دیدن لز به صورت زنده

0 views
0%

همیشه دوست داشتم یه لز از نزدیک ببینم. برام شده بود یه فانتزی خلاصه با این ارزو زندگی میکردم تا اینکه…. من حامدم.صد هشتاد و شش قدمه و عاشقه سکسم. ساله هشتاد وارده دنشگاه شدم(شهرستان) . داشتم دو سال خوار دانشگاهو میگاییدم تا اینکه یه هم خونه جدید پیدا کردم که مثل خودم بچه پایه ای بود.منو مهدی دیگه دختری نبود تو دانشگاه که نکرده باشیم. با هم خیلی مچ بودیم. گاهی اون مخ میزد و دختررو با دوستش میاورد خونه. گاهی هم من. اوضاع داشت عالی پیش میرفت تا اینکه یروزداشتم از سلفه دانشگاه میومدم بیرون که دیدم دم سلفه دخترا یه موجوده زیبا وایساده قد صد هفتاد وزن شصت و هفت تو پر. صورت زیبا. با کون و سینه های برجسته. داشت به من نگاه میکرد. تا حالا ندیده بودمش. ولی به هرحال بدون اینکه بخوام هنر خاصی به خرج بدم فقط با اشاره سر از کنار سلف بانوان کشیدمش کنار و خیلی راحت شمارمو دادم و اونم نامردی نکرد و زود تک زد. منم که داشتم از خوشحالی بال در میووردم خودمو سریع رسوندم خونه. ظهر بود. مهدی هنوز خواب بود. با لگد بیدارش کردم و ماجرا رو براش گفتم. اونم درحالی که اشک شوق تو چشاش حلقه زده بود گفت(دهن گاییده زودباش بهش زنگ بزن. مردیم از بی کسی. 1هفتس کس نکردیم) منم با تحریک مهدی سریع زنگ زدم +سلام -سلام شما؟ +خوبه یساعت پیش شماره دادم اگه دیروز شماره میدادم چیکار میکردی. من حامدم و شما -ای وای ببخشیید نشناختم من سارام +(کلی کس کس و شعر گفتم و اونم کلی کس کس و شعر تحویلم داد از اون طرف هم مهدی هی لگد میزد میگفت برو سر اصل مطلب) خلاصه گفتم عزیزم برنامه چیه گفت عصری بریم بیرون.گفتم دوتا مشکل هست. اول اینکه یه هم خونه باحال دارم که همه جا دنبالمه. دوم اینکه من تو این شهر خراب شده بیرون نمیرم. اگه دوست داشتیمیتونی با یکی از دوستات بیای خونه ما. اینجا تفریحات سالم از قبیل پلی استیشن.ورق.قلیون.مشروب اونم عرق سگی موجوده. اونم در حالی که میخندید گفت خیالم راحت باشه که در همین حده؟ منم خیلی رک گفتم اگه منظورت سکسه حتما اماره منو تو دانشگاه گرفتی و میدونی منو دوستم ادمایه با جنبه ای هستیم و حروم زاده نیستیم. تا حالا تو زندگیم با کسی به زور سکس نکردم و حتما میدونی که خیلی از دخترای دانشگاه اومدن اینجایه قلیون کشیدن و رفتن. اونم نیشخندی زدو گفت میدونم،امارتونو تو دانشگاه دارم و میدونم بچه های با جنبه ای هستید، من با دوستم مریم ساعت هفت اونجام فقط ادرسو اس ام اس کن ،بای. دوست داشتم اونجا بودید و منو مهدی رو میدیدید. میرقصیدیم و همدیگرو بغل کرده بودیم. فقط هی مهدی میگفت خداکنه دوستش خوب باشه و شب بمونن منم مرتب بهش دلداری میدادم ؛) سریع پریدیم تو حموم بعدش وسایل پدیرایی رو اماده کردیم نشستیم تا بیان. راس ساعت زنگ درو زدن و درو باز کردیم. مهدی صحنه ای رو که میدید باور نمیکرد. اشک شوق تو چشاش حلقه زده بود. نفسش بالا نمیومد. سارا از مریم خوشگلتر ، مریم از سارا خوشگلتر. راهنماییشون کردیم تو اتاق تا لباس عوض کنن .تو همین لحظه مهدی پرید و اول ماچم کرد بعدش گفت حامد کیرت طلا، این دوتا هلو رو از کجا پیدا کردی؟ منم که غرق غرور شده بودم فقط لبخند ملیح میزدم. خلاصه بچه ها اومدن بیرون، نسکافه کوفت کردن و مشغول تخمی ترین کاره دنیا شدیم، یعنی حکم بازی کردن با دختر. تو همین حال من گفتم (بچه ها ما اهل سوسول بازی و تعارف نیستیم. عرق سگی داریم با جوجه، اگه میخورید بارم) اونام که اصلا چس کنشون به برق نبود سریع قبول کردن. منو مهدی هم پریدیم تو اشپزخونه که وسایلو اماده کنیم. به مهدی که همیشه نقش ساقی رو داشتگفتم اگه میخوای بمونن و بکونیم سریع کلشون کن فقط حواست باشه تگری نزنن که باید تا صبح تیمارشون کنیم، حواست به خودمون هم باشه که چپه نشیم. اونم گفت برادر ما کارمونو خوب بلدیم. مراسم شروع شد. پیک اول…دوم…چهارم…..هفتم…..کس کشا پرچمه هرچی دختر تهران بود برده بودن بالا. عین گاو میخوردن و اخ نمیگفتن. تا اینکه همه بلند شدیم که برقصیم. اونجا بود که فهمیدیم دخترا چقدر مستن من با سارا میرقصیدم، مهدی با مریم. رقص که چه عرض کنم فقط همو بغل کرده بودیم و خودمونو تکون میدادیم به چپ و راست. که اقا مهدی پیشنهاده قلیون دادن و همه با قدرت قبول کردن. مهدی رفت تو اشپزخونه که قلیون بزاره و منم داشتم با سارا میرقصیدم و مریم هم تنها میرقصید که دیدم اینطوری زشته بنابراین دست سارا خانوم مستو گذاشتم تو دست مریم خانوم و خودم نشستم رو مبل. داشت یه اهنگ لایت پخش میشد که یادم نیست چی بود. دستای سارا دور گردن مریم بود و دستای مریم دور کمر سارا منم داشتم نگاهشون میکردم که متوجه نکته عجیبی شدم. واقعا خیلی بد و از روی شهوت داشتن بهم نگاه میکردن که در یه لحظه. . . . . وای. . .باورم نمیشد.. . نفسم بالا نمیومد. . . اب دهنم خشک شده بود. . .مستی کامل از سرم پرید. . . مریم و سارا جون داشتن به شدت از هم لب میگرفتن به راحتی میشد زبون مریم رو دید که داره زبون و لبای سارا رو مزه میکنه و بلعکس. هردوشون رفتن به سمت کاناپه و افتادن روش. سارا داشت گردن و گوشای مریم رو میخورد و دستش از زیر لباس رو سینهاش بود. مریم که معلوم بود داره پرواز میکنه دستشو از پشت کرده بود تو شلواره سارا و به شدت کس و کونشو میمالید. اصلا عین خیالشون نبود که من اونجا نشستم. من کاملا دستو پام خشک شده بود و هیچ عکس العملی نمیتونستم نشونبدم. تو همین لحظه مهدی از اشپزخونه با زغالهای گر گرفته اومد بیرون، به محض اینکه این صحنه رو دید برگشت تو اشپزخونه و تا نیم ساعت بیرون نیومد.(بعد از گذشت دهسال هنوز وقتی ازش میپرسم که چرا صبر نکردی و صحنرو ندیدی، میخنده و میگه به جون حامد حول شدم). بعد از ده دقیقه که بچه ها حسابی بهم حال دادن به خودشون اومدن اول نگاه به من کردن و وقتی دیدن من رنگم پریده زدن زیر خنده که منم ناخوداگاه خندم گرفت. داد زدم مهدی کس خول بیا بیرون. . . تموم شد. مهدی هم اومد بیرون و دوباره چهارتایی زدیم زیر خنده. بعدش با یه حالت التماس گفتم بچه ها شب که میمونید؟؟؟؟؟ اونام یک صدا و بلند گفتن بببببلهههه. ساعت تقریبا دوازده بود و مهدی کفت کی قلیون میزنه ،سارا گفت که اگه من بکشم که تگری میزنم ولی مریم پایه بود. چهارتایی رفتیم تو حیات داشتیم حرف میزدیم و کام از قلیون میگرفتیم که سارا گفت حامد من واقعا خوابم میاد.دوتایی اومدیم تو و خیلی مودبانه گفتم سارا جان سه تا راه داری. تو و مریم برید تو اتاق من و منو مهدی هم میریم تو اتاق مهدی. یا جا بندازم اینجا و همه باهم بخوابیم یا اگه افتخار بدید تشریف بیارید اتاق من. دیدم داره میخنده و میگه من انتخابم گزینه سومه و مریم هم هر کاری دوست داره بکنه. دستشو گرفتم و رفتیم تو اتاق، افتادم رو تخت و اونم شروع کرد به در اوردن لباساش. یه شلوارک بهش دادم ولی گفت با شرت راحتترم. با یه شرت مشکی اسپرت و تاپی که تنش بود اومد رو تخت ، سرشو گذاشت رو شونم و دست چپشو گذاشت رو سینم، بوی فوق العاده ای میداد ، بدنش داغ بود یه لحظه حس کردم دوسش دارم. شاید بگید طرف جندست و حامد کسخوله ولی یادتون باشه سکس ملاکی برای خوبی و بدی، فاهشگی و نجابت،. . . . نیست. بگذریم. با دستی که سرش روش بودداشتم با موهاش بازی میکردم و تو حال خودم بودم که با یه حرکت اومد روم و لباشو تو لبام قفل کرد. لبای برجسته ای داشت که انگار خدا برای لبای من افریده بود کاملا سایز مال خودم. درست تو هم چفت بود. کم کم داشتم از شک در میومدم و جسارت پیدا میکردم . دیگه دستم رو سینهاش بود اونم چه سینه های سفتو بزرگیبزرگتر تز اونی کی فکر میکردم. داشتم واقعا لذت میبردم. تو یه لحظه دوتامون نشستیم و من تاپو سوتین اونو در اوردم و اونم تیشرته منو. دیگه از حرکات رمانتیک خبری نبود،داشتم مثل دیوونه ها سینه هاشو میخوردم و اونم با زانو کیرمو فشار میداد. تو همین حالت بود که خیسیه شرتش توجه همو به خودش جلب کرد. اومدم پایین که شرتشو در بییارم و کسشو بوخورم که دیدم از اتاق مهدی صدای داد و بیداد میاد (مهههدییی جوووون بکن،بکن. اخخخخخ. واییییی) سرمو اوردم بالا یه نگاه به سارا کردم و زدیم زیر خنده، که گفت مریم همینتوریه نگران نباش در ضمن من مثل اون نیستم ،من دخترم. سری از تاسف تکون دادمو شروع کردم به خوردن کسش. واقعا تمیز خوش بو و خوش طعم بود. از سوراخ عقب لیس میزدم و میومدم بالا. دیگه صداش در اومده بود که پیشنهاد دادکه شش و نه بخوابیم. اومد روم و شروع به ساک زدن کرد. خوب میخورد اصلا کیرم به دندوناش نمیخورد و گاهی هم گریزی به تخمام میزد. دیگه داشتم دیوونه میشدم که بلندش کردم از پشت کیرمو گذاشتم لای پاش، به ده پانزده تلمبه نرسید که پایان ابمو خالی کردم رو کمرش. عالیییییییییی بود. خواهش میکنم تو نظراتون فحش ندید. خیلی مودبانه خواهش کردم.انتقاد کنید خوشحال میشم. اولین خاطرم بود که نوشتم. دوست داشتید بازم مینویسم. تا دلتون بخواد خاطره دارمنوشته‌ حامد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *