رهایی با رها

0 views
0%

اخر شب بود همه خواب بودن ناگهان از خواب پریدم به اشپز خانه رفتم مقداری اب خوردم وبه صورت زدم بله ان شب همان شبی بود که عمویم مرد همه از شدت خستگی خوابیده بودند ولی نه رها نخوابیده بود او همان دختر خاله ام بود که از بچگی بار ها وبار ها در هنگام خواب وبیداری بهش فکر میکردم به سمت اتاق رفتم خواستم در رو باز کنم ولی یه حسی به من گفت باید سر از کارش در بیارم پس از سوراخ کلید در داخل رو نگاه کردم. به سختی تخت. رها رو دیدم ولی تکون نمیخورد باز فکر کردم از شدت عشق من به اون خواب نما شدم در همین حین دیدم داره تکون میخوره اره داشت با دستای نازش خودش رو می مالوند. پاهاش رو اورده بود بالا چنان کسش رو میمالوند که داشت ابم میومد ولی از سوراخ در که چیزی دیده نمیشد بیشتر تکون خوردم تا بهتر ببینم ولی دستم به در خورد و رها از جاش پرید سریع خودم رو به خواب زدم در حالی که پایان بدنم میلرزید و یه حس شدیدی بهم می گفت اون تو رو دیده ولی اخه از سوراخ در که چیزی رو نمیشه دید و عشقم به رها دو برابر شد وهر روز بیشتر تحریک میشدم ولی اونشب با همین افکار خوابم برد یعنی یه روز میشه که اون کس رو که به سختی از سوراخ در دیدم بخورمیه سال از اون واقعه گذشت و من هر کاری می کردم تا به رها نزدیک و نزدیک تر بشم از بهانه ی کمک به خاله در اسباب کشی تا تامیر وسایل خونشون که هیچ وقت هم بلد نبودم. گذشت و گذشت تا خوانواده تصمیم گرفیم بریم بیرون شهر و یه روز بیرون بخوابیم درهمین باب پدرم یه ویلا گرفت که یه اتاق داشت ولی متاسفانه یا خوش بختانه اتاق به قدری کوچیک بود که خانمها هم به زور توش جا میشدن و قرار بود اقایون تو باغ بخوابن شب شد و همه سر جا هاشون خوابیده بودن که حدودا ساعت دو شب بارون سیل اسایی ویلا رو فرا گرفت و به نا چار قرار شد مردا هم برن تو اتاق بخوابن اره این بهترین موقع بود که به رها نزدیک بشم چون اون موقع همه خواب الود بودن و هیچ کس به این فکر نمی کرد که چرا من نزدیک رها خوابیدم بگزریم همه خوابیدن ولی من بیدار بودم و داشتم حالت خواب رها رو نگاه میکردم و یه دستمم به کیرم بود و داشتم می مالوندمش که روش رو از من بر گردوند وپشتش رو به من کرد نا امید شدم و چشمام رو بستم ولی هنوز یاد اون سینه های بزرگ و کون اندامیش بودم که……….. خب اره گه احسای نرمی وفشار روی کیرم کردم وای خدا باورم نمیشد کون رها درست به کیرم چسبیده بود و به قدری چسبیده بود که میتونستم خط کون رها رو حس کنم پایان بدنم بی حس شده بود و نمیدونستم چیکار کنم اخه نمیدونستم. ایا واقعا خواب بود یا خودش رو به خواب زده بود بلاخره دل رو به دریا زدن و به بدم اروم اروم لرزش های کوچکی دام باور نمیشد میتونستم گر مای بدنش رو حس کنم. کیرم واقعا سفت شده بود ونهایت حال رو میکردم چون تا حالا کیرم به هیچ دختری نخورده بود یه لحظه به خودم اومدم و گفتم اگه واقعا خواب باشه چی اگه بیدار شه چی وای تو اون اتاق کوچیک همه میفهمیدن همین شد که بیخیال شدم و تو همون حالا خوابم برد.یک ماه بعد.داشتم فیلم نگاه میکردم که تلفن زنگ زد گوشی رو برداشتمالو بفرمایینسلام من رهامسلام شما خوبین خوانواده خوبناره ولی خونه نیستن و لوله تو کابینت ترکیده و همه جا رو اب برداشته میشه بیای درست کنی فقط لطفا سریعتو دلم گفتم (کس کش مگه نوکر باباتم زنگ بزن لوله کش)ولی تو واقعییت گفتم چشم رها جون الان میاماز خونه راه افتادم و با خودم مدام قر قر میکردم تابه به خونه خاله رسیدمتق تقکیهمنم منم مادرتون. مگه خودت الان زنگ نزدی بیامیه ببخشید گفت و در و باز کرد وای خدا. چی شد الان فکر کردین مثل همه داستان های دیگه لخت اومده بود دم در نه پدر یه بلوز داشت با یه دامنررفتم تو دیدم کل خونه رو اب برداشته سریع رفتم در کابینت رو باز کردم و رو زمین دراز کشیدم و دستام رو بردم تو کابینت تا درستش کنم. رها هم رفت سراغ غذا درست کردن و هی ای این طرف به اون طرف می رفت و منم به جای این که به کارم برسم داشتم اون رو دید میزدم که دیدم اومد بالا سرم یه پا شو گذاشت اینطرف سرم و اون یکی اون طرف به حساب می خواست از کابینت بالا سرم چیزی برداره ولی.زیر دامنش شرت پاش نبود و کسش رو کاملا میشد دید یه کس سفید مایل به صورتی که هیچ مویی هم نداشت یه هو به خودم اومدم دیدم کیرم شق شده بطوری که شلوارم مثل یه خیمه شده بود رها دید ولی به روی خودش نیاورد فقط گفت اون روز تو ویلا یادته گفتم اره گفت من بیدار بودم که یهو علمه خیمم خوابید از ترس به تته پته افتادم وگفتم اتفاقی بود و فلان و از این جور کس شعرا ولی گفت من از بچگیم تو رو دوست داشتم. که اونجا فهمیدم بله شب مرگ داییم و داستان ویلا اتفاقی نبوده و حتی ترکیدن لوله و همه از پیش بر نامه ریزی شده بوده. رها دستش رو گذاشت رو کیرم و شروع کرد به مالوندن منم گفتم رها جون من هر شب به یادت جرق میزنم یه لبخندی زد و روم خوابید شروع کردیم به لب گرفتن وای چه لبایی داشت در همین حال دستم رو گذاشتم رو کونش و شروع کردم به مالوندن و کرم رو به بدنش می کشیدم اونم سینه هاشو رو سینه هام می مالوند دست انداختم و بلوزش رو باز کرم وای یه سوتین صورتی با خال خال های قرمز زبونم رو کردم لا سینه هاش و شروع کردم به لیس زدن انگار بدن سازی می رفت هر کدوم از سینه هاش به قدری بزرگ بودن که تو دست جا نمی شدن. کرستش رو باز کردم و نوک سینه هاش رو لیس میزدم و در همین حال با دستام کونش رو می مالوندم. صورتم رو میزاشتم لا سینه های و لیس میزدم همین طور لیس میزدم که کم کم صدای اه اه اه اه اه بلند شد رسیدم به نافش دروش رو لیس کشیدم و رفتم پایین و پایین تر دامنش رو در اوردم وای چه کسی داشت خوشگل تر از همهی کس هایی بود که تو فیلم سکسی هام دیده بودم. کس خوشگلش خیس خیس بود با دست چو چو لاش رو می مالوندم و با زبون بقیش رو می خوردم دیگه اه اه اه تبدیل به فریاد شده بود. و می گفت بخورش عزیزم همش مال تو اومدم پایین تر به سوراخ. کونش رسدم چین های منظم و صورتی با نگشت کردم توش داد بلندی کشید دیگه تحمل نداشتم می خاستم زود بکنم برا همین سریع کیرم رو در اوردم و تف مالیش کردم گذاشتم دم کسش که از جاش پرید گفتم چی شد گفت مگه دیونه شدی من هنوز دخترم ای شد که به اجبار نوک کیرم رو گذاشتم در کونش و کم کم دادم تو خیلی تنگ بود و ره. میگفت دارم جر میخورم. منم حشرم زده بود بالا شروع به تلمبه زدن کردم. به هر حالتی که تو فیلم ها دیده بودمش کردمش یهو دیدم داره ابم میاد تا اومدم به خودم به جنبم ابم اومد و ریخت تو کونش تو همون حال افتادم روش سینه هاش و اونا رو لیس میزدم هر دو مون مست مست بودیم حدودا یه بیست دقیقه رو هم خوابیده بودیماز اون به بعد هر جا تنها گیرش میارم می کنمش. راستی نظر یادتون نره. یه چیز دیگه شاید این داستان خودم نباشه شاید اصلا پسر نباشم. باینوشته سپستان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *