روزهای به یاد ماندنی با خانم شوهر دار

0 views
0%

سلاممن مسعود هستم 24 سالمه گیتار میزنم تو آژانسم کار میکنم عاشق گاییدن زنهای شوهر دار هستمالبته اونهایی که خودشونم از ته دل رازین.یکی از بهترین خاطره هایی که میتونم واستون بگم دوستی من با مژده بود اون یه خانم آرایشگر بود یه پسر10هم داشت روزی که چشمم اونو گرفت رفته بودم مدرسه منتظر بودم که مسافرم بیاد پسر همسایمون بود بعضی وقتا میرفتم دنبالش وقتی پدر مامانش سر کار بودن نمیرسیدن برن من میرفتم منتظر بودم 10_15 دقیقه ای زودتر رفتم داشتم آهنگ گوش میدادم دیدم مژده با یه 206سفید اومد عینک دودیشو برداشت ماشینشو پارک کرد روبه روی من البته اون موقع هیچی در کار نبود از ماشین که پیاده شد یه مانتو آبی تنگ که کونش حسابی معلوم بود آخ جوووووووووووونم وقتی دیدیم گفتم خودشه خلاصه از اون روز هر روز میرفتم در مدرسه حتی اگه همسایمون بهم زنگم نمیزد الکی میرفتم یه20روزی هر روز میرفتم تا یه روز رفت تو یه کوچه ای وایساد از ماشین پیاده شد گفت ببخشید آقا کاری داری هر روز دنبالمی (تو دلم گفتم با تو نه با اون کونت کار دارم جنده لاشی خانوم)منم ترسیده بودم آب دهنمو قورت دادم گفتم سلام حالا چقدر عصبانی گفت آخه پسرم دیروز پیش باباش گفت مادرم هر روز با یه مرده تو خیابون مسابقه میده منم گفتم شرمنده به خدا اصلا دوست نداشتم اینجوری بشه این شماره منه میشه یه زنگی بزنی کارت دارم اونم گفت آقای محترم من شوهر دارم اونم بچه ام تو ماشین چی داری میگی گفتم تورو خدا اینجا نمیتونم بگم یه زنگ کوچولو اونم گفت باشه ببینم چی میشه منم گفتم چی میشه نه حتما اونم خندیدو گفت باشه 3دقیقه نشود دیدیم گوشیم زنگ خورد شماره خونه بود فکرشم نمی کردم اون باشه جواب دادم دیدم بله خودشه دیگه صحبت کردیم منم با روش خودم دل ربایی کردم و دوستی مون شروع شد من تا الان با17_18 تا خانم رفیق شدم ولی این خیلی حال داد شوهرش بکن بود حسابی ولی معتاد بود اولش گفت اصلا صحبت سکس نکنیم منم چون میدونستم بر حسب تجربه ام گفتم باشه 4روز گذشت از دوستیمون خودش حرفو پیش کشید گفت یه چیزی بگم پرو نمیشی منم گفتم نه گفت از وقتی با تو آشنا شدم هر وقت با مردم نزدیکی میکنم تو رو تصور میکنم اونوقته که کامل ارضا میشم منم مثل خر کیف کردم گفتم چه فایده تصورشو کردی اونم خندید و گفت دیونه مگه جاشو داری منم با خوشحالی گفتم آره خونه خالم اینا هست خودشون رفتن تهران اون یکی خونشون اونم گفت بذار فکرامو بکنم که بیام یا نه منم یه بوس از پشت تلفن ازش کردم گفتم باشه اونم گفت مرسیو خندید گفت فردا بهت میگم میام یا نه منم ثانیه شماری میکردم میدونستم از خداشه که بیاد خلاصه صبح شد زنگ زد گفت مردم رفته بانک و بیاد وبره سر کارش میام ساعت930 صبح من رفتم خونه خالم کاندومو اسپری رو آماده کردم یه اسپری حسابی زدم وقتی اون کونشو تصور میکردم دیونه میشدم ساعت10 زنگ زد آدرس دادم اومد تا دیدمش لبامو گذاشتم رو لبش آخخخخخخخخخخخخخخ چه کسی بود انداختمش رو زمین مالوندمش گفت بذار برسم دیونهههههههه پاشدم از روش یکم صحبت کردیم مانتوشو دراوردم یه تاب باز پوشیده بود شلوارشم دراورد یه شلوارک از زیر پوشیده بود افتادم روش دبخور کسشو مالیدم شهوتی شد منم لباسامو درآوردم کیرمم سفت یه18_19سانی هست شروع کرد به خوردن منم یکم که خورد افتادم روش کونشو مالوندم گفتم میخوامش اونم گفت به جون پسرم تا حالا به شوهرمم ندادمش منم با این حرف بدتر تحریک شدم گفتم کرم داری گفت تو کیفم هست واسه چی میخوای رفتم آوردم کیرمو چرب کردم یکمم مالیدم به سوراخش کیرمو که گذاشتم یه سره میگفت نه بزار تو کسم منم کار خودمو میکردم انداختم تو کونش 3_4سانت رفت اشکش درومد منم آروم آروم فشار میدادم تا ته بردم م در اوردم اونم داد میزد منم میکردم واییییییییییییییی التماس میکرد میگفت بکن تو کسم منم از کونش در آوردم کردم تو کسش از پشت وایییییییییییییییی چه کسی داشت محشر توپول ناز تند تند میکردم تو کسش میزدم در کون توپولش سرخ شده بود میگفت تند تر بکن مرد من تویی یه 20دقیهقه ای میکردم تا آبم که میخواست بیاد رفتم سراغ کونش سر شده بود از بس زده بودم روش سرخ سرخ گذاشتم در سوراخش یه فشار دادم راحتر رفت توش آروم آروم عقب جلو کردم تا آبم که اومد ریختم تو کونش مثل فرش افتادم رو زمین اونم کنارم دراز کشید چند دقیقه بعدشم رفتیم با هم دوش گرفتیم اون رفت بهم گفت دیگه هیچ وقت بهم زنگ نمیزنه گفتم چرا گفت گفته بودم اگه این کارو با هم بکنیم روز آخر دوستیمونه منم دلم ریخت گفتم هر طور صلاح میدونی دوست ندارم زندگیت به خاطر من خراب بشه رفت 2روز بعدش زنگ زد صحبت کردیم گفت نمیتونه فراموشم کنه میخواد که بریم خونه خالم منم قبول کردم و رفتیم ولیسکس نداشتیم فقط ساک زد واسم آب کیرمم نذاشتم بریزه دور به زور گفتم قورتش بده اونم به زور داد دیگه مطمن بودم دیونم شده یه چند وقتی همین طوری بود تا شوهرش بهش گفته بود من که میدونم یکی داره سیرت میکنه که به من بی تفاوت شدی هیچ وقت نمیبخشمت اینو خوده مژده بهم گفت منم از اون روز به بعد دیگه جوابشو ندادم قهر کردیم الانم وقتی هم دیگرو میبینیم جفتمون دلمون میخواد که دوباره …………؟راستی اگه خواستین یکیو وابسته خودتون کنید یا بدین آبتونو بخوره یا بریزین تو کونش امتحان کنید جوابشو بگین 100تضمینی.نوشته‌ هنرمند

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *