سلام.من دانیال هستم.21سالمه دانشجوی ترم 5 مهندسی عمران.داستانی رو که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به زمانی که من ترم یک بک بودم.من یه خورده خجالتی هستم و این باعث میشد که نتونم با دخترا صمیمی باشم.تو خونه دانشجویی که بودیم میدیدم دوستام همه دارن با دوست دختر هاشون تلفنی صحبت میکنن.شماره خونه رو به دخترهامیدادن و اونها هم از تلفن درون شهری خوابگاشون که رایگان بود با اونا تماس میگرفتن و ساعتها با هم لاس میزدن.بعضی مواقع تو خونه تنها بودم یکی از دختر ها زنگ میزد میگفت با فلانی کار دارم من حی سعی میکردم باهاش صحبت کنم و اونم مثل اینکه بدش نمی اومد.همش خودشو لوس میکرد.گذشت تا اینکه یه شب یه دختریزنگ زد یکی از بچه ها برداشت گفت با من کار دارن.منم با تعجب گفتم یعنی کیه؟؟؟فکر کردم اشتباه گرفتن رفتم گوشی روبرداشتم دیدم یه دختره که داره حی خودشو لوس میکنه.همه چیز رو راجب من میدونست از کجا میدونست دیگه نمیدونم.میگفت میخوام باهات دوست بشم منم بدم نمیومد.اونم ترم یک بود رشته ی حقوق.چند روز بهم زنگ میزد و با هم میگفتیم و میخندیدیم.من همش تو این فکر بودم که آمار منو از کجا گیر آورده.به من میگفت من قصدم ازآشنایی ازدواجه.اما من اصلا همچون فکری نداشتم.یه شب قرار شد همدیگرو ببینیم.همش اسرار میکرد که باید شب دوشنبهبیای فلان جا.منم اونشب امتحان داشتم.چون به درسم اهمیت میدادم خیلی راضی نبودم اونشب برم.شب موعود فرا رسید اما من نرفتم.دختر خانوم که اسمش مریم بود شب بعدش زنگ زد که شرمنده نتونستم اونشب بیام فکر میکرد که من رفتم منم خودم رو ناراحت جلوه دادم.قرار شد یهشب دیگه تو یه کافی شاپ قراربزاریم.یه کم دیرتر رسیدم از موقع قرار دیدم مریم سر یه میز نشستهگفت چرا دیر کردی یه خورده دلیل الکی واسش اوردم.من هیچوقت کاری رو به موقع انجام ندادم.دوتاکافی گلاسه سفارش دادم و با هم حرف میزدیم .دختر آروم و مهربونی به نظر میرسید.تن صدای قشنگی داشت.منم کم کم داشت ازش خوشم میومد.میگفت تا حالا دوست پسر نداشته.من بهش گفتم مگه قصد شما ازدواج نبوده؟؟چیزی نگفت. فهمیدم که گند زدم.از سرو وضعش معلوم بود که وضع مالیش بد نیست.یه خورده با همشوخی کردیم بعد رفتیم تو خیابونقدم زدن.خیابون داشت خلوت میشد دست منو محکم گرفته بود.یه سکوتی بینمون برقرار بود.مریممیگفت که از روز اول عاشقت شدم.منم اونو اوایل دیده بودم فقط در حد یک نگاه.خیلی ازش خوشم اومده بود یه صداقتی توحرفاش دیده میشد.از این خوشم میومد که نمیخواست به زور من از اون خوشم بیاد اصلا آرایش نکرده بود با این وجود خوشگل بود.تو تاریکیه خیابون خودمون رو بهم چسبونده بودیم من میخواستم از اون لب بگیرم که اونم مانع نشب.لبش خیلی داغ بود چند دقیقه ای از هم لب گرفتیم.بعد مریم گفت که دیر وقته در خوابگاه رو میبندن.یه تاکسی گرفت و رفت .منم اومدم خونه همش تو فکرش بودم.فردا اصلا حوصله کلاس رفتن رو نداشتم فقط به امید اینکه بتونم مریم رو تو دانشگاه ببینم رفتم.احتمالش هم کم بود چون دانشکده حقوق با دانشکده مهندسی فاصله داشت.شبش بهم زنگ زد که میخوام ببینمت دلمگرفته .منم آدرس خونه رو بهش دادم گفتم بیا آخه اونشب خونه خالی بود و من تنها بودم داشتم با لب تاپ بازی میکردم.خونه خیلی نامرتب بود هرکاری هم میکردم باز سلخته بود.خونه دانشجویی دیگه از این بهتر نمیشه.بعد یک ساعت مریم اومد.تیپش با تیپ شب قبل فرق میکرد.یه مانتو تنگ پوشیده بود.راهنماییش کردم داخل.اول یهنگاهی این طرف و اون طرف انداخت تا مطمین بشه کس دیگه ای خونه نیست.بعد روسرسش رو درآورد.دید لپ تاب روشنه گفت فیلم چیزی داری؟؟؟گفتم چی میخوای گفت بکن بکن .گفتم واقعاگفت مگه چشه ؟هیچی یه چند تایی براش آوردم نگاه کردیم داشتیم حشری میشدیم.به خودم که اومدم دیدم دستم رو کیرمه اونم داشت سینه هاشو میمالید.کشیدمش به سمت خودم و شروع کردم ازش لب گرفتن.نمیدونستم اینقدر دختر داغیه؟پیرهن منو باز کرد بعدشهم شلوارم.خودش رو هم لخت کرد.سینه های سفید و خوش فرمی داشت.کسش هم کوچیک بود و یه کون تپل مپل .کامل خودمونو لخت کرده بودیم.کس و کونش رو بهم نشون داد و گفت کدوم رو میخوای گفتم هردو.گفت اگه جفتش رو میخوای یه شرط داره گفتم چه شرطی گفت خیار داری ؟براش آوردم گفتم میخوای چکار گفت واسه تو میخوام.گفت اگه جفت سوراخام رو میخوای منو باید تو رو بکنم.اولش راضی نشدم خوابیدم رو زمین اونم واسم ساک میزد بعد نشست رو شکمم و کیرم رو آروم میکرد تو کونش.خیلی حال میداد . دیدم خیار رو میبرد نزدیک کونم گفتم بزار هرکاری دوست داره بکنه با خیار داشت منو میکرد منم محکم کیرم رو داخل و بیرون میاوردم.آبم داشت میومد بهش گفتم اونم کیرم رو با دهنش گرفت و ریخت تو دهنش.بعدش گفت بیا بریم حمام.مثل اینکه خیلی از کون پسرا خوشش میومد که همش دستش رو کونم بود.بعد از حمام بیرون اومدیم اما لباسامونو نپوشیدیم.زنگ زدم دوتا پیتزا سفارش دادم .سفارشی که اومد جفتمون لخت بودیم و اون هم عجله داشت .چراغ جلو در رو خاموش کردیم مریم گفت من میرمبر میدارم اونم کامل لخت بود روسریش رو کرد سرش. فقط سرش رو پوشونده بود بقیه بدنش لخت بود سرش رو از در کرد بیرون و پیتزا رو تحویل گرفت کونش قمبل زده بود اون موقع و خیلی قشنگ بود.هنوز هم که هنوزه با مریم دوستم.نوشته دانیال
0 views
Date: November 25, 2018