رصد کردن کس سحر

0 views
0%

سلامميخوام يه داستان كه نه واقعيت را واستون بنويسم فقط اسمها را تغيير ميدممن علي هستم و ۳۰ سالمه و متاهل هستماين جريان از حدود ۴ ماه قبل شروع شد.برادر خانمم بعد از ما با يه دختر خوشگل و جيگر عقد كردن و دو سال قبل از ما عروسي گرفتن. زنش خيلي ناز و خوشگله كه از همون بار اول كه تو مراسم خواستگاري ديدمش ازش خوشم اومد. راستي من و خانمم دخترعمه پسر دايي هستيميكي دوسال گذشت و من هميشه دنبال فرصتي ميگشتم كه بهش بفهمونم ازش خوشم مياد و ….اسمش سحر بودتا اينكه يه روز يه اس جوك دوپهلو واسم فرستاد و من هم ديدم شرايط داره مهيا ميشه و شروع كردم به ارسال اس هاي خفناز همين طريق بهش فهموندم كه جريان از چه قرارهتا اينكه يه روز رفته بوديم خونه پدرزنم كه اونا هم اومدن(البته از قبل باهاش هماهنگ كرده بودم) كه بعد از سلام و احوال پرسي رفت كه لباسشو عوض كنهوقتي اومد پيش ما يه چشمك بهم زد و بهم فهموند كه به لباسهاش بيشتر توجه كنمخوب كه دقت كردم متوجه شده زير اون شلوار تنگ و چسبونش شورت نپوشيده و كس تپلش را ميشد كامل رصد كردضمن اينكه يه پيرهت سفيد نازك آستين بلند با توري لبه آستين پوشيده بود كه ميشد سينه‌هاي خوش فرمش و سوتين صورتي كمرنگشو تشخيص داد.خلاصه اون شب از زور شق درد داشتم ميمردم. وقتي رفتيم خونه يه سكس حسابي با خانمم داشتيم.شنبه هفته آيندش صبح بود ديدم گوشي داره زنگ ميخورهآخ جون جيگر طلاي خودمهخودش بود….. بهم گفت كه رضا(پسرشونو) را برده خونه باباش و برگشته خونهضمنا برادر خانم ما تو يه شركت خصوصي كار ميكنه كه واسه ناهار هيچوقت خونه نمياد.خلاصه خونه را خالي كرده بود و گفت كه بيا اينجا راحت باهم صحبت كنيم و ناهار را باهم بخوريممنم زنگ زدم خونه و به بهانه اينكه با مهموناي صاحب كارم بيرون غذا ميخوريم عيال را پيچوندمتو مسير دو نخ سيگار كشيدم آخه يه كم عصبي بودمرسيدم در خونه و زنگ زدم كه بي سوال و جواب در باز شد. رفتم تو ديدم سحر جون يه شلوارك و يه تاپ صورتي پوشيده و منتظر منهنشستيم به صحبت و … و جاتون خالي ناهار ماكاروني بود خورديم و من رو كاناپه دراز كشيدمبعد از ۵ دقيقه سحر جون اومد كنارم نشست و چسبيد به منكم كم رفتم تو فاز نوازش و دستي به سر و گردنش كشيدم كه متوجه شدم عكس‌العملي نشون نميدهيه كم تو چشام خيره شد و ناگهاني دستشو گذاشت رو كيرم كه يه خورده نيم خيز شده بود و شروع كرد به مالشكم كم بهش نزديكتر شدم . شروع كردم به لب گرفتن كه ديدم خودشو كنار كشيد خواستم بگم پس چي شد كه با اشاره دست گفت چيزي نگوپاشدم رو كاناپه نشستم و سحر اومد بين دوتا پاهام نشست و كمبربند و دكمه شلوارمو باز كرد و كيرمو كه حالا ديگه پایان قد اسيتاده بود و قدرت نمايي ميكرد گرفت تو دستش و يه كم تف انداخت تو دستش و شروع كرد به مالشمنم بيكار نبودم و سينه‌هاشو ميمالوندم اما هركاري كردم اجازه نداد تاپ و شلواركشو از تنش در بيارم و گفت فعلا نهشايد بعدامنم اصرار نكردمبعد از كمي مالش كيرم يه نگاه تو چشام كرد كه متوجه شدم اصلا تحريك نشده و كاملا عادي داره منو نگاه ميكنهبا خودم گفتم شايد ديشب با شوهرش برنامه داشته و الان حسشو نداره واسه همين اصلا نخواستم اصرار كنمتو همين حين گفت ميخواي واست بخورمبا سر اشاره كردم كه آره…..واي چه حالي شدميكدفعه كيرم داغ شد. چه حرارتي داشت. خيلي استاد بود. كيرمو تا ته ميكرد تو دهنش و چنان مكشي رو كيرم ميزد كه پایان رگهاش متورم شده بود.حدود يك ربع واسم ساك ميزد و با دست لطيفش كيرمو نوازش ميكردواقعا عالي بودنميدونم چطوري بايد اون لحظه را توصيف كنمديگه نزديك بود آبم بيادمتوجه شد و منو از رو كاناپه بلند كرد و جلوم زانو زدلباسش را به خاطر اينكه يقه گشادي داشت با سوتينش كشيد پائين و گفت آبنو بريز رو سينه‌هاماون لحظه تازه تونستم سينه‌هاشو ببينميه كم افتاده بودنشايد به همين خاطر ميترسيد كه از سينه‌هاش خوشم نياداما انصافا قشنگ و لطيف و ناز بودنهر كدوم اندازه يه ليمو كه راحت تو يه دست جا ميشدنبعد از اينكه لباسشو داد پائين كيرمو گرفت چند بار ديگه واسم ساك زدو يه آب دهن مشتي انداخت رو كيرم و با دست گرم و نرمش افتاد به جونشيكي دو دقيقه بيشتر طول نكشيد كه آبم با فشار پایان پاشيد از زير چونش تا نافش را نقاشي كردمن افتادم رو كناپه و اون رفت دستمال كاغذي آورد و خودشو تميز كرد و اومد پيش من نشستبهش گفتم من كه كارمو كردم تو اين وسط چيزي گيرت نيومدگفت اشكال نداره دفعه بعد تلافيشو سرت در ميارمسات نزديكاي 4 عصر بود و هر لحظه امكان داشت آقا سر برسهقرار گذاشتيم كه فرصت جور شد بهم خبر بده تا برم پيششيه لب ناز ازش گرفتم و از خونه زدم بيرون و يه سيگار چاق كردم سوار ماشين شدم و حركت كردم…..منتظر ادامه داستان باشيد3 قسمت ديگه داره…تازه اگه تو اين فاصله بازهم نرم پيششخوش باشد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *