همينجوری که رو زمين دراز کشيده بودم کم کم داشت خوابم ميبرد. نميدونم چی باعث شد که يهو از خواب پاشم.اصلا حال نداشتم حتی چشمامو باز کنم. تا اومدم اين دست اون دست شم يهو چشمم ناخودآگاه افتاد به برادرم که کنار من نشسته بود. اومدم سرمو بيارم بالا که بهش بگم پس چرا نميخوابه که ديدم گردنشو کامل چرخونده اونور و چشماش داره از حدقه در مياد.اين مسئله يجوری بود که منو کنجکاو کرد ببينم چي رو با اين دقت داره مي بينه. آروم سرموآوردم بالا که بتونم اون چيزيو که اون داره مي بينه منم بتونم ببينم. ولی نشد آخه روشو خيلی کرده بود اونور برای همين منم بايد پا ميشدم مي نشستم. وقتی پا شدم اولين کاری که کردم اين بود که نگاه اونو دنبال کنم. همين کارو هم کردم. خودمو خم کردم. يهو يه چيزی ديدم که باورم نميشد. اصلا خواب در يک لحظه کامل از سرم پريد. وای باورم نمی شد چی دارم می يبينم. چقدر سفيد بود. وای چه خوشگل و گرد بود. تکون که ميخورد مثل ژله تا چند ثانيه بعدش هم ميلرزيد. از بالا تا پايينش يه خط بود که از وسط به دو قسمت تقسيمش کرده بود. بالاش چه قوس خوشگلی داشت. زيرشم که رون شروع ميشد دو تا خط افتاده بود. پایان مدت مثل دنبه ميلرزيد. تکون تکون که ميخورد آدم دوست داشت لاشو باز کنه ببينه توش چيه. وای چه چاقالو و دنبه ای بود. از دور که نگاه ميکردم مثل يه گلابی بود. روش چند جاش کوچولو کوچولو سياه شده بود که معلوم بود يکی محکم گازش گرفته. اون لحظه ميخواستم برم جلو و از پشت هر دوتاشو اول دست بزنم بعد قشنگ دست بمالم روش. چون ميدونستم که خيلی نرمه و آدم خوشش مياد دستماليش کنه. ميخواستم برم دو تا دستامو بزارم لاش و آروم لاشو باز کنم. ميخواستم ليسش بزنم و بعد چندتا انقدر محکم بزنم روش که حسابی قرمز شه. وای چقدر خوشم ميومد نگاش ميکرم. کون مامانو ميگم. چه بچه کونی داشت مامانم. چقدر جذاب و گوشتالو بود. مادرم رفته بود تو اتاق خودش و يادش رفته بود در رو خوب ببنده و پشتش به ما بود و لخت شده بود و داشت شورتشو عوض ميکرد. به برادرم نگاه کردم ديدم اصلا حواسش به من نيست که منم دارم مثل خودش کون بزرگ لخت مامانو نگاه ميکنم. اومدم يکم جابجا شم که يهو دستم خورد بهش و فهميد که منم دارم نگاه ميکنم. تا منو ديد سريع روشو کرد اونور و پا شد که بره تو دستشويی مسواک بزنه. منم اصلا به روی خودم نياوردمو برای اينکه منم بگم مثلا هيچی نديدم پا شدم رفتم تو آشپزخونه که يه چيزی بيارم بخورم. داشتم ميرفتم که مادرم هم از اتاق اومد بيرون و گفت کاراتونو بکنين که بايد بخوابين. اونشب خوابيديم و حدودا يک ماه از اون روز گذشت. اين يک ماه من همش بفکر کون مادرم بودم که اونشب ديده بودم. تا اينکه يه روز چون حالم زياد خوب نبود مونده بودم خونه. مامانمم اون روز چون جايی کار داشت سرکار نرفته بود. کاراشو انجام داده بود و برگشته بود خونه و داشت غذا درست ميکرد. تقريبا يک کم که گذشت مادر گفت من ميرم بخوابم. حواست به غذا باشه. منم گفتم باشه و اونم رفت تو اتاقش که بخوابه. من چندبار غذا رو هم زدم و داشتم تلويزيون مي ديدم که دوباره چيزايی رو که اونشب ديده بودم يواش يواش اومد به ذهنم. هر چی خواستم حواسمو پرت کنم ولی نميشد. هی رومو ميکردم اونور ولی ناخودآگاه چشمم مي افتاد به اتاق مامانم. اون کون سفيد که يه تکون که ميخورد همش ميلرزيد و اون خط وسط کون مادرم داشت کم کم ديوونم ميکرد. کسي هم خونه نبود برای همين خيلی بيشتر دلم ميخواست به مادرم فکر کنم. يه لحظه اون قوس کمرش و خط زير کونش اومد جلوی چشمم که باعث شد ديوونگيم چند برابر بشه. ديگه کنترلم دست خودم نبود. تو اين يک ماه خيلی به لای پای مادرم فکر کرده بودم ولی اينبار فرق داشت. ديگه نميتونستم حتی سرجام بشينم. پاشدم وايسادم و فکر کردم ببينم به چه بهانه ای حداقل ميتونم وارد اتاق بشم شايد بتونم يه کاری بکنم. يذره اينور و اونورو نگاه کردم که يهو چشمم به رادياتور اتاق افتاد و سريع يه فکری به سرم زد. آروم آروم رفتم سمت رادياتور و درجه شو تا آخر زياد کردم. اينکارو کردم که هوای اتاق مادرم حسابی گرم بشه و پتو رو بزنه اونور و من بتونم بدنشو ببينم. تقريبا نيم ساعت طول کشيد وهمينطور هم شد. مادرم تو خواب ناخودآگاه پتو رو زد اونور. نزديکتر شدم که بتونم خوب ببينم. طبق عادتی که داشت موقع خواب دستاشو کامل باز کرده بود و یکی از پاهاشو معمولی دراز کرده بود ولی اون يکي رو باز کرده بود. آخ جون چه خوشگل بود. ولی اين کافی نبود ميخواستم بيشتر ببينم. به پاهاش نگاه کردم ديدم دامن خوابش تا بالای زانوهاش اومده بالا و روناش از زير اون دامن قشنگ قابل تصور بود. بالاتر رو نگاه کردم ديدم خط سينه شم معلومه. گردنشو تو خواب کج کرده بود و سينش تا اونجايی که قلمبگی سينه شروع ميشه زده بود بيرون. به شکمش نگاه کردم ديدم چيزی معلوم نيست ولی دامنش رفته بود لای پاش و فرو رفتگی کسش رو قشنگ ميشد ديد. ديگه واقعا کنترل خودمو از دست داده بودم. رفتم پايين تخت که اگه بشه لای پاشو ببينم. آروم آروم دولا شدم. وای اصلا باورم نميشد چی دارم ميبينم. از لای پاش شورتش يه ذره معلوم بود. لای پاش يکم مو داشت که معلوم بود موهای اطراف کسشه که اينجوری از دور شورت تنگش اومده بود بيرون.چيز زيادی معلوم نبود ولی ديدن خط لای پاش خيلی سخت نبود. اومدم سرمو بيشتر خم کنم که ناخودآگاه دستم آروم خورد به پاش. اونم يه لحظه بيدار شد ولی دوباره خوابش برد. ايندفعه که خوابيد پاهاشو جمع کرد و به پهلو پشت به من خوابيد.کونش قلمبه قشنگ زد بيرون. دستاشو گذاشته بود لای پاش برای همين لای پاش يکم باز شده بود و من قلمبگی کسش رو ميتونستم ببينم. اون کون چاق و لرزونش چنان زده بود بيرون که من اصلا اختيار خودمو از دست دادم و در يک لحظه تصميم گرفتم به هر بهونه ای شده حداقل پيشش دراز بکشم. خيلی بی سرو صدا يه پامو آوردم بالا و رفتم رو تخت و پيشش دراز کشيدم. فاصلم باهاش خيلی کم بود ولی من ميخواستم بچسبم بهش. لای پاشو نگاه کردم ديدم يکم بازه. دستمو خيلی آروم بردم سمت لای پاش. کونش چنان قمبل کرده بود به طرف من که دستم سريع رسيد بهش. دستمو تا جايی که ميتونستم باز کردمو آروم گذاشتم روی کونش. تا من اين کارو کردم ديدم کونشو چند تا تکون داد و لای پاشو يکم بيشتر باز کرد. منم که ديدم اينجوريه کونشو شروع کردم مالوندن و آروم دستمو بردم سمت لای پاش که باز کرده بود.