دو تا گی با هم حال میکنندو تا گی با هم حال میکنن
خب شاید اگه نویسنده ای بودم که از زاده ی تخیولم و سوژه ای برای لذت بردنتون بودم نظرات مثبتی از دوستان دریافت میکردم.. ولی قبلا هم گفتم چیزی که اتفاق افتاد واسم لذتی توش نباشه برای شما ولی شاید تجربه بشه..و کسیو مجبور به خوندن نکردم.. توی قسمت دوم سکسی نیست خواهش میکنم انانی که گرفتارن… وقت گران بهای خودتونو هدر ندین و باراتون تو گمرک خابیده یا کامیوناتون بارگیری نشده شرکتتون دچار بخران اقتصادیه وقتتونو هدر ندید فقط پایان داستانو سرنوشت کسی که حس میکنم من باعثش بودمو میگم شاید کسی دردمو بفهمه شاید کسی از تجربم استفاده کنه یا هرچیزی… ولی بازم میگم اون جقی عزیز نخونه چون سکسی نیست.
اون شب حالم بعد بود نمیدونم شاید خودمم مشکلی با این ماجرا نداشتم ولی ترسم بخاطر خانوادم بود ابرو خودم و خانوادم میتونستم از جهت خودم خودمو اروم کنم ولی وقتی به ابرو فکر میکردم قلبم درد میگرفت… دلم واسه ارش تنگ شده بود دلم واسه شوخیاش دلم واسه لحظاتی که غمی داشتمو ارش میخندوندم…
چند روزی که با بچه ها قطع رابطه کرده بودم زنگ زدم ارش گوشیش خاموش بود.. نگرانش بودم چند روزی بود هیچ کس ازش خبری نداشت… زنگ زدم ایدین ک خبری بگیرم گفت که شهرستانه اخرعه هفته بر میگرده ۳ تایی میریم دنبالش … ۱۰ دقیق بعد از ایدین یلدا زنگ زد گفت چی شده ستی جواب دادم که فقط دلتنگشم.. از یلدا هم شنیدم که ول کن پسرعه لوسو از امیر قاسم خوشت امد یا ارسلان که حس بدی بم دست دادو قطع کردم…
زندگیمو میکردم کارای روز مره رو انجام میدادم تا زمان بگذره تو شرایطی بودم که واقعا بد بود و میخاستم فقط زمان بگذره…
جمعه گذشتو شنبه ایدسن تماس گرفت که بعد از ظهر میاد دنبالم بریم سراغ ارش.. سه تای رفتیم سراغ منزل ارش ایدین پیاده شدو رفت درب رو زد چند دقیقه گذشت کسی درو باز نکرد گوشیشو در اورد که زنگ بزنه به ارش که همسایه دیوار به دیوارشون امد بیرو یه ادم معمولی صورتش بدونه مو ریشو سیبیل نداشت ولی از این مذهبیا که دران خفه میشن بود روبه ایدین گفت با اقای فلانی کار دارین گفت نه با پسرشون ارش… وقتی مرده نزدیک ایدین شد دیگه اروم صحبت میکردن نمیشنویدم چی میگفتن به یلدا گفتم تو میشنوی با سر و ابرو گفت نه… ایدین در حالی که نگام میکردو ناراحت بود سمت ماشین اندو سوار شد.. گفتم چی شدجواب داد از این شهر رفتن رفتن شاهین شهر.. گفتم چرا گوشیش خاموشه که لبشو برگردوندو کتفشم بالا زد که نمیدونم
با دوری ارش من بیشتر احساس دوست داشتنشو میکردم بش اس میدادم بش پی میدادم تو همون برنامه باش دردو دل میکردم ولی هیچ خبری نبود رفاقتم با ایدینو یلدا تموم شده بود… رفتم سرکار منشی یه کلاس اموزش ماشین نویسی سرم گرم بود.. یلدا زنگ زد جواب نمیدادم دیگه به تماس اونا.. که اس داد محل نذاشتم.. شب که میرفتم خونه تو کوچمون گوشیو در اردم سایلنت کنم یادم امد به اس یلدا خوندمش تعجبو خوشحالیم قاطی شد …. از ارش خبر دارم…
زنگ زدم بش جواب داد سلام ارش خوبه پیشتونه؟.. ستی اروم باش ایدین نمیخاست بت بگه ناراحت شی چرت گفت ارش رفته یه شهر دیگه… گفتم په چی؟ ارش فوت شده خشکم زد مونده بودم باور کنم یا فحشه اون جنده رو بدم که ادامه داد فردا صبح میایم سمتت بریم سر مزارش… منم ساکت بودم که گفت کاری نداری؟ دید چیزی نمیگم خدافظی کردو خودش قطعش کرد… صبحش باورم شد صبحش همه چیز برام عجیب بود خیلی مسخره یلدا اولین نفر بود بلند شد ایدینم گفت نمیخاستم بت چیزی بگم چون میدونستم درکش سخته.. بش گفتم ایلین تقصیر من بود؟ گفت مگه میدونی چطور فوت شده گفتم هیچی نمیدونم گریم بند امده بود حاله بدی داستم هنوز و عجیب.. با مرگ ارش دیگه مشکلاتم یادم رفته بودو یاد اون چند روزی که باهم بودیم ۴ تایی.. کاش میفهمیدم وقتی کسی دوسم داره و بدم نمیاد ازش عاشق کسی هم نیستم نشکونمش.. کاش میفهمیدم رابطه به هوسو جذابیت نیست باید بدونی با چه کسی میخای رفاقت کنی نمیگم دخترعه خوبی هستم ولی باید مراقب باشم با کسی باشم که دخترو یه ظرف حساب نکنه.. هر چقدر هم جذاب باشه نباید به دختر جوری نگاه کنه که انگار کارش فقط واسه هوسه پسره.. دوست داشتن دلیل نمیخاد.. خوب بودن پول دار بودن خوشگل بودن ملاکی واسه دوست داشتن نیست… ابنها فقط ادمو جذب میکنه و توی رابطه با بخورده وابستگی کلمه عشقو استفاده میکنیم.. عشق چیزیه که نمیدونی چرا طرفتو دوس داری باش میری بهست باش میری جهنم حتی حرفاش منطقی نباشه اگه نا حق بگه باز پشتشی باز عاشقشی. به امید