من شاهرخ هستم 29 ساله 2-3 سالی هست که ازدواج کردم.از خانمم هم خیلی راضیم.قضیه ای که براتون تعریف میکنم برمیگرده به 2 سال قبل از ازدواجم.اون زمان رفیقی داشتم به نام مهرداد که پسر بامعرفتی بود.مهرداد با دختری به نام نسترن که 22 سالش بود دوست بود.اون هم دختر بدی نبود.مهرداد عاشق نسترن بود . باهم قصد ازدواج داشتند.ولی خانواده مهرداد رضایت نمی دادند.این نسترن خانم خواهری داشت بنام نرگس که با اینکه یکسال کوچکتر از خواهرش بود ولی خیلی سکسی تر و شهوتی تر بود.وقتی مهرداد و نسترن باهم بیرون می رفتند من هم اغلب باهاشون بودم.تا یکبار، واسه اینکه من تنها نباشم نرگس را با خودشون آوردن. رابطه من ونرگس هم کم کم شروع شد ولی من از همون اول به نرگس گفته بودم که قصد ازدواج ندارم.فقط قصدم دوستیه اونم تا هر اندازه که خودش مایل باشه.حتی بهش گفته بودم اگه دوست نداشته باشه حتی دستشم نمی گیرم.البته میدونستم اگه دست همدیگه رابگیریم یعنی تقریبا اعلام آمادگی واسه خیلی کارای دیگه کردیم.خلاصه رابطه من و نرگس روز به روز صمیمی تر میشد.در ضمن پدر نرگس و نسترن فوت کرده بود.مادرشون هم تقریبا از رابطه ما باخبر بود ولی بنده خدا نمیدونست که رابطه ما در چه حده؟گمان میکرد در حد یه رابطه ساده هستش.ولی خوب کار ما دیگه از لب گرفتن و مالیدن همدیگه هم گذشته بود.حتی چند باری باهاش از عقب سکس داشتم. تا یه روز اون اتفاق افتاد.به پیشنهاد مهرداد قرار شد 4تایی بریم شمال.با هزار بدبختی یک کارت عروسی جور کردیم و بهانه اومدن نسترن و نرگس را فراهم کردیم.بهرحال روز موعود رسید وحرکت کردیم 4تایی سوار اتوبوس شدیم و رفتیم بابلسر اونجا یکی از دوستای قدیمیمون واسمون یه خونه کرایه کرد که یه خواب داشت و یه پذیرایی.به دریا هم خیلی نزدیک نبود. ولی اینا واسه ما مهم نبود.قرارمون این بود شب واسه خواب 2شب ما تو پذیرایی بخوابیم 2شب اونا.تو طول روز هم هرکی زودتر میرفت تو اتاق خواب درو می بست تا کارش تموم بشه و بیاد بیرون و تا 2تای بعدی کارشونو انجام میدن اونا می رفتن حموم. شب پنجم که واسه صبحش بلیط گرفته بودیم و وسایلمون را جمع کرده بودیم و تو پذیرایی گذاشته بودیم، واسه همین جا تنگ شده بود.برای اینکه دعوامون نشه هر 4تایی رو تخت خوابیدیم.به ترتیب مهرداد کنار دیوار ، نسترن ، کنارش نرگس و آخر هم من.با اینکه تخت نسبتا بزرگ بود ولی 4تایی خوابیدن تو اون هوای شرجی باعث شد که حسابی گرممون بشه با وجود نسیم نسبتا خنکی که از پنجره میومد تو ولی شدت گرما بیش از حد بود و ما رو مجبور کرد که یواش یواش طوری که فکر میکردیم بقیه نمیفهمند لباسامون را در بیاریم.من که حتی شرتم را هم درآورده بودم به محض اینکه به سمت نرگس چرخیدم متوجه شدم که اون هم لباسشو درآورده و فقط با یه شرت خوابیده.از اونجایی که آدمیزاد همیشه بیش از اونچه داره را میخواد بدون اینکه دست به صورتش یا سینه هاش بزنم مستقیم رفتم سراغ شرت نرگس.اون بیچاره هم خیلی سعی کرد من رو منصرف کنه چون میترسید مهرداد و نسترن متوجه بشن.من هم که بخار تخمم زده بود به مغزم شروع کردم به مالیدن کس نرگس.دیگه از اون مقاومت اولیه خبری نبود.بلکه یه جورایی میشه گفت خود نرگس هم دلش میخواست.به نظر من تو سکس هر2طرف باید مشتاق باشن ولی دختر یکم ناز داره و پسر هم باید نازشو بکشه.اینجوری سکس خیلی زیبا و دلنشین میشه.خلاصه نرگس هم صورتشو برگردند سمت من و استارت عشقبازی زده شد.لبها مون روی هم میلغزید و ادکلن نفسهاشو با عطش به درون ریه هام میکشیدم.دستامون بدن طرف مقابلمونو جستجو و کشف میکرد انگار بار اوله که بهم میرسن.به آرومی شرتش را از پاش درآوردم و با دستم مشغول نوازش کس نمدارش شدم و اون با دست راستش سینمو نوازش میکرد و با دست دیگه کیرمو تو دستش بالا و پائین میکرد.تو حال و هوای خودمون بودیم که صدایی توجه ما رو به خودش جلب کرد. بله مهرداد و نسترن هم مشغول شده بودن.آروم نرگس را متوجه ماجرا کردم و بهش فهموندم که فقط تماشا کنه. همونطور که اونا رو تماش میکردیم مشغول کار خودمون شدیم.با دیدن این صحنه خیلی بیشتر تحریک شدم.البته نه بخاطر دیدن سکس اونها.بلکه از اینکه در حضور یه زوج دیگه که اونا هم مشغول سکس هستند ما هم داریم سکس می کنیم.که به نظر من این خیلی تحریک کننده است.البته بدون اینکه هیچ تعرضی به همدیگه بکنیم.گرج ممکنه بعضیا با این نظر من مخالف باشن. بهرحال مهرداد و نسترن مشغول بودن ماهم همینطور.البته نسترن اپن بود(که اینم شاهکار خود مهرداد بود.البته قصدشون ازدواج بود ولی من با این کار مخالفم.)ولی نرگس نه.بنابراین من مجبور بودم یه مقدار بیشتر مراعات کنم.با احتیاط سر کیرم را چند سانتی داخل کس نرگس میکردم و درمیاوردم.اینقدر اینکار را انجام دادم تا نرگسو به سرحد ارضا رسوندم.بعد یواش برش گردوندم تا از کون بکنمش البته فبلا هم این کارو باهاش کرده بودم و مشکلی با این قضیه نداشتم.بااین حال سعی کردم با انگشت تحریکش کنم تا سوراخش باز بشه و درد نکشه.بعد یکی دو دقیقه آروم سر کیرمو از بالا به پائین روی خط کونش میکشیدم و اونقدر پائین می بردم تا با آب کسش خیس بشه.بعد چندبار که این کارو تکرار کردم با یه فشار شصتم که پشت کله کیرم گذاشته بودم سرشو فرو کردم تو کونش. یه اسپاسم کوچیک اومد سراغش ولی بخاطر تحریک شدن زیاد و شرجی بودن هوا خیلی زود رفع شد و من نرم نرمک شروع کردم به تلمبه زدن اونقدر آروم و با لذت تلمبه میزدم که متوجه مهرداد و نسترن را که محو تماشای ما بودند نشدم.ظاهرا اونها هم با دیدن ما تحریک شدند و به کارشون سرعت دادند.ریتم ملایم و یکنواخت تلمبه زدنم و خوردن تخمام به کس نرگس باعث شد که ارضا بشه .واسه همین یکم دست نگه داشتم و دوباره مشغول شدم بعد 7-8 دقیقه یواش یواش حس کردم داره آبم میاد.قبل از اینکه آبم بیاد یواش کیرمو از کونش کشیدم بیرون و آبم را ریختم روی کمر نرگس . با دستمال پاکش کردم وکنارش دراز کشیدم.مشغول نوازش پاهاش بودم که متوجه شدم مهرداد هم داره آبش میاد.دستمال را بطرفش گرفتم با لبخندی که حاکی از تشکر بود دستمال را ازم گرفت . ماهم پشت بهشون کردیم و خوابیدیم تا راحت باشند.صبح زود دوتا دوتا دوش گرفتیم و آماده برگشتن به شهر خودمون شدیم. بعد از اون مسافرت یکی دو ماهی با نرگس بودم و بعدشم با توافق هردومون خیلی دوستانه کات کردیم.ولی مهرداد با نسترن ازدواج کرد.الان هم باهم خوشبختن.من و نرگس هم مثل دو تا دوست معمولی یه رابطه خیلی عادی باهم داشتیم(فقط در حد سلام و احوالپرسی).تا اینکه نرگس ازدواج کرد و کلا رابطه ما قطع شد.من هم سال بعدش ازدواج کردم و خدا رو شکر الانم خیلی خوشبختم.امیدوارم خوشتون اومده باشه. من اولین باری بود که خاطره سکسی نوشتم.نظراتتون واسم خیلی مهمه.نوشته شاهرخ
0 views
Date: November 25, 2018