انگشت وسطی دستمو بردم جلوتر و اول با اون سعی کردم دستماليش کنم. انگشتمو از روی همون چيزی که پوشيده بود گذاشتم رو کسش. ديدم هيچ واکنشی از خودش نشون نميده. همونجور پشتشو به من کرده بود و فقط کونشو بيشتر به سمت من داد بيرون که من راحت تر بتونم باهاش بازی کنم. ديدم بهتره که به بدن لختشم دست بزنم. دامن خوابشو که حالا ديگه تا بالای روناش اومده بود بالا رو گرفتم و دستمو آروم بردم زيرش. چه رونای گوشتی ای داشت. آدم خوشش ميومد باهاش بازی کنه. دستمو کامل بردم زير دامنش و سعی کردم که هر جوری که شده از روی شورتش دستمو به کسش برسونم. اونم انگار فقط منتظر همين کار من بود. پاشو سريع جمع کرد که دست منو لای پاش بيشتر حس کنه. منم که ديدم اونم خوشش اومده از اين کار خودمو از پشت محکم چسبیدم بهش. وای چه کون نرمی داشت. کيرم رفته بود لای پاش. انقدر کونش نرم و گوشتالو بود که من هر چی خودمو بهش بيشتر فشار ميدادم بيشتر ميرفت تو. ديدم دستاشو آورد عقب و خودش لای باسنشو برام باز کرد که مال منو بيشتر لای پاش حس کنه. ديگه دامنشو کامل کشيدم بالا و از روی شورتش دستمو گذاشتم روی کسش. معلوم بود که خود کسش اصلا مو نداره چون خيلی راحت ميتونستم خط کسشو حس کنم و بمالم. ديدم برگشت. چشماشو بسته بود و حتی برای يه لحظه هم باز نکرد. تا برگشت کير منو گرفت و سعی کرد از همون روی شلوار بماله دور کسش. پتو رو کشيد رو خودش که راحت تر بتونيم خوش بگذرونيم. خودش پاهاشو آورد تو سينش و شورتشو از پاش درآورد و انداخت اونور تخت. تا اومدم بگم کرستتم در بيار من ميخوام پستوناتم ببينم ديدم خودش موهاشو باز کرد و به من اشاره کرد که لخت شو. پاشد نشست و کرستشو درآورد. منم شلوار و شورتمو درآوردم و تا سرمو آوردم بالا چشمم افتاد به پستوناش. وای چه آويزون بود. نوکش قهوه ای بود و هردوتاش داشت ميلرزيد. چه سينه های بزرگ و جذابی داشت. اومدم دست بزنم به سينه های لختش که ديدم پتو رو داد بالا و رفت زير پتو. حس کردم کير منو داره چنگ ميزنه. موهاشو گرفتم و از همون بالا دستمو بردم جلوش که سينه هاشو بگيرم تو مشتم. خودشو يه کم داد بالا که من بتونم اين کارو بکنم. کمرشو که تکون ميداد کل پتو تکون ميخورد. از بس که کونش بزرگ بود. آخ جون مامانمو لخت کرده بودم. نميدونستم از کجاش شروع کنم. انقدر با مال من خوب بازی ميکرد که خود به خود چشمام بسته شد. خيلی کيف ميداد. همون پايين سعی ميکردم انگشت پامو بمالم به لای پاش. ولی خوردنش انقدر حرفه ای و خوب بود که گذاشتم خوب بخوره برام. چشمامو کاملا بسته بودم و داشتم حسابی کيف ميکردم که يهو حس کردم يکی داره ما رو نگاه ميکنه. اول به روی خودم نياوردم ولی لحظه به لحظه بيشتر حس ميکردم که يکی ديگه هم اينجاست که داره مارو نگاه ميکنه. جرئت اينکه چشمامو باز کنم رو نداشتم.خواستم بزنم به شونه های مادرم که حداقل اون ببينه چه خبره ولی اين کارم نتونستم بکنم. با خودم گفتم حتما زده به سرم و سعی مردم حواسمو بيشتر به بدن لخت مادرم که زيرم بود معطوف کنم ولی نميشد. يه ذره هم ترسيده بودم که اگه اين حس واقعی باشه اونوقت چی. ولی برای اينکه از شرش خلاص شم بايد چشمامو باز ميکردم. آروم يه چشممو باز کردم که ببينم آخه کی داره ما رو نگاه ميکنه. اينور که هيچی معلوم نبود برای همين مجبور شدم هر دو تا چشمامو باز کنم. همين کارو هم کردم و وقتی اونور دم درو نگاه کردم ديدم برادرم داره مارو قشنگ نگاه ميکنه. اصلا اون لحظه نميدونستم چيکار بايد بکنم. ديدم برادرم داره مارو نگاه ميکنه و قبل از اينکه من بخوام فکر کنم که چيکار بايد بکنم ديدم داره رونای لخت مامانو که از زيره پتو بيرون بود رو نگاه ميکنه. پس فهميدم که فکر بدن لخت مامانه و اينکه مادر الان داره زير اين پتو برای من چيکار ميکنه حواسشو حسابی پرت کرده. منم که ديدم اين بهترين موقعيته سريع بهش اشاره کردم توهم بيا پيش ما. سر مامانو گرفتم و با موهاش سرشو بالا پايين ميکردم و پشتشو براش ميماليدم که هم يه وقت سرشو بالا نياره ببينه منو برادرم ميخوايم دوتايی با هم جرش بديم و هم اينکه داداشمو بيشتر حشری کنم که راحت تر به ما ملحق بشه. بهش اشاره کردم بدو ديگه. اونم رفت اونور تخت و سريع شلوار و تی شرتشو درآورد و با اشاره دست من اومد رو تخت. چون يه کم سريع اومده بود رو تخت برای همين تخت يک لحظه تکون خورد و باعث شد که مادرم بفهمه يکی اومده رو تخت. اون موقع من خيلی ترسيدم . سريع دست مامانو گرفتم ولی دست منو پس زد. اومد بالا و پتو رو قشنگ زد کنار. تا برادرم رو هم پيش ما ديد به دوتامون نگاه کرد و گفت شما دو نفر من يه نفر ولی خودم هر دوتا تونو حريفم مامانيا. اينو گفت و رفت سروقت شورت برادرم و کون لختشو يهو کرد طرف صورت من. وای چی ميديدم. کون مادرم کامل جلوم باز شده بود. وای اين همون بچه کونی بود اين همه وقت فقط بهش فکر ميکردم. سرمو يکم بردم عقبتر که خوب بتونم ببينم. خيلی دوست داشتم کسش رو هم ببينم ولی انقدر کونش نرم و گوشتالو بود که اصلا کسش معلوم نبود. دستامو آوردم بالا و لای باسنشو باز کردم. عجب کس خوشگلی داشت. درست حدس زده بودم. خود کسش هيچ مويی نداشت ولی دورش يه کم مو داشت. چوچولش از لای کسش زده بود بيرون و وقتی با دوتا انگشتام کسشو از لای پاش باز کردم تونستم توی کسش رو هم خوب ببينم. صورتی بود و انقدر خيس شده بود که آب کسش ريخته بود لای پاش. بالاترو نگاه کردم ديدم سوراخ کونشه. خيلی تنگ نبود و راحت ميشد حدس زد که مادرم کون هم زياد داده. داشتم با دقت کس و کون لخت مامانمو از نزديک نگاه ميکردم که ديدم مادرم برگشت سمت من و گفت داداشتم ميخواد ببينه از کجا اومده بيرون ولی من بهش گفتم که بهتره تو و داداشت باهم يه چيزی بکنين توش که حس کنين از کجا اومدين. اينو گفت و برگشت و دوباره کونشو کرد به من ولی اين بار رفت پايين تر که کيرمو خودش بتونه بکنه تو کسش. من تا اومدم کونشو رو شکمم ببينم ديدم کير منو گرفت و يهو کرد تو کسش. وای چه کس خيسی داشت. سوراخ کسش يکم گشاد بود ولی اون بدن بی موی دنبه ايش چنان بالا پايين ميپريد رو کير من که ميخواستم داد بزنم از لذت. داداشمو نگاه کردم ببينم اون داره چيکار ميکنه. ديدم اونم سرشو برده لای پای مادرم و همين جور که کير من تو کس مامانمه داره با بالای کس مادرم بازی ميکنه. سعی ميکرد چوچولشو از لای کسش بکشه بيرون و لای انگشتاش فشارش بده. چند دقيقه اين طوری گذشت که ديدم مادرم کير منو درآورد و زانو زد رو زمين و کونشو کرد به طرف برادرم که يعنی کيرتو از عقب بکن تو سوراخ کسم. برادرم هم سريع پاشد و کمر مامانمو گرفت و کيرشو چنان محکم کرد تو که مادرم يه جيغ کشيد. و دست منو گرفت و گذاشت رو سينه هاش و آروم در گوشم گفت سينه هامو بمال عزيزم. جفت سينه هاشو گرفتم و شروع کردم با نوک قهوه ای و شق شده سينه های مادرم بازی کردن. چه پستونايی داشت. چون پستوناش جلوش آويزون شده بود با هر بار تلمبه زدن برادرم سينه های مادرم هم باهاش جلو عقب ميرفت. دستمو بردم پايين که همينطور که برادرم داره از عقب مامانمو ميکنه منم از اين پايين با کسش بازی کنم. چون خيلی با حرص دستمو بردم لای پاهاش ٫مامانم بهم نگاه کردو گفت توهم ميخوای کيرتو بکنی تو يه سوراخ مادر آره؟ اينو گفت ولی منتظر جواب من نشد. شونه هامو گرفت و يکم به سمت پايين فشار داد. رفتم پايين و زيرش خوابيدم. ديدم مادرم که به سمت برادرم قمبل کرده بود برگشت و به برادرم گفت به داداشت کمک کن که بتونه اون سوراخ مادرم پر کنه و خودش لای پاشو بيشتر باز کرد که سوراخ کونش بيشتر باز بشه و من راحت تر بتونم کيرمو بکنم تو کونش. برادرم يه کم رفت عقب تر و من پاهامو از لای پای مادر و برادرم رد کردم و سعی کردم کيرمو يجوری بکنم تو سوراخ کون مامانم. اولش يه کم طول کشيد تا سوراخشو قشنگ پيدا کنم ولی بالاخره پيدا شد. دستمو بردم زير و از آب کسش ماليدم به دور سوراخ کونش. هر ۴ تا انگشتمو تا ته کردم تو کس مادرم و آب کسشو در آوردم بيرون و دوتا از همون انگشتامو کردم تو سوراخ کونش که قشنگ ليز بشه. همينطور که داشتم با سوراخ کونش ور ميرفتم ديدم برادرم لای پای مامانو باز کرده و داره کسشو قشنگ از نزديک ميبينه. يهو مادر گفت زود باش ديگه٫ لفتش بدين پامي شم شورتمو مي پوشما. اينو گفت و کون لختشو قشنگ چند بار اينور و اونور کرد و خودشو برای جر خوردن آماده کرد. من که ديدم به اندازه کافی سوراخ کونشو قشنگ خيس کردم براش کيرمو گرفتم و آروم کردم تو. اولش سخت ميرفت ولی مادرم انقدر لای پاشو باز کرده بود که کيرم يهو تا ته رفت تو کونش. ديگه آخ و اوخ مادرم حسابی در اومده بود که تا داداشمم کيرشو از عقب کرد تو کسش ديگه داد و فرياد مادر رفت بالا. چنان جيغ ميزد و آخ و اوخ ميکرد و اين بالش و پتو رو با دستاش چنگ ميزد که باعث ميشد من کيرمو بيشتر و سريعتر بکنم تو کونش. من که کيرمو در مي آوردم برادرم کيرشو ميکرد تو کسش و اون که کيرشو در مي آورد من کيرمو ميکردم تو کونش. ديگه کامل داشتيم جرش ميداديم. مادرم فقط ميگفت آخ جون٫ خوشم مياد٫ يه کير تو کونم٫ يه کيرم تو کسم. وای چه خوبه٫خوشم مياد. کير کير من کير ميخوام. کير کلفت ميخوام که جرم بده. پارم کنه وای ….من اينارو که مي شنيدم وحشيانه تر ميکردمش. به برادرم نگاه کردم و گفتم بيا جاهامونو عوض کنيم. مادرم تا شنيد که ما ميخوايم کيرامونو حتی برای يه لحظه از تو کس و کونش در بياريم داد زد نـــه … در نيارين کيراتونو٫مامان تازه داره بهش خوش ميگذره ولی اينبار ما به حرفش گوش نداديم و خيلی سريع جاهامونو عوض کرديم. با اون کون کردنيش چنان قمبلی به سمت من کرده بود که ميشد توی کسشو تا ته ديد.لای کسشو باز کردم و کيرمو آروم کردم تو سوراخ صورتی کسش و داداشمم خودش کيرشو کرده بود تو کون مامانم. با دستم محکم ميزدم زير کونش و کيرمو تا ته ميکردم تو و در مي آوردم. جای همه انگشتام رو کون مادرم مونده بود. ديگه داشت فرياد ميکشيد. دوسه بار که کيرمو بيرحمانه کردم تو کس مامانم٫ چنان از ته گلو جيغ کشيد و آخ گفت که من يه لحظه دلم براش سوخت ولی با خودم گفتم اين اگه خوشش نميومد که لای پاشو انقدر باز نميکرد که کسش اينجوری بزنه بيرون٫ پس بذار جرش بدم٫ پارش کنم. انقدر با شدت خودمو جلو عقب ميکردم و کيرمو ميکردم تو و در مي آوردم که حس کردم آبم ديگه داره مياد. برای اينکه بيشتر کيف کنم خودمو يه کم کج کردم که پستونهای مامانمو هم بتونم ببينم که با ريتم تلمبه زدن من مي جنبه و جلو عقب ميره. به پستوناش که نگاه کردم ديگه حس کردم آبم واقعا داره مياد. کيرمو از تو کس جر خورده مادرم درآوردم و گذاشتم لای خط کونش. آبم خودش اومد و همشو ريختم رو کونش. ديدم مادرم از حال داره ميره. به برادرم نگاه کردم ديدم اون هنوز داره مامانو از کون ميکنه. منم برای اينکه همه بهشون بيشتر خوش بگذره دولا شدم و با دستم کس مامانمو مالوندم. چوچولش همش زده بود بيرون.آب کير خودمو ديدم که با آب کس مادر قاطی شده بود. اين صحنه رو که کون مادرم به سمت من قمبل کرده بود و کسش از لای پاش قلمبه زده بود بيرون و من داشتم با چوچولش ور ميرفتم رو خيلی دوست داشتم. همه ی انگشتامو تا ته کردم تو کسش. داشتم اون تو باز و بسته ميکردم که ديدم مادرم يه جيغ بلند از ته گلو کشيد و بی حال افتاد رو داداشم. سريع به کسش نگاه کردم ديدم علاوه بر اون آبهايی که تا حالا از کس مادرم اومده بود بيرون يه آب ديگه هم داره مياد بيرون. فهميدم ارضاء شده و اين آب کسشه. دهنمو بردم جلوتر و با زبونم آب کسشو ليس زدم. وای چه داغ بود. هم داغ بود هم ترش. برای اينکه ديگه خيلی بهش خوش بگذرونم همونجا آب کسشو براش دور کسش ماليدم. کير برادرم رو هم ميديدم که ميرفت تو سوراخ کون مادرم و در ميومد. سوراخ کونش چنان بازو بسته ميشد که من اصلا باورم نميشد که اون سوراخ کوچولو وقتی کير بخواد توش بره تا اونقدر ميتونه باز بشه. به برادرم نگاه کردم ديدم داره مثل خر تلمبه ميزنه و اصلا به اينکه مادرم حسابی جر خورده و افتاده روش اهميتی نميده. برادرم هی ميگفتچه کونی٫ چه کس گشادی٫ من کون چاق و گوشتالوی مامانو دوست دارم. مثل اينکه اونم داشت آبش مي اومد. آره داشت آبش ميومد چون کون مامانمو داد بالا و کيرشو درآورد که آب کيرش نريزه تو سوراخ کون مامانم. کيرشو همون لای پای مادر گذاشت و آبش که اومد همشو ريخت همون لای پاش. به لای پای لخت پاره شده مادرم و به سوراخاش که جر خورده بود نگاه کردم و ديدم که آب هر سه تامون باهم قاطی شده. آب کير من و آب کس مادرم و آب کير برادرم همه باهم کاملا قاطی شده بود. پاشدم وايسادم که مامانمو لخت از بالا ببينم که داره با بي حالی و از روی درد زير لب آخ و اوخ ميکنه که يهو يه چيزی حواسمو بخودش پرت کرد. يه ذره دقت کردم و بو کشيدم ديدم بوی غذاست که مثلا من بايد حواسم بهش مي بود. از تخت پريدم پايين و دويدم سمت آشپزخونه که به داد غذا برسم و تو اين مسير به اين فکر ميکردم که الان اگه مادرم بگه پس چرا غذا سوخت بهش چی بگم.
0 views
Date: November 25, 2018