمی زد.ولی چون اون یه خارجی بود و من تجربه ی اولم بود حسابی لذتش بیشتر بود.بعد دیدم آبم نزدیکه کشیدم بیرون و سریع بدون اینکه بهش فرصت بدم خودش رو آماده کنه کردم تو کسش که آه کوچکی کشید.کمی بعد دیدم زود ارضا شده و بدنش داره می لرزه.منم در آوردم و رفتم سمت چوچولش.با دو دستم می کشیدم و ولش می کردم.اول یه انگشت بعد دو انگشت و بعدش هم کمک تا مچ دستم رو کردم تو کسش و از تنگی درآوردمش.بعد با چند تا دیگه و یه پسر هم سکس کردم.سمت لیلا رو نگاه کردم دیدم سرش دعواست.سه چهار نفر فقط کیرش رو گرفته بودند و داشتند می کشیدن.دو نفر هم با هم کرده بودند تو کونش.حتی دختر ها هم دورش جمع بودند.دیگه کم کم سکس تموم شد و همگی کم کم دو بار ارضا شدیم و از آب زدیم بیرون.بعد هرکس با دوست دخترش مشغول بازی و شوخی شد.منم دوباره رو به بالا کنار لیلا لب دریا دراز کشیدم و آفتاب می گرفتم.داشتم به حوادثی که بعد از آمدن به دانشگاه برام افتاد فکر می کردم.زندان و…واقعا آدم باور نمیکنه زندان و پای دار کجا. دبی و لب دریا و سکس حسابی کجا.اما این واقعیت داشت و من اون رو تجربه کرده بودم.بعد من و لیلا هر دو چرتی زدیم.و بعد که از خواب بلند شدیم کمی شراب زدیم و مست کردیم.دوباره رفتیم تو حس پرواز و کیر و خایه مالی همدیگه.لیلا هم شاش داشت و همون جا شاشید به هیکلمون.بعد رفتیم تو آب و کمی بهش شنا یاد دادم.اون رو از کمرش توی دستام بین دستام و بدنم می گرفتم و اون دست و پا می زد تا یاد بگیره.خلاصه بعد از یه رو سکسی سکسی پرکار خسته و کوفته لخت و بی حال رفتیم سمت خونه و همون اتفاقات در راه.آن روز من ۵بار جلق زدم که یه رکورد شکنی عالی در یک روز بود.باید بگم تو گینس ثبتش کنند.دو سه شب بعدش با هم رفتیم به یه دیسکو ایرانی که خارجی هم زیاد داشت.حسابی با پسر ها و دختر ها رقصیدیم و دق و دلی خالی کردیم.اونجا بود که فهمیدم لیلا عالی می رقصه.دفعه های بعد قبل از هر سکس اول با لباس و بعد لخت با ترانه می رقصیدیم.خلاصه حسابی توی دبی حال کردیم و خبری هم از پلیس نبود.هنوز هم نیست.امیدوارم هیچ وقت پیدامون نکند.خیلی ممنون از اینکه تا آخر داستان من را خواندید. و من را تحمل کردید.امیدوارم که خوشتون اومده باشه.اگه هم نیومده به کیرم.شوخی کردم.راستی اگه میشه هر چی سایت و آدرس عکس و فیلم سکسی شدید دارید برام توی نظر ها بنویسید که منم حال کنم.ممنون. نوشته two sexi

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *