راز نگاه -۲

0 views
0%

قسمت قبلرنگ از چهره پدرم پرید اما خیلی زود بر خود مسلط شده گفت خب آره تو دختر منی من دوستت دارم -پدر من تو چشات خوندم که چه احساسی نسبت به من داری . یه جور مخصوصی به من نگاه می کردی . انگاری داشتی با معشوقه ات حال می کردی . فوری نگاهم را به چشمان پدر دو خته و فکرش را خواندم …خدایا دختر من عجب حس قویی داره . شاید درد های روزگار اونو این جوری بار آورده . خدایا آبروم رفت . -پدر خجالت نکش . من درکت می کنم . کسی که یک عمر دنبال خانم مردم باشه ابایی نداره که هوس دختر خودشم بکنه .ا ین را گفته و دوباره چشمانم را روبروی چشمانش قرار داده و با التماس به او نگاه می کردم .می خواستم به او بگویم که آزادی که هر کاری که می خواهی بکنی من مثل یک آهو تسلیم پدر شیرم هستم . حدود یک دقیقه در همان حالت ماندیم .نگاه پدر با من سخن می گفت . دخترم تو چشات هوس موج می زنه حالا دیگه نمی ترسم بیام طرفت داری به من میگی که حاضری تو بغلم لخت شی حاضری زیر کیر من بخوابی و حال کنی و حال بدی . من دیگه تسلیم شده بودم . لباشو رو لبای من قرار داد هر لحظه بیشتر از لحظه قبل فکر می کردم که کوسم داره ورم می کنه . صورتم گل انداخته بود . پدر دستشو از لای بلوزم به سینه هام رسوند . سوتین و سینه رو با هم چنگ می گرفت . بی طاقت شده بودم . یه چیزی یادم اومد . -بابا اگه منو دوست داری و می خوای ادامه بدی باید یه قولی بدی -چیه دخترم ؟؟هر کاری بخوای برات انجام میدم . همه دارو ندارمو هرچی رو که از مادرت گرفتم به نامت می کنم .ا گه به تو ندم به کی بدم ؟؟-پدر من تو رو به خاطر پول و سرمایه نمی خوام . فقط دو ست ندارم همون کاری رو که با زنای دیگه می کنی با من هم بکنی . حساب مادر جداست . اون زنته و جزیی از وجو دماست اگه ادامه بدی به خلافکاریات رابطه ما هر جوری باشه به هم می خوره حتی من بی خیال با همین و ضعیت با همین شورت و تاپ خودم میرم بیرون .زده به سرم -قول میدم . قول میدم همین فردا برم جلوش زانو بزنم جلوی مامانت زانو بزنم و ازش بخوام منو ببخشه . -می دونم قولت قوله ولی از بس از این قولا دادی ممکن نیست حرفتو قبول کنه ولی من همرات میام و بهش تضمین میدم ولی چرا امشب نریم -آخه امشب فرهاد و فر شاد هم خونه نمیان . خونه مادر بزرگشونن . پیش مامانشون . خودت که خوب می دونی این جور مواقع مادرشونو تنها نمی ذارن و از اون حمایت می کنن …دوزاریم افتاد می خواست شب تا صبح منو تو بغل خودش داشته باشه .-پدر می دونم که قولت قوله این دفعه اگه دست از پا خطاکنی خودم حسابتو می رسم . حالا من شده بودم یک آهوی شیر و اونم شده بود یک شیری مثل آهو . ربدو شامبر شودر آورد و منم تاپمو از تن خارج کردم . دستشو از زیر سوتین به سینه هام رسوند .حریص و وحشی شده بود . از بس عجله داشت دیگه سگک سوتین منو باز نکرد واز همون بالا ی سر درش آورد -بابا چیکار می کنی ؟؟تا فردا صبح وقت داریم . ا ین رشتی بازیها چیه ؟؟لباشو روی سینه ام قرار داد . چقدر با هوس می خورد خون و شهوت توی پایان تنم به خصوص قسمت کس و سینه هام به جریان افتاده بود .-دخترم دخترم چه بدن قشنگ و توپی داری چه طور دلش اومد از تو دل بکنه ؟؟حتما حکمتی بوده قسمت من بوده که نصیب من بشی . خیلی سختی کشیدی . عزیزم چه طوری این تن و بدن تکو یه ساله هنوز ازش استفاده نکردی؟؟خودم ازش استفاده می کنم .-آره پدر . پدر قشنگم مال خودته هر کاری دو ست داری باهاش بکن . حرفای قشنگتو دو ست دارم . -کیر منو چی ؟؟اونو که هنوز ندیدم .ا لان بهت نشون می دم دخترم -کلفت دوست داری یا قلمی ؟؟دراز یا کوتاه ؟؟-یه چیزی می خوام که منو حال بیاره . فقط مال من باشه و یا مال مادر جونم . شورتشو پایین کشیدم . یواش یواش کیرش مثل یه ماری که سرشو ازلونه بیرون میاره اومد بیرون . وایییییی عجب کییییری از همون کله کلفت بود تا بیضه ها . فکر نمی کردم این طور باشه . دلم به تاپ و توپ افتاد . وقتی که شورت از بیضه پایین تر اومده بود کیرش مثل تیری که از کمان در رفته باشه از بالا تنه محکم به قسمت زیر شکمش خورد و صدای عجیبی کرد واوووووفففففف این کییییییرررررر باید بره تو کوسسسسس من ؟جووووون چه حالی داره اگه یه خورده هم دردم بیا دعادت می کنم . شوهر بی عرضه ام عرضه گشاد کردن منو نداشت . کیرشم زیاد به دردی نبود . با این حال و روزش فکر کنم چند وقت دیگه هم راضی می شد که منو به خاطر اعتیادش بفروشه و اگه جلو اون به بقیه هم کس می دادم خیالش نباشه . رگهای کیر کلفت پدر متورم شده بودند . درازیش حداقل بیست سانتیمتر بود . قطر و ضخامتش حرف نداشت . ا دکلن ملایم مردونه ای که زده بود هوس منو بیشتر می کرد . میخواستم کیر بابایی رو بذارم تو دهنم و براش ساک بزنم که پدر نذاشت و گفت حالا نه دخترم . این آرزومه که برام ساک بزنی ولی حالا نه . دخترم خیلی وقته که ریاضت کشیده و من خود خواه باشم ؟؟شورتمو از پام در آورد و من و اون دیگه لخت لخت بودیم . منو بغل کرد و برد طرف تختخوابی که مخصوص اون و مادر بود . حالا می خواست دخترشو روی اون بکنه . -بابا نکن کمرت درد می گیره .-چیه فکر کردی بابات پیر شده ؟؟-منو انداخت روی تخت و پاهامو به دو طرف دراز کرد . خودمو در اختیارش قرار داده بودم که هر کاری می خواد باهام بکنه .ا ز با او بودن حس امنیت می کردم . مثل بچگیهام . حس خوبی بود. ا ون موقع پدر و خنده هاش و نوازشها و نفسهای گرمشو دو ست داشتم و حالا هم همه اون چیزا حتی حرارت کیر و هوسشو. زبو نشو کشید روی کوسم .-آههههههه باباااااااااباززززززم توووداری به دادم می رسی .-عزیزم فرشته کوچولوی پدر قربون خنده های نازت بشه پدر هرچی می خوای حال کن .اگه بخوای تا صبح هم این کس تنگ و کو چولو ونقلی اتو می خورم . حال کن دخترم من بمیرم و سختی تو رو نبینم .-بابا خدانکنه من پیشمرگت بشم . تو اگه بمیری کی سر حالم کنه ؟؟من فقط کیر تو رو می خوام نمی خوام هیشکی دیگه به من حال بده.-عزیزم من فدای کوست میشم این حرفارو که می زنی مسئولیت منو زیاد می کنی .-بابا جوووون همین طوری ادامه بده .دخترت غلام کیرته . کنیزته . پدر من هوس دارم هوس دارم لیس بزن لیس بزن . یکساله که تحمل می کنم . تازه هیچوقت تو عمرم این جوری نشده بودم . پدر جون تو معرکه ای بی نظیری . بخوررررشششش ..اوخ جووووون حالا دارم سوپ می خورم بعدشم چلو کباب . فرزاد گفت این داماد ما رضا همه طرفه بی بخار بوده ولی من اشتباه اونو تکرار نمی کنم . نمیذارم تن به این قشنگی و کس و کون به این نابی و سینه های به این درشتی اسراف شه . خودم بهت می رسم . خودم گل خوشگل خودمو آب میدم . خودم باغبونت میشم . مثل بچگیهات عشق من …داشتم خیلی حال می کردم . صدای اوف اوف و نفس زدنهای من پدر رو دست به کار تر کرده بود . لذت می برد از این که به داد دخترش رسیده و منم لذت می بردم از این که چنین بابای کیر کلفتی دارم که می دونه چه طوری هوای دخترشو داشته باشه . هر دستش رو یکی از سینه های من بود و کس منم در حال خورده شدن . برای یک لحظه پایان بدنم دچار لرزش شدید و لذت بخشی شده و آرامش خاصی پیدا کردم . حرکت آب داغی را در زیر سینه ها و محوطه شکم حس می کردم که قسمتی از آن از کوسم زد بیرون . پدر جون این دیگه چی بود تا به حال همچه حالتی بهم دست نداده بود . پدر قشنگم زود کیرتو بذار تو . من کیییییرررر می خوام . بددده پدر نازززززنکن .-قربون دخترم میرم . جون بابایی رو بخواه پدر فدات شه فدای اون چشای بادومی زاغت شه .-باباباباااااااااامنو بکن بابااااکیییررر بده داررررم می میرم . سر کیرش را به کس تنگم چسباند خیلی کلفت بود اگه یه کس دیگه هم بغل کس من می ذاشتن فکر کنم بازم به زور می رفت تو . پدر جونم صبرش زیاد بود نمی خواست دخترش درد بکشه . ولی من تحملم کم بود .-بابا جونم عیبی نداره من تحمل می کنم . تحمل درد از کیر کلفتو دارم ولی تحمل درد بی کیری رو دیگه ندارم . اشک در چشای پدرم حلقه زده بود . من بمیرم واسه دختر یکی یدونه ام . چقدر سختی کشیدی من کوربودم و ندیدم ..-پدر حالا این قدر خودتو ناراحت نکن فقط کیرتو بده . تازه از بس خیس کرده بودم کیر خیلی آروم راهشو پیدا کرده و داخل کوسم پیشروی می کردهم دردم میومد و هم فوق العاده لذت می بردم -فرشته قشنگم معلوم بود کوسسسست تنگه ولی فکر نمی کردم تا این حد . عزیزم کیر اون تو قفل شده راه فرار نداره .-بابا جونم تا اونجایی که می تونی بفرستش تو . بذار حال کنیم .-فرشته جون نمی دونم چرا تحملم روی تو یکی این قدر کم شده . با همه ترشحاتی که داشتم بازم حرکت کیر پدر توی کس تنگ من یه اصطکاک خاصی داشت .-پدر جون بریز آبتو من یدفعه سبک شدم .-نه خطر ناکه عزیزم .-کمرش را گرفته و کیر کلفت و کس کیپ من هم به کمک من آمده و -آههههههه فرشته چیکار کردی ؟؟خیلی دیگه دارم کیففففف می کنم نمی تونم آییییییی داغ شد داغ شدم ولم کن فرشته خطرناکه -بابا نترس بریز داخل من از دست اون دیوونه که بی بخار هم بود قرص می خوردم که یه وقتی حامله نشم فقط امروز نخوردم که بازم ادامه میدم پدر بریز من آب میخوام . تشنه کیر و آب کیرتم . همون مدل آبی که باهاش منو توی کس مادر کاشتی . دوستت دارم پدر . عاشقتم .پدر دیگه مقاومت نمی کرد که هیچ خودشم به من چسبوند و تا می تونست خالی کرد ریخت و ریخت و ریخت . من که از رضا خیری ندیده بودم . ولی پدر خیلی دیگه از خودش مایه و مایع گذاشت . به نفس نفس افتاده بود . اما خسته نشده بود . میدونستم اگه تا صبح هم منو بکنه خسته نمیشه . روم دراز کشید خودشو سبک کرده بود . به چشاش نگاه کردم قبل از این که بسته بشه . داشت به خودش می گفت فرزاد عجب چیزی درست کردی حقا که این کس بچه همین کیره . هزار تا خانم و دختر گاییدم هیچکدومشون فرشته نشدند . همه جاش بیسته ..همین دیگه برام بسه ..از این که پدر راجع به من چنین احساسی داره حس غرور می کردم آخه پدر خیلی مشکل پسند بود . چند تا از دوست دختراشو یا زنایی رو که با اونا رابطه داشت دیده بودم خیلی خوشگل و خوش بدن بودن . ولی راستش حسودیم شد و لجم گرفت دوست داشتم پدر فقط مال من باشه . مثل همون موقع که بچه بودم و دوست داشتم که فقط منو دوست داشته باشه . خب از این به بعد باید دید چیکار می کنه .-عزیزم پشت کن می خوام کون قشنگتم ببینم و باهاش حال کنم …آخ که چقدر دوست داشتم تو چشای بابازل بزنم و یه لحظه پس از این که به کونم خیره شده احساسشو درک کنم . البته از حال و روزش میشد همه چی رو فهمید .180درجه منو برگردوند . وسط بدنمو از زیر گرفت و منو خم کرد .-بابا جون من که تسلیمتم چرا خودتو خسته می کنی ؟؟-نمیدونی این جوری چه حالی میده ؟؟من دیگه پشت به اون بودم و صورتشو نمی دیدم . -پدر جون منو ببخش که کونم به طرف شما قمبل شده -قربون اون قمبلت بره پدر که اندازه یه دنیا مستی داره به من حال میده …منو مث یه خمیر بازی به هر شکل که می خواست در می آورد . در وضعیتی قرار گرفتم که سرم به طرف پایین وصورتم به پهلو چسبیده به تشک تخت بود واز طرف دیگه دو تا پاهام ستون شده و کف پاهام هم محکم به تشک چسبیده بود . پدر فرزاد سرشو گذاشته بود لای کونم و مثل آدمای تازه کس و کون دیده لای کونم می چرخوند و با دو تا دستاش قاچای کونمو به پهلوها باز می کرد و با لیسیدن و میک زدن هم قلقلکم می داد و هم یه دنیا حال می داد .-اوخ جووووون پدر عاشق کون یکی یه دونه دختر یکی یه دونشه -بابایی تو عاشق کجام که نیستی ؟؟-خب آدم اگه یه چیز خوشگل و نابو ببینه باید بگه .مگه نه ؟؟من که دروغ نمیگم تازه یکی از صد تا رو هم نمی تونم بگم .-بابا جون یه لحظه خم کن بیا جلو من چشای خوشگلتو ببینم …خودشو نزدیک من کرد و من و اون تو چشای هم زل زدیم . راست می گفت از خوشی و هوس و لذت زیاد داشت دیوونه می شد . مثل یک شوهر حسود شده بود . داشت این کلماتو با خودش هجی می کرد که عمرا اگه بذارم که تو شوهر کنی . تا موقعی که زنده ام از هر نظر تامینت می کنم . هر وقت هم مردم دیگه آزادی . هر چند اگه روحمم تو رو با یکی دیگه ببینه عذاب می کشه . دوباره به حالت سابق بر گشت و کونمو قبضه کرد . چهار تا انگشت دست راستشو به کس خیسم فشار می داد و میذاشت داخل و در می آورد و با انگشت شستش روی سوراخ کونمو می مالید. می خواست بفرسته داخل . کونم آکبند بود وهنوز افتتاح نشده بود . -فرشته جون مثل این که هنوز پلمبش باز نشده کار خیلی سختی دارم -در اختیارته پدر خوشگل من . من واسه پدر نازم هر دردی رو تحمل می کنم .-عزیزم طناز پدر چی می خوای این همه ناله می کنی ؟؟-من کییییرتو می خوام پدر جون اون دفعه سیر نشدم .تا رفتم یه حال باهاش بکنم آبشو ریختی توش و بعدشم زیاد منو نگاییدی .تنمو دست بزن ببین چقدر واسه تو تب داره ؟؟دخترت گرسنه هس . هنوز این اسیر تو سیر و سیراب نشده .-نه دیگه . ادامه نده جواهر من دنیای من همه چیز من ..هستی پدر دیگه از این حرفا نزن من دلم میره پدرت بمیره و گشنگی تو رو نبینه .-خوبه بابایی تو دیگه دل منو نبر کیرتو بذار داخل کوسم . یه مانوری دو رو بر کس آتیش گرفته من داد و دست از سر کون من بر داشت و کیرشو وارد کوسم کرد . واییییییی چه حالی می داد چه لذتی داشت پدر سه سرعته کار می کرد . هر سرعتی حال مخصوص خودشو داشت . کند و تند و متو سط.با هر حرکتی که منو می گایید منتظر حالت و حرکت بعدیش بودم . همه مدلشو دوست داشتم . بیخود نبود که زنا کشته و مرده اش بودن . ولی پدر حالا فقط مال من بود . دیگه هم اجازه نداشت غیر من کس دیگه ای رو جز مادر بکنه البته مامانو هم با اکراه می گایید . مادر باهام خیلی صمیمیه . از این که پدر هفته ای یه بار اونو میگاد اونم زود آبشو خالی می کنه میره پی کارش خیلی شاکی بود . بازم خوشا به نجابتش که اگه هر کی دیگه جای اون بود صد دفعه واسه خودش دوست پسر گرفته به غریبه ها کس داده بود …کیر پدر هم استقامتی کار می کرد هم سرعتی …دلم می خواست این لذت کششی و ادامه دار طول بکشه . پرده حیای بین ما پاره شده بود . و دیگه به تنها چیزی که فکر نمی کردم شوهر و طلاق و زندگی متاهلی بود .-فرشته جوووون کوسسسسسسس باحالت این طرف بیشتر نشون میده که تنگه -بابا فرزاد کیر کلفت تو هم از این طرف هم کون منو آتیش زده هم کوسمو . مثل بچگی ها نازم می کرد ولی پیاز داغشو خیلی زیاد تر کرده بود .-این کون مال کیه فرشته ؟؟-مال تو پدر -کوسسسسستو کی بخوره ؟؟کی بکنه ؟؟-فقط تو بابایی .-این تن قشنگو کی بغل کنه ؟؟-تو تو فقط تو-جوجوت مال کیه ؟؟جوجوتو کی بخوره ؟؟(این جمله آخرو وقتی می گفت که هنوز مدرسه نرفته بودم .)-مال تو بابای ناز و قشنگم فقط تو بخورش . دستشو از روی کونم برداشت و به سینه های درشتم رساند . سینه هام مثل پاندول ساعت این ور و اونور می شدن و اون با دستاش اونارو تنظیم می کرد .-بابا بکن منو با همین حالت ادامه بده.آبمو بیار که من تششششششنه امه . میخوام که زودتر کوسسسسسسسمو آب بدی -دیگه گرسنه ات نیست ؟؟-چرا پدر مگه میشه از خوردن کیر خوشمزه ات سیر شم حالا تشنه امه .دوسسسسسستم داشته باششششش . به من حال بده تو فقط مال من باش منم همیشه مال توام -فرشته جون تو رو دارم دیگه هیچی نمی خوام . عاشقتم فرشته .آ نقدر در حال گاییدن من نغمه های عاشقونه خوند و زمزمه کرد که آب کس من چاره ای نداشت جز این که زودتر بیاد بیرون و اونم صحبتای پدر جونو گوش کنه ..کمرم سبک شد آب گرم کس من کیر بابایی رو جوش آورد -چیکار کنم فرشته -تو که خودت متوجه شدی من راضی شدم آب می خوام ..آب می خوام ..آب بده ..تشنه امه .مثل دختر بچه های کوچولو واسش ناز می کردم مثل اون وقتا که کوچیک بودم و پنج شش سالم بود از پدر آب می خواستم و برام یه لیوان آب می آورد و بعدشم می گفت نوش ..پدر به من آب داد ..آره پدر آب داد ..بابا نان داد ..بابا کیر داد -پدر یادته اون وقتا که بچه بودم آبم می دادی چی بهم می گفتی ؟؟حالا که آب کیرتو ریختی تو کوسم همونو بگو -دختر عزیزم نوش ..نوشششششش نوش جونت ..گوارای وجودت -اوخ قربون کیرررررت برم پدر . همدیگه رو از رو برو بغل کرده و سرمو گذاشتم رو سینه هاش .-بابا فرزاد واسه این حاضر جوابی یه جایزه ازمن بخواه . من که بچه بودم خیلی به من جایزه می دادی .-اگه بذاری یدست فوق العاده بکنمت خیلی خوشحال میشم .-اوخ جووووون تا باشه از این جایزه ها باشه .ا ین همون چیزیه که منم میخوام . نیمساعتی رو تو بغل همدیگه بودیم . جفت جفت .لخت لخت . دوباره یاد بچگیم افتادم . سرمو میذاشتم روی دل پدرم . هر موقع بامامان دعوا می کرد من می بوسیدمش . مامانو دعوا می کردم . کیر پدر دوباره شق و راست شده بود . گذاشتمش توی دهنم . با نوک و وسط و ته و همه جای زبونم از سر تا ته کیرشو لیسیدم پدر پیش چشام ناله می کرد یادم رفته بود تو چشاش زوم کنم یا فکرشو بخونم . سر کیرشو میک زدم و ته مونده آبشو که به شیرینی و چسبندگی عسل بود نوش کردم -باباجون حالا یه چیز دیگه ازت می خوام -بگو دخترم قربون گل لبت برم .-طاقباز دراز بکش میخوام روت دراز بکشم . میخوام رو کیرت سوار شم . پدر اطاعت کرد و من کون درشت خودمو روی قسمت کیرش قرار داده و تنظیمش کرده و با یه فشار توی کوسم جاش دادم . بابامو پرس کرده بودم . اون فقط دستش به سینه های من بود .عجب حالی می کردم . این همه هوس کجا بود . واقعا جای تعجب داشت که پایان پسرای کوچه مون توی تهران پارس منو نکرده بودن . فقط یه اشاره کافی بود که یه گردان کیر دورم جمع شه . -فرشته جون کمرت درد می گیره پدر فدای اون کون و کپلت شه .دستشو از رو سینه هام برداشت و دو طرف کونمو چسبید و با حرکات من کونمو به طرف پایین فشار می داد . کیر خودشم به طرف بالا می فرستاد . کس من با دو نیرو ودر دو جهت مخالف حال می کرد . دوباره به ار گاسم رسیدم .ا ین بار دیگه باباآب نریخت ولی بازم همدیگه رو بغل زدیم . دوست داشتم پدرم منو ببره حموم . این آرزوی بچگیهام بود . هر وقت پدر از حموم بردن من طفره می رفت یکی دوساعتی خودمو واسش لوس کرده باهاش قهر می کردم اونم ناز منو می کشید و منم خیلی خوشم میومد .-بابا میای بریم حموم خستگی در کنیم ؟؟بلافاصله پس از گفتن این جمله سر پدر رو تو دستام گرفته چشاشو روبروی چشای خودم قرار دادم ..تو افکارخودش با خودش می گفت این وروجک عجب اعجوبه ای شده . سیر مونی نداره این دختر . همین این یکی دیگه بسمه خیلی هنر کنم حریف این بشم . حالا که خودش می خواد یه حالی هم توی حموم بهش بدم بد نیست .ا ول یک کیسه درست و حسابی برام کشید و بعد لیفم زد و من از بس کیف می کردم و مست مست شده بودم همش تو حالت خواب و بیداری بودم .-بابا هر کاری دوست داری بکن . کف حموم دراز کشیده بودم . شکمم روی سرامیک بود هر چند لحظه یکی دو ثانیه ای به هوش اومده دوباره خوابم می برد .پ در با حرص و هوس کونمو چنگ گرفته کیرشو از پشت گذاشته بود داخل کوسم و باهاش حال می کرد .نمیدونم کی کیرشو گذاشت توی سوراخ کونم که فقط دو ثانیه دردشو حس کردم . یه وقت دیگه هم بیدار شدم که حس کردم دور و بر درز کونم پر از آبه و دستمو که به مقعدم رسوندم دیدم آب داره از اونجا سرازیر میشه وبابا آبشو ریخته بود توی سوراخ کونم . جااااان بابای تیزم پدر فرزاد فرزم کی کون منو افتتاح کرده بود و من خبر نداشتم واقعا باید بهش مدال داد شاید اگه بیدار بودم تحملشو نداشتم البته نیمه بیدار بودم . ناقلا کی سوراخ کونمو چرب کرده بود ؟؟مثل یک خانم و شوهر شب را در کنار هم به صبح رساندیم . لخت لخت با هم حال می کردیم . تا صبح صد دفعه بیدار شده هم دیگه رو می بوسیدیم و می لیسیدیم . پس از خوردن صبحانه و ساعت ده صبح بود که لباسشو پوشید . من هنوز لخت بودم . توی چشای سبز خوشگلش نگا کردم ..زودتر برم دنبال این زنیکه و بیارمش خونه تا این فرشته باهام لج نکرده و بهش قول دادم اگه انجامش ندم دیگه بهم اعتماد نمی کنه …راستش من دوباره گرسنه و تشنه ام شده بود . بازم هوس کیر پدر رو داشتم . گوشی تلفن را بر داشته و با مادر صحبت کزدم مثلا می خواستم به اوبگویم که بدون این که پدر بفهمد دارم کاری می کنم که او متوجه اشتباهاتش شده و از تو عذر خواهی کند . فقط یه امروزو کار می بره به فرهاد و فرشاد هم بگو این طرفا آفتابی نشن که اگه جرو بحثی پیش بیاد همه چی بهم میخوره . البته دلم طاقت نیاورد و بعدا خودم به داداشام زنگ زدم . حالا مادرم یه روز دیگه قهرباشه چیزی که ازش کم نمیشه . بازم تو چش پدر نگاه کردم ..داشت می گفت دختر در حقه بازی هم دست منو از پشت بستی ..ولی راستش این طورهاهم نبود . اگه این طور بود دیگه کارم به این جا نمی کشید…ادامه …

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